eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عمو بگو چه کنم تا به من محل بدهی شبیه اکبر خود فـرصت عمل بدهی عمو بگو چه کنم تا دلت به دست آید برات ِ رزم به شیر ِ یل ِ جمل بدهی @hosenih چه می‌شود که به شاگرد رزم عباست نظـر کنی و به دستان او کتل بدهی لب ترک‌ترکم تشنه‌ی محبت توست چه می‌شود ز لبت کامی از عسل بدهی چنان میانه‌ی این بزم می‌درخشم که به یادگار حسن کُنیه‌ی زُحل بدهی کجایی ازرق شامی رسیده وقتش که به همره پسران دست با اجل بدهی ** شبیه مثنوی شاعرانه‌ای شده‌ام ولی خوشم که به من رتبه‌ی غزل بدهی به زیر سم ستوران تنم لگدمال است عمو بیا که نجاتم از این جدل بدهی شبیه جام عسل قامتم کِش آمده است! به شوق آنکه به من هم کمی بغل بدهی @hosenih بیا، مگر تو به عِلم امامتت آقا برای بردنم از خاک، راه حل بدهی بیا ببین همه‌ی دشت پر شد از بویم برای نجمه ببر اندکی ز گیسویم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو! سُمّ فَرَس رسید و دهان مرا گرفت @hosenih گویند بو کشیدنِ گُل، مرگ مؤمن است بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت من سینه‌ام دُکان محبّت‌فروشی است آهن‌فروش از چه دُکان مرا گرفت دشمن که چشم ِ دیدن ابروی من نداشت سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید هر چه رسید و عمر جوان مرا گرفت لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی موم ِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟ @hosenih چون کندوی عسل بدنم رخنه‌رخنه است این نیش‌های نیزه توان مرا گرفت پر شد ز خاک سُمّ ِ فرس چشم ِ زخم من ریگ روان، همه جریان مرا گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ همین که کردی ادا رسم دست بوسی را شبیر داد به دستت عصای موسی را به روی اسب نشستی شبیه بابایت ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را تو در مبارزه بارز شده جوانمردی! رها کن آینه با سنگ دیده بوسی را @hosenih نبات، طعم عمود است و نقل مزه‌ی سنگ خدا به خیر کن این مجلس عروسی را سفیدی وسط سینه بر نمی تابد هلال قرمز این نعلهای طوسی را قصور این همه شمشیر قد بلندت کرد به شوق قصر ببین رقص چاپلوسی را @hosenih غریبه راه ندارد به بزم ابن غریب برو ببند در روضه‌ی خصوصی را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ باد وقتی که برآن حلقه ی گیسو افتاد سنگ باران شد و میدان به هیاهو افتاد سنگ احساس ندارد که یتیمی سخت است سنگ آنقدر به او خورد که از رو افتاد نه توانی است به دست و نه رکابی است به پا نیزه ای خورد از این سو و از آن سو افتاد @hosenih به زمین خورد ولی زیر لبی زهرا گفت راه یک نیزه همان لحظه به پهلو افتاد سر نجمه به روی شانه ی زینب، غش کرد تا که پرشد حرم از هلهله بانو افتاد آه از آن آه که در سینه مزاحم می دید وای از آن پنجه ی بی رحم که بر مو افتاد @hosenih قوتی داشت عمو حیف علی اکبر برد برسرش آمد و یکباره به زانو افتاد عسل از کنج لبش ریخت ،سرش لشگر ریخت وسط قائله انگار که کندو افتاد کاش اینقدر نمی ریخت به هم این لشگر جای یک نعل همان وقت به ابرو افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ قد کشیدی چه‌قَدَر مرد شدی در سختی مرد آن است که غالب بشود بر سختی از عسل شیرین‌تر لحظه‌ی آرامش توست شادی از این‌که رسیده‌ست به آخر سختی هر چه زد زخم زبان تیغ صبوری کردی که نشانم بدهی چون پدرت سرسختی @hosenih تیر... شمشیر... سم اسب... تو می‌خندی باز! تلخ کامت نکُند دغدغه‌ی هر سختی زد نمک داغ تو بر داغ غریبی حَسن می‌کِشم از غمِ داغت دو برابر سختی @hosenih هر کسی گشت سبک‌بارتر این وادی را می‌برد بیش‌تر آسایش و کم‌تر سختی! □ نسل در نسل همین قسمت موروثی ماست سهم دنیا شده بر آل پیمبر سختی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به لبت غیر ثنا گفتن معبود نبود در صدای تو به جز نغمه ی داوود نبود راه افتادی و من پشت سرت میگفتم تازه داماد حرم رفتن تو زود نبود سر زدم خیمه به خیمه ولی اندازه ی تو هرچه گشتم به خدا یک زره و خوود نبود @hosenih وسط معرکه تا خاک به پا شد گفتم اینکه افتاد زمین قاسم من بود؟! نبود خس خس سینه ی تو روضه ی مادر میخواند کاش راه نفست اینهمه مسدود نبود کفنت پیروهنت گشته و شکرش باقی است قاتلت در طلب پیروهن و سود نبود @hosenih قد و بالای تو را شکل عمویت کردند اربا اربا شده هم اینهمه مفقود نبود باید از زیر سم اسب تو را جمع کنم با کمی حوصله در بین عبا جمع کنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بین میدان قاسم است یا ماه تابان آمده سیزده ساله ترین پیرِ جوانان آمده بس که با هیبت رسیده من نفهمیدم دگر یک تنه او آمده یا کل گردان آمده آن قدَر شوق پریدن در دلش دارد که او بند کفشش را نبسته سوی میدان آمده @hosenih تا که خواند: "إن تنکرونی فأنا ابن المجتبی" پیرمردان جمل گفتند: طوفان آمده هرکسی که تن به تن جنگید با او گفته اند... بین میدان، عمرِ ننگینش به پایان آمده چهار فرزندِ لعین را کشت با ذکرِ علی ازرقِ شامی خودش حالا هراسان آمده @hosenih بندِ نعلین تو باز است... ازرقِ شامی تویی کفر، از ترفندِ قاسم مات و حیران آمده این بت کفار هم زد بر زمین ابن الحسن تیغِ ابراهیمی اش بر فرقِ شیطان آمده دوره اش کردند و هر کس سنگ در دامان گرفت نیزه ای خورد و به لب هایش عموجان آمده @hosenih شاخِ شمشادِ حرم در هم شکست آیینه اش تا که سویش جای نُقل از سنگ باران آمده پیکرش را بس که بر روی زمین چرخانده اند خارها بر روی هر زخمش فراوان آمده پای اسبی روی کندوی لبش رفت و عسل از لب و دندان چکیده تا به مژگان آمده @hosenih روی هر بند تنش جای هلال افتاده است بس که بر روی تنش نعلِ ستوران آمده دست و پا که می زند حالِ عمو بد می شود بعدِ اکبر غصه اش حالا دو چندان آمده قاسم است اما به دست گرگ ها قسمت شده آیه هایش کم شده... تحریفِ قرآن آمده... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بنویسید غزل افتاده جلوه ی حُسن ازل افتاده بنویسید که از عرش خدا سیزده ظرف عسل افتاده بنویسید که از پشت فرس حسنِ جنگ جمل افتاده @hosenih بنویسید سر کشتن او چقدر بحث و جدل افتاده نوجوان است ولی بر جانش چقدر دست اجل افتاده ننویسید سرش دعوا شد خاک زیر بدنش دریا شد @hosenih ننویسید که زیر سم اسب سیزده مرتبه جسمش پا شد ننویسید که پهلویش چون پهلوی فاطمه ی زهرا شد ننویسید که قدّ قاسم به بلندی قد سقّا شد @hosenih با اشاره بنویسید فقط باز هم قامت آقا تا شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای بادۀ وصال تو اَحلی مِنَ العسَل بشتاب ای عمو که بگیری مرا بغل خوشحال باش ،اَزرَقِ شامی،شکست خورد دیگر نمانده بِین شجاعان کوفه یَل حیرت گرفته،چشمِ دلیران کوفه را هَل مِن مبارزَم شده همچون یلِ جمَل @hosenih صفین پیشِ چشم من آمد دقایقی تا نهروان زدم به همه کوفیان بَدل لشگر که امتدادِ اَنابن الحسن شنید جا خورد از صَلابتِ این جنگ و این جدَل بس افتخار در رهِ تو آفریده ام دیدند اهلبیتِ تو را شاد از این عمل @hosenih با هم سپاه کوفه همه هم قسم شدند تا هُرمِ بُغضِ خود بنشانند لااَقل یک کوچه باز شد،پس از آن در محاصره این سینه ام شکست و به زهرا شده مثَل شد شَرحه شَرحه،پیکر رعنای قاسمت لبریز شد ز کُنج لبم شهدِ این عسل @hosenih یکدَم اگر که دیر بیایی، سرم روَد خواهم بخوانم از غمِ تو آخرین غزل چشمِ حسن به سوی حسین است،تا روَد رأسِ تو روی نیزه و زینب به روی تَل پیر و جوان ز نیَتِ من فیض میبرند باقیست این مبارزه در خاطرِ مِلل ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به وجد آمدی و جاودانه ات کردند یگانه حجله نشین میانه ات کردند برای عقد تو دست تو را حنا بستند و عمه هات نشستند شانه ات کردند چقدر بوسه گرفتند از قد و بالات فرشته ها همه چون آستانه ات کردند @hosenih سرت به بستن این بند کفش بند نشد شتاب کردی و شوق یگانه ات کردند تمام دشت ز عمامه ی تو ترسیدند ز بس شبیه حسن ها روانه ات کردند ز دشت باد وزید و نقاب تو افتاد برای سنگ زدن ها نشانه ات کردند @hosenih تو سوره بودی و تسبیح دست من بودی هجا هجا شدی و دانه دانه ات کردند به روی پیکر تو پای هر کسی وا شد زره نداشتنت را بهانه ات کردند به جرم گفتن احلی من العسل قاسم شبیه موم عسل خانه خانه ات کردند @hosenih چقدر فاصله در بند بندت افتاده که با عموی تو شانه به شانه ات کردند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بي تو در بين حرم بانگ عزا افتاده واي قاسم، عوضِ وا عطشا افتاده چاره اي كن كه نمانند به رويِ دستم عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده گيسويِ مادرِ تو باز شده در خيمه تا كه گيسويِ تو در دستِ بلا افتاده @hosenih كار، كارِ نظر شومِ حرامي ها بود اگر اين لاله ي انگشت نما افتاده به دلم ماند عمو نَه، كه بگويي بابا لبت از زمزمه و خنده چرا افتاده؟ خيز شايد كمكِ لرزش پايم باشي كارم از رفتن اكبر به عصا افتاده @hosenih شده دشوار تماشاي تو از سمت حرم چقَدَر سنگ ميانِ تو و ما افتاده لشگري قصد طواف تو رسيد و رد شد بدني حال در اين سعي و صفا افتاده دست در زيرِ تنت برده ام و ميپرسم بين اين ساقه چرا اين همه تا افتاده؟ @hosenih قد كشيدي كمي از پا و كمي از سينه بينِ اندام تو اين فاصله ها افتاده هركجا تاخته اسبي كمي از تو رفته لخته خونت همه جا در همه جا افتاده كاكُلَت كنده شد و حرمله در مُشتَش برد اثر پنجه ي او در سر و پا افتاده @hosenih ميبرم تا درِ خيمه قد و بالايت را چند عضوي ز تو اي واي كجا افتاده؟ شيشه يِ عمرِ من آرام نفس كِش بدجور استخوان هايِ شكسته به صدا افتاده اي ضريحِ حسنم، زود مُشَبَّك شده اي در حرم با تو دمِ واحسنا افتاده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تو خواستی کمی ز کار عشق سر درآوری و از نهالِ قامتِ خودت ثمر درآوری امانتی به مادرِ تو داده بود مجتبی سپرده است نامه را دَمِ سفر درآوری همین که از عمویِ خود گرفتی اذنِ رزم را نمانده بود اندکی، ز شوق پَر درآوری @hosenih سَرِ نترس داری و پدربزرگِ تو علی ست عجیب نیست از تنت زره اگر درآوری نداشت قلعه کربلا، وگرنه که برایِ تو نداشت کار تا ز چارچوب در درآوری رجز بخوان و خاندانِ خویش را به رخ بکش که کفرِ این سپاهِ کفر، بیشتر درآوری @hosenih به چرخِ تیغِ خود به رویِ خاکِ دشت سَر بریز بزن که از حرام زاده‌ها پدر درآوری نشد حریف تو کسی و می كنند دوره‌ات خدا کند که جان سالم از خطر درآوری ز اسب سرنگون شدی به شوقِ شیشۀ عسل چگونه از میان خاک‌ها شکر درآوری؟! @hosenih هنوز زنده بودی و به پیکر تو تاختند تو لخته لخته از دهان خود گُهَر درآوری سبک نمی شود مصیبتِ تو با دو قطره اشک تو گریۀ حسین نَه، از او جگر درآوری از این به بعد هم قَدِ پسر عموت می شوی برو که روی نیزه‌ها ز عشق سردرآوری ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih