بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
کربلا ، نایبِ سردار جمل ها شده ای
افتخار علی و حضرت زهرا شده ای
تو که از کودکی ات در نظرم شیرینی
دمِ رفتن به نظر می رسد احلی شده ای
@hosenih
جلوی چشم حرم چند قدم راه برو
چقَدَر مثل علی اکبر لیلا شده ای
به رخِ کوفه کشیدی هنر رزمت را
باعث دلخوشی و حیرت سقا شده ای
نعلِ مرکب به گمان کار خودش را کرده
مثل سقای حرم خوش قد و بالا شده ای
نیزه ها بین همه دست به دستت کردند
با یکی خورده زمین با دگری پا شده ای
@hosenih
سنگباران شدی و باعث یادآوریِ
تیر باران شدنِ پیکر بابا شده ای
**
دشمن از شاخه گل یاسمنم را چیده
بی سبب نیست اگر بوی حسن پیچیده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#سیدحسن_رستگار
▶️
کمی آرامتر عزیز عمو
بند نعلینهای تو باز است
اینکه «احلی من العسل » گفتی
تازه آغاز راه پرواز است
@hosenih
تازه داماد بر سرت امروز
جای گل تکه سنگ می ریزند
اگر از اسب خود زمین بخوری
بر سرت بی درنگ می ریزند
@hosenih
یک کُلاخود و یک زره بردار
خیل دشمن سواره در راه است
نعل کوب سپاه ابن زیاد
نیتش قربة الی ا.. است
@hosenih
راه را بر تنفست بسته
لخته خونهای در گلو مانده
پای خود بر زمین نکش قاسم
داغ تو بر دل عمو مانده
@hosenih
با چه چیزی کشیده اند اینها
این همه نقش ماه بر بدنت
که نفسهات میکند خس خس
من فدای نفس نفس زدنت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
ای نوه حضرتِ، حیدر مرهب فکن
نور دل فاطمه، حضرت ابن الحسن
خون رگت حیدری، مثل علی اکبری
کرده تورا مجتبی، نذر شه بی کفن
@hosenih
ای نبوی در جمال، ای علوی در قتال
باز بگو یا علی، ریشۀ دشمن بکن
راهی میدان شدی، تا که رجز خوان شدی
ذکر علی یا علی، بود تورا در دهن
ضربه زدی بی بدیل، دشمنتان شد ذلیل
لشگر کوفه گرفت، پاسخ دندان شکن
بوده وجودت عجین، با یل ام البنین
کرده تورا آشنا، با هنر تن به تن
رزم تو چون رعد بود، این عمر سعد بود
کز هنر رزم تو گشت، خموش از سخن
@hosenih
بر بدنت هجمه شد، خون به دل نجمه شد
مرکب دشمن که تاخت، سخت تورا بر بدن
حضرت قاسم سلام ،سوی تو دائم سلام
نام تو شد تا ابد، ذکر لب سینه زن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت ، #دودمه
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
بی زره آمده و پیرهن او کفن است
قاسم بن الحسن است
@hosenih
مثل عباس عمویش بخدا صف شکن است
قاسم بن الحسن است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
تو که اینگونه روی خاک ز هم واشده ای
وای بر من که دچار غم عظما شده ای
دیشب ازطعم خوش مرگ وعسل میگفتی
ظهرامروز در این معرکه معناشده ای
@hosenih
بی زره رفتی و از هرطرفی سنگ زدند
که چنین سرخ ترین لاله ی صحراشده ای
هرکسی از تن صدپاره ی تو سهمی برد
در کریمی خودت وارث بابا شده ای
سمّ مرکب همه جای بدنت را له کرد
بی سبب نیست اگر درهم شن ها شده ای
@hosenih
استخوان قفس سینه ی تو خرد شده
تازه حالا نوه ی حضرت زهرا شده ای
بردنت تا دم خیمه چقدر سخت شده!!
باورم نیست چرا هم قدّ سقا شده ای
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
جانِ من جانِ من ای جانِ حسن
باز کن چشم به دامانِ حسن
یک عمو نه پدری بابایی
یا کمی ناله حسن جانِ حسن
@hosenih
لب اگر لطف کنی باز کنی
میروم باز به قربانِ حسن
هرکه در کوفه نشست و میخورد
قدری از نانِ علی نانِ حسن
همگی بر سرِ تو ریختهاند
پاره کردند گریبانِ حسن
چقدر دورِ خودت پیچیدی
آه ای زلفِ پریشانِ حسن
مثل این بود حنابندان است
خُرد شد آینه بندان حسن
لب خود باز نکن فهمیدم
خورده یک نعل به دندان حسن
هر کسی کینهی من داشت که زد
هر کسی بغض حسن داشت که زد
چه کنم مویِ بهم ریخته را
از تو هر سویِ بهم ریخته را
آمدم تا نگذارم بکشد
چنگ ، گیسویِ بهم ریخته را
نامه بر دستِ تو بود و تا کرد
تیغ بازوی بهم ریخته را
نعلها پشت به پشت هم خورد
بُرد اَبرویِ بهم ریخته را
@hosenih
دو سه اَبرو دو سه تا لب داری
چه کنم رویِ بهم ریخته را
پلک تو کاش که پنهان می کرد
چشم بی سوی بهم ریخته را
مادرم برسرت افتاده ببین
حال بانویِ بهم ریخته را
پیشِ زهرا همه جا با خود بُرد
نیره پهلوی بهم ریخته را
هر کسی کینهی من داشت که زد
هر کسی بغضِ حسن داشت که زد
به کنارِ تو امام اُفتاده
راهِ این روضه به شام اُفتاده
بعدِ او اشکِ حرم ریخته شد
مثل او شعر بهم ریخته شد
@hosenih
سرِ او را که به شام آوردند
گوئیا ماه تمام آوردند
نیزهاش دستِ غلامی میرفت
گذرِ ازرق شامی میرفت
مثلِ عباش عجب زیبا بود
نورِ پیشانیِ او پیدا بود
اینهمه شب دو قمر میخواهند
به خدا چشم نظر میخواهند
این زِ ماهانِ بنیهاشم کیست
به حسن ماه تر از قاسم کیست
@hosenih
هر کجا رفت گذر بند آمد
حق بده کوچه اگر بند آمد
به لبش بود به قرآن الله
همه گفتند که سبحان الله
میرود پیشِ یتیمان حسین
بر سرِ نیزه حسن جان حسین
بیوهی ازرقِ شامی اما
بود در جمعِ حرامی اما
پیرزن بین عروسانش بود
چقدر سنگ به دامانش بود
شعله بر دخترِ بی جان میزد
چنگ بر مویِ یتیمان میزد
@hosenih
سنگشان بر پَرِ زینب میخورد
جای طفلان سر زینب میخورد
کارِشان زخمِ زبان بود مدام
ناسزا بر لبشان بود مدام
گرمِ سوزاندنِ معجر بودند
پنج زن در پِیِ یک سر بودند
شاخهی نخل در آتش میبُرد
وای بر صورتِ زینب میخورد
روزها منتظرِ قاسم بود
سخت دنبالِ سرِ قاسم بود
ماهِ سر نیزه نشین را تا دید
وایِ من تا سرِ قاسم را دید
@hosenih
آنقدر چنگ زدندش بر نِی
آنقدر سنگ زدندش بر نِی
ماه در بین قدمها اُفتاد
سرروی دامن زهرا اُفتاد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#محمود_اسدی
▶️
وای بر من که خزان در چمنت می بینم
ای یتیم حسنم چون حسنت می بینم
قدرتی نیست که لب را به سخن باز کنی
چقدَر لخته ی خون در دهنت می بینم
@hosenih
زرهی قد تو پیدا نشد و میسوزم
با کفن رفتی و پاره کفنت می بینم
گرگها دور و بر پیکر تو حلقه زدند
که رد پنجه روی پیرُهنت می بینم
نیزه بیرون زده از سینه ی تو، زین ماتم
دخترم را به حرم سینه زنت می بینم
@hosenih
بس که از جسم تو با اسب همه رد شده اند
همچنان قامت عباس تنت می بینم
قاسمم در همه ی دشت تو تقسیم شدی
به روی نعل کمی از بدنت می بینم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت #دودمه
#قاسم_نعمتی
▶️
میشود بر ماه پاره وقت جلوه ماه گفت
ای بنازم به حسن
@hosenih
گردن ازرق زد و عباس ای والله گفت
ای بنازم به حسن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#قاسم_صرافان
▶️
من از تولد عاشقم؛ وقتی پدر با عشق
بعد از اذانش «یا حسین»ی خواند در گوشم
در چشمهایت ای عمو جان! کربلا دیدم
وقتی گرفتی لحظهی اول در آغوشم
@hosenih
میدانم اکنون در دل پاکت چه غوغایی ست
قربانیت وقتی که میراث حسن باشد
میدانم اذنم میدهی اشکت که پایان یافت
خط حسن وقتی که در دستان من باشد
@hosenih
بگذار من هم در صف دلدادگان باشم
نام مرا هم در میان عاشقان بنویس
بعد از علی اکبر گمانم نوبت من شد
پیش جوان اسمی هم از این نوجوان بنویس
@hosenih
از من عموجان در گذر فرقی نخواهد کرد
حتی اگر از من بگیرد عمه شمشیرم
بی تو نمیمانم... خودت هم خوب میدانی
فردا ببینم نیستی از غصه میمیرم
@hosenih
حال عجیبی شد میان ماندن و رفتن
بین نگاه تو وَ قلب خود پریشانم
جان دادنم را کاشکی میشد نبینی تو
تا بیش از این آن قلب نازک را نلرزانم
@hosenih
نام تو را بُردم، زدم از خیمهها بیرون
از شوق حتی بند این نعلین وا مانده
بند گریبان مرا وا کن که این میدان
اینبار مست سینه چاکت را فراخوانده
@hosenih
هم جوشنم شد هم توانم داد با عطرش
شالی که روی شانهام انداختی با عشق
شمشیر در دستم چه حیدروار میچرخد
از من چه مرد بینظیری ساختی با عشق
@hosenih
زیر سم این اسب ها کردم صبوری تا
یک وقت ناراحت نگردد قلب محبوبم
پاهایشان خیلی نخورده بر تنم محکم
یک درد معمولیست باور کن عمو! خوبم
@hosenih
خوبم عمو! اما امان از سینهی مجروح
این درد کامل مرد را از پا میاندازد
مخصوصا آن نعلی که آمد روی پهلویم
هی بر لبانم ذکر «یا زهرا» میاندازد
@hosenih
«احلی...» حدیث چشم های مهربانت بود
آری تو طعم مرگ را پیشم عسل کردی
حتی دهان زخم هایم نیز شیرین شد
وقتی مرا مثل علی اکبر بغل کردی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#موسی_علیمرادی
▶️
مثل تو لاله خونین دهنی نیست که نیست
غیر خونابه براین لب سخنی نیست که نیست
انقدر تیغ تورا روی زمین غلطانده
که به جز خار تنت پیرهنی نیست که نیست
@hosenih
نقش برخاکی و بس سبز شده گل به تنت
چون تو در پهنه صحرا چمنی نیست که نیست
دیده نشناخت ولی آه تورا گوش شناخت
بس که این چهره شناسا شدنی نیست که نیست
پیچش زلف خمت بیشتر از قبل شده
به پریشانی آن انجمنی نیست که نیست
از حرم در نجف رفتی و از بارش سنگ
حال مثل تو عقیق یمنی نیست که نیست
@hosenih
سنگها بس که به چشمان دلیرت خوردند
خبری از مژه صف شکنی نیست که نیست
سم مرکب زتنت ساخته کندوی عسل
چون تو در دشت مشبک بدنی نیست که نیست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
گر مهیا میشوند امروز حیدر زاده ها
دم به دم جان میدهند از ترس خیبر زاده ها
ابتران ماتند از رزم پیمبر زاده ها
عالَمی دارند عمو ها با برادر زاده ها
شیر غران بنی هاشم به میدان میزند
یا امام مجتبی! قاسم به میدان میزند
@hosenih
وقت رزمش لرزشی در آسمان انداخته
هیبت او لشگری را از زبان انداخته
هفت ضربه هفت سر از کوفیان انداخته
روی تن ها یک به یک خط و نشان انداخته
میمنه تا میسره آمد حسن تکبیر گفت
نعرۀ ان تنکرونی زد! حسن تکبیر گفت
@hosenih
لا فتی الا علی! آمد مثل را زنده کرد
حال و احوال حسن بین جمل را زنده کرد
آنقدر شمشیر زد خیر العمل را زنده کرد
پیش چشمان همه روح اجل را زنده کرد
هرکسی آمد به جنگش بی مدارا زد زمین
قاسطین و ناکثین و مارقین را زد زمین
@hosenih
دوره اش کردند دوران بلا آغاز شد
دیگر از هر سمت کار سنگها آغاز شد
انتقام از قاسم بن المجتبی آغاز شد
مادرش در خیمه ها افتاد تا آغاز شد
بی زره بودن بلایی بر سرش آورده است
یک نفر با نیزه از مرکب بلندش کرده است
@hosenih
بر زمین افتاده هر اسبی ز رویش رد شده
استخواهایش اسیر عده ای مرتد شده
آه با پهلوی قاسم یک قبیله بد شده
قد کشیده قد کشیده قد کشیده مد شده
سینه اش مثل ضریح است و دخیلش نیزه هاست
هرکجای پیکرش را که ببینی چای پاست
@hosenih
زیر پا افتاده حفظ احترامش مشکل است
با لب پاره شده عرض سلامش مشکل است
گر عسل مخلوط با خون شد قوامش مشکل است
پیکر پاشیده بردن تا خیامش مشکل است
پیکر اورا عموی بی عصایش میبرد
سینه بر سینه به سمت خیمه هایش میبرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
کسی که شد کریم آل طاها بخششش همواره می گردد
برای روز سختی و مبادا بخشش او چاره می گردد
برای بوسه ی سر نیزه ها از جزء جزء صورت خود گونه می بخشد
کسی که شد کریم اهل بیت از قاسمش دل می کَنَد این گونه می بخشد
@hosenih
خودش در جشن دامادی فرزندش نمی آید
برای کِیف کردن لحظه ی دامادی از دیدار دلبندش نمی آید
کسی که شد کریم اهل بیت این گونه می بخشد که در بخشیدنش قید زمان معنا نخواهد داشت
زمان در بخششش محدوده ی امروز یا فردا نخواهد داشت
کریمی می کند در بِستر تاریخ این آقا
کهمی گرید در آینده برای نعل اسب و در گذشته از جفای میخ این آقا
برای کربلا وقتی به خود می پیچد از سوز جگر برنامه دارد او
حسین را می شناسد پس برای قاسمش جای وصیت، نامه دارد او
نوشته در میان نامه من در کربلا گرچه نخواهم بود قاسم هست
سفارش کرده ام آقا علی اکبر بگوید از فنون جنگ با این طفل هرچیزی که لازم هست
@hosenih
فدای غربتت ای کاش من بودم برادر جان
کهدر پای تو قربانی کنم یک بار دیگر جان
فدای غربتت ای کاش چون روز جمل بودم
به وقت گودی گودال بالای سر تو لااقل بودم
قبولش کن سفارش کرده ام نجمه به جای لای لایی اش بگوید داستان کوچه را هرشب برای او
قبولش کن سفارش کرده ام گاهی بگوید از هجوم دردهای مادرم٬ زینب برای او
و با این نامه بالا رفته قطعا قیمت قاسم
حسن دارد تجلی می کند در قامت قاسم
حسن دارد به میدان می رود در هیئت قاسم
به ازرق حق بده حالا بلرزد بین رزم از هیبت قاسم
حسن زاده ست از پهلوش نوک نیزه ای باید بگردد قسمت قاسم
چه پاییزی چه بیدادی
عجب جشنی چه شاباشی چه دامادی
برایت تیغ ها را از نیام آری برایت هدیه وا کردند
برایت پای کوبان اسبهاشان نعل های تازه پا کردند
تورا سرنیزه ها دعوت نکرده پاگشا کردند
@hosenih
کشیده شد تنت در بین این صحرا
شدی از جمع اعضای تنت منها
تو نه٬ گویا حسن در کوچه ها افتاده است از پا
ولی این بار دارد مجتبی در گریه می خندد
ادای دِین کرده با حسینش چشمهای قاسمش را هم خودش با دست خود آرام می بندد
بدین ترتیب قاسم می شود قسمت میان دشت
حسن زاده دم رفتن حسینی زاده در برگشت
بدین ترتیب قاسم می کند ممزوج طعم روضه ی گودال را با تشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih