eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نخواه خیمه بمانم دلم شکسته شود ازاینهمه غم و اندوه بی تو خسته شود @hosenih چگونه دق نکنم؟! وقت رفتن از اینجا به پیش چشم ترم دست عمه بسته شود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای در غمت هلال محرم گریسته خورشید و ماه نه ، همه عالم گریسته صاحب عزای توست خداوند ذوالجلال جبریل روضه خوانده و آدم گریسته @hosenih از لحظه ای که چشم به عالم کشوده ای درماتمت پیمبر اکرم گریسته در کوه طور موسی عمران فشانده اشک بربام چرخ عیسی مریم گریسته آب از خجالت لب خشک تو گشته آب شمشیر و تیر و سنگ و سنان هم گریسته گرآسمان به اشک شود غرق در غمت سوگند می خورم به خدا کم گریسته طول زمان به یاد تو ماه محرم است تنها نه برتو ماه محرم گریسته روی خدا تویی که زخون گشته ای خضاب چشم خدا علی ست کز این غم گریسته @hosenih هرماه نو که سرزده از بام آسمان دیدم هلال با کمر خم گریسته فردا حضور حضرت زهرا گواه باش یک عمر از برای تو میثم گریسته ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از خون به دستِ خویش حنا می‌كِشم بیا هـر لحظه انتظارِ تو را می‌كِشم بیا در حجله پیشِ پایِ تو پا می‌كِشم بیا چه حسرتی برایِ عبا می‌كِشم بیا دور و برم بدونِ تو آشوب می‌شود گلزارِ تشنه‌ی تو لگدكوب می‌شود @hosenih معنا نداشت با تو یتیمی برای من از بس‌كه داشتی همه‌گونه هوایِ من دیگر نمانده جوهره‌ای در صدایِ من شن‌های داغ پُر شده از ردِّ پایِ من تنهائی‌ات در آتشِ آهم مقیم كرد دیدی مرا دچارِ بلائی عظیم كرد @hosenih تغییر كرده شكلِ سَرم، زودتر بیا سرنیزه رفت تا جگرم، زودتر بیا در معرضِ دو چشمِ ترم زودتر بیا شد تكّه‌تكّه بال و پرم زودتر بیا تا قابلِ شناختنم، از حرم بیا تا سهمی از تنم ببرد مادرم بیا @hosenih این قومِ غیظ‌كرده مرا بی‌هوا زدند در حجله استخوانِ جناقم به جایِ قند سائیده شد به هم وسطِ آن بگوبخند این تار و پود ریخته پاشیده را ببند وقتی فشار رویِ گلو سخت می‌شود كم‌كم اَدایِ لفظِ عمو سخت می‌شود @hosenih سرنیزه نقشِ پیرهنم بد كشیده است رویِ هِجاهِجای تنم مَدّ كشیده است گل‌دسته‌ای حوالیِ گنبد كشیده است مژده بده، یتیمِ حسن قدّ كشیده است این لشكر سواره مرا دوره كرده‌اند تنها به یک اشاره مرا دوره كرده‌اند @hosenih یك لشكر ایستاده فقط سنگ می‌زند با تیغ و تیر و نیزه هماهنگ می‌زند حالا كه گشته عرصه به من تنگ می‌زند قاتل نشسته مویِ مرا چنگ می‌زند با هر نسیم آینه‌ات خاک می‌خورد در هر هجوم زخمِ تنم چاک می‌خورد @hosenih قدرِ دعایِ هر سحرت را نداشتند اصلاً تحملِ پدرت را نداشتند نه! چشمِ دیدنِ پسرت را نداشتند از من توقعِ سپرت را نداشتند بر خاکِ این كویر مرا پهن كرده‌اند جایِ كمی حصیر مرا پهن كرده‌اند @hosenih بد جور ماه‌پاره‌ی تو گیرِ نعل‌هاست قرآنِ یادگارِ حسن زیر نعل‌هاست نرمیِ سینه‌ام سرِ تأثیرِ نعل‌هاست این چند فصل حاصلِ تحریرِ نعل‌هاست این بارِ اوّل است چنین نامرّتبم در پیچ و تابِ این همه ابرو مُعَذَّبَم @hosenih در چنگِ ظلمِ چند نفر زخم خورده‌ام حالا بیا ببین چقدر زخم خورده‌ام از دستِ قومِ تنگ‌نظر زخم خورده‌ام خیلی شبیهِ زخمِ تَبَر زخم خورده‌ام جان می‌دهم كه باز بگیری ببر مرا حَظّ می‌كنم دوباره بخوانی پسر مرا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بر من که جلب شد نظرت ای عزیز من زد فکر تازه‌ای به سرت ای عزیز من رفتی درون خیمه و خوشحال آمدی با دست‌خطی از پدرت ای عزیز من بر دست و پای من چه قدَر بوسه می‌زنی گل کرده باز هم هنرت ای عزیز من @hosenih راضی شدم... برو... به خدا می‌سپارمت دور از بلا شود سفرت ای عزیز من با رفتن تو خنده‌ی لشکر بلند شد پیچیده بینشان خبرت ای عزیز من شمشیر و نیزه‌ها همگی قد علم‌کنان صف بسته‌اند دور و برت ای عزیز من وقتی که نعل‌ها به رویت پا گذاشتند رنگ خسوف شد قمرت ای عزیز من در زیر دست و پا چه قدَر دست و پا زدی چیزی نمانده از اثرت ای عزیز من چسبیده‌ای به خاک... شبیه عسل شدی کندو شده است رهگذرت ای عزیز من طشتی نداشتم که برایت بیاورم مثل حسن شده جگرت ای عزیز من @hosenih ذهن مرا کشانده به پنجاه سال پیش عطر مدینه‌ی کمرت ای عزیز من سینه به سینه می‌برمت سمت خیمه‌ها نجمه شده است منتظرت ای عزیز من ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پشت خیمه قدم‌زنان به دعا داشت با درگه خدا نجوا ای خدا عاشق عمو هستم تو خودت راضی‌اش کن از دستم @hosenih چاره‌ی درد را نمی‌دانم او غریب است من که می‌دانم تو اگر بر دلش بیندازی او به جانبازی‌ام شود راضی غیر تو یاوری ندارد او در حرم اکبری ندارد او به نفس‌های عمه‌ام زینب یک‌تنه یاری‌اش کنم یا رب من در این حرب‌گاه می‌جنگم با تمام سپاه می‌جنگم بر لبم بهترین غزل دارم جام شیرین‌تر از عسل دارم @hosenih من که شاگرد رزم بَدرِینَم پسر مجتبای صفّینم سبط حیدر ز نسل زهرایم حسن مجتبای اینجایم دیده‌ام دوره‌های بس حساس شیوه‌ی جنگیِ عمو عباس در کلاس عمو حسین اصلاً نیست شاگرد اولی چون من رفته‌ام دوره‌ی شجاعت را خوب آموختم اطاعت را در کلاس علیِّ اکبر هم دوره‌ی بندگی ندیدم کم من گل سرخ و سبز این چمنم با حسین و سلاله‌ی حسنم @hosenih می‌رسانم به اشک و شیون و شین دست‌خط حسن به دست حسین *** چون حسین نامه‌ی حسن برداشت خط او دید و روی دیده گذاشت قاسم بن الحسن تمنا کرد اذن میدان گرفت و پر وا کرد کفنی بر تنش عمو پوشاند و نقابی به روی او پوشاند پاره‌ی ماه سوی میدان شد لرزه‌ای در سپاه عدوان شد @hosenih ای عجب هیئتی عجب کفنی هیبتش هاشمی، قَدَش حسنی و أنا بن الحسن که افشا شد لشگر کوفه در تماشا شد نوجوان و به لشگر افتادن با یلان عرب در افتادن هر که از هر طرف تهاجم کرد لاجرم دست و پای خود گم کرد به دَرَک رفت خصم رسوایش اَزرَقِ شامی و پسرهایش رزم جانانه‌اش که غوغا کرد کینه‌های مدینه سر وا کرد دور تا دور او گره افتاد در میان محاصره افتاد نیزه‌ها بود و ماجرای حسن تیر باران تازه‌ای به کفن @hosenih دشمن از هر طرف که راهش بست زیر نعل ستور سینه شکست ناله‌ی او بلند شد: عمّاه به حرم می‌رسید وا اُماه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چشمی که بسته‌ای به رخم وا نمی‌شود یعنی عمو برای تو بابا نمی‌شود ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن عمه حریف گریه‌ی زن‌ها نمی‌شود @hosenih تا جان نداده مادرت از جا بلند شو زخم جگر به گریه مداوا نمی‌شود باید مرا به سمت حرم با خودت بری من خواستم که پا شوم اما نمی‌شود باور نمی‌کنم چه به روزت رسیده است اینقدر تکه‌سنگ که یک‌جا نمی‌شود تقصیر استخوان سر راه مانده است راه نفس گمان نکنم، وا نمی‌شود @hosenih این نعل‌های تازه چه کردند با تنت عضوی که از تو گمشده پیدا نمی‌شود بی‌تو عمو اسیر تماشا شده ببین قدت شبیه قامت سقا شده ببین مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده دشتی از آه شعله‌زنت زیر و رو شده پیراهنی که بر بدنت بود کنده‌اند پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده از بس که اسب بر بدنت تاخت با سوار حتی مسیر آمدنت زیر و رو شده با من بگو به دست ِ که افتاده کاکلت این طور موی پُرشِکنت زیر و رو شده @hosenih از بس‌که سنگ بر سر و پای تو ریخته از بس‌که نیزه روی تنت زیر و رو شده انگار جای فاصله‌ها پر نمی‌شود از بس تمامی بدنت زیر و رو شده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اذنم بده عمو که دلم تنگ اکبر است از غصه‌ی تو دیدن، عمو! مرگ بهتر است قاسم به خیمه باشد و تو غصه می‌خوری؟ آماده‌ام چرا تو دل از من نمی‌بری؟ @hosenih هر لحظه بیشتر قفسم تنگ می‌شود تو غصه می‌خوری نفسم تنگ می‌شود مثل حبیب و عون و وهب، عابس و زهیر یک ذره کن دعا که شوم عاقبت‌به‌خیر خیر است گر زره نشد اندازه‌ی تنم چون در عوض عبای تو گردید جوشنم راضی است فاطمه ز من آیا سؤال کن فرزند و نایب حسنت را حلال کن @hosenih سمتم روانه لشگری از نیزه‌دار شد گفتم علی ولی بدنم سنگ‌سار شد حرف از علی به فرق تو شمشیر می‌زنند حرف از حسین گر بزنی تیر می‌زنند هم دل شکست و هم سرم اینجا شکسته شد هم سینه مثل سینه‌ی زهرا شکسته شد مولا بیا نیامده تا سوی من اجل بار دگر ببینمت احلی من العسل @hosenih لحظات آخر است عمو جان شتاب کن بار دگر مرا پسر خود خطاب کن مثل علی سرم سر زانو بگیر عمو خاک از رخم شبیه رخ او بگیر عمو آهسته‌تر ببر به حرم پیکر مرا آرام کن هم عمه و هم مادر مرا @hosenih با دخترت مگو که به میدان چه دیده‌ام در زیر پای اسب عدو قد کشیده‌ام این است حرف آخرم ای شاه عالمین صد جان همچو من به فدای تو یا حسین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عمو بگو چه کنم تا به من محل بدهی شبیه اکبر خود فـرصت عمل بدهی عمو بگو چه کنم تا دلت به دست آید برات ِ رزم به شیر ِ یل ِ جمل بدهی @hosenih چه می‌شود که به شاگرد رزم عباست نظـر کنی و به دستان او کتل بدهی لب ترک‌ترکم تشنه‌ی محبت توست چه می‌شود ز لبت کامی از عسل بدهی چنان میانه‌ی این بزم می‌درخشم که به یادگار حسن کُنیه‌ی زُحل بدهی کجایی ازرق شامی رسیده وقتش که به همره پسران دست با اجل بدهی ** شبیه مثنوی شاعرانه‌ای شده‌ام ولی خوشم که به من رتبه‌ی غزل بدهی به زیر سم ستوران تنم لگدمال است عمو بیا که نجاتم از این جدل بدهی شبیه جام عسل قامتم کِش آمده است! به شوق آنکه به من هم کمی بغل بدهی @hosenih بیا، مگر تو به عِلم امامتت آقا برای بردنم از خاک، راه حل بدهی بیا ببین همه‌ی دشت پر شد از بویم برای نجمه ببر اندکی ز گیسویم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو! سُمّ فَرَس رسید و دهان مرا گرفت @hosenih گویند بو کشیدنِ گُل، مرگ مؤمن است بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت من سینه‌ام دُکان محبّت‌فروشی است آهن‌فروش از چه دُکان مرا گرفت دشمن که چشم ِ دیدن ابروی من نداشت سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید هر چه رسید و عمر جوان مرا گرفت لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی موم ِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟ @hosenih چون کندوی عسل بدنم رخنه‌رخنه است این نیش‌های نیزه توان مرا گرفت پر شد ز خاک سُمّ ِ فرس چشم ِ زخم من ریگ روان، همه جریان مرا گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ همین که کردی ادا رسم دست بوسی را شبیر داد به دستت عصای موسی را به روی اسب نشستی شبیه بابایت ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را تو در مبارزه بارز شده جوانمردی! رها کن آینه با سنگ دیده بوسی را @hosenih نبات، طعم عمود است و نقل مزه‌ی سنگ خدا به خیر کن این مجلس عروسی را سفیدی وسط سینه بر نمی تابد هلال قرمز این نعلهای طوسی را قصور این همه شمشیر قد بلندت کرد به شوق قصر ببین رقص چاپلوسی را @hosenih غریبه راه ندارد به بزم ابن غریب برو ببند در روضه‌ی خصوصی را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ باد وقتی که برآن حلقه ی گیسو افتاد سنگ باران شد و میدان به هیاهو افتاد سنگ احساس ندارد که یتیمی سخت است سنگ آنقدر به او خورد که از رو افتاد نه توانی است به دست و نه رکابی است به پا نیزه ای خورد از این سو و از آن سو افتاد @hosenih به زمین خورد ولی زیر لبی زهرا گفت راه یک نیزه همان لحظه به پهلو افتاد سر نجمه به روی شانه ی زینب، غش کرد تا که پرشد حرم از هلهله بانو افتاد آه از آن آه که در سینه مزاحم می دید وای از آن پنجه ی بی رحم که بر مو افتاد @hosenih قوتی داشت عمو حیف علی اکبر برد برسرش آمد و یکباره به زانو افتاد عسل از کنج لبش ریخت ،سرش لشگر ریخت وسط قائله انگار که کندو افتاد کاش اینقدر نمی ریخت به هم این لشگر جای یک نعل همان وقت به ابرو افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ قد کشیدی چه‌قَدَر مرد شدی در سختی مرد آن است که غالب بشود بر سختی از عسل شیرین‌تر لحظه‌ی آرامش توست شادی از این‌که رسیده‌ست به آخر سختی هر چه زد زخم زبان تیغ صبوری کردی که نشانم بدهی چون پدرت سرسختی @hosenih تیر... شمشیر... سم اسب... تو می‌خندی باز! تلخ کامت نکُند دغدغه‌ی هر سختی زد نمک داغ تو بر داغ غریبی حَسن می‌کِشم از غمِ داغت دو برابر سختی @hosenih هر کسی گشت سبک‌بارتر این وادی را می‌برد بیش‌تر آسایش و کم‌تر سختی! □ نسل در نسل همین قسمت موروثی ماست سهم دنیا شده بر آل پیمبر سختی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih