بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#محمد_عظیمی
▶️
تو زائر هر روز و شب کرببلایی
عمریست عزادار یل عهد و وفایی
مشک از غم دست و علم چشم ببارد
برگرد که تو منتقم آل عبایی
@hosenih
کی قرار تو و عمو باشد
مه و آیینه روبرو باشد
کفالعباس حول و حوش غروب
نرود یادتان، بگو باشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#حسن_لطفی
▶️
میشود هر روز اشكم در عزایت بیشتر
سوختم از روضهات، از هایهایت بیشتر
میروم دنبالت امّا از حرمهای شما
میرود تا كربلایت، ردِّ پایت بیشتر
@hosenih
از عبادت هم مهمتر این اطاعتكردن است
میدهم سر را ولی، دل را برایت بیشتر
میزنم بر سینه شاید كه شبیهِ تو شوم
مینشیند بر كبودی، بوسههایت بیشتر
دستگاهِ لاف بسیار است امّـا مَـرد كـو
غیـرتم من را نگه دارد، به پایـت بیشتر
تا كه میاُفتی به یادِ مشک و دست و علقمه
باز میگیرد دلت، امّا صدایت بیشتر
@hosenih
تا كه میآید رَجزهای عمویت بر لبم
میشود سهمِ من از، دستِ دعایت بیشتر
تو هم از ایل و تبارت خوش قد و بالاتری
رفته آری بر عمویت، شانههایت بیشتر
شامهایِ قبل، شاید، حتماً امشب میرسی
میرسد از هر شبی، عِطرِ عبایت بیشتر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#وحید_دکامین
▶️
گم کرده دل طریق رسیدن به یار را
باید سپرد دست خود یار کار را
افتادهام ز چشم تو یا رفتهام ز یاد
یکدم تفقّدی، بنگر حال زار را
@hosenih
ای ترجمان عزّت حقّ، منجی زمان
ای معنی حیات طیّبه این روزگار را
کی میرسی که فصل غم از یادها رود
دل منتظـر بـه ره کـه ببیند بهار را
من بیهوای عشق تو بر باد میشوم
براین خزانزده برسان برگ و بار را
ما را مدینه همره خود بَر به سوی یاس
بر عاشقان خسته نشان ده مزار را
@hosenih
هرجا که ذکر روضهی عباس میشود
میآوری به مجلسش دل بر غم دچار را
چون میثمم هماره دم از عشق می زنم
عمریست میکشم به سرِ شانه دار را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#مناجات_اول_مجلس
#محمود_ژولیده
▶️
ما از دعای خیر به هیئت رسیدهایم
از دولتِ حسین به عزت رسیدهایم
هیئت تمام زندگی ما غریبهاست
با پرچم حسین به قدرت رسیدهایم
@hosenih
این پای منبر است همان قبةالحسین
اینجا هزار بار به حاجت رسیدهایم
زهرای مرضیه است دعاگوی مستمع
وقتی که ما به اوج مصیبت رسیدهایم
در حسرتِ تباکیِ با ما، ملائکند
پیداست ما به بام سعادت رسیدهایم
چون عمرمان گذشت بمانیم گریهکن
مثل حبیب اگر به شهادت رسیدهایم
تا روز حشر دیده اگر با حسین ماند
پس بیحساب تا به قیامت رسیدهایم
هر روز با حسین دوباره تولّدیست
بارید اشک و ما به طهارت رسیدهایم
با یک سلام پاک شود هر گناهکار
ما خود به این مقام و فضیلت رسیدهایم
با این حیات طیبه عمریست دلخوشیم
یعنی به اوج شادی و بهجت رسیدهایم
با چه زبان ز گریه بگوییم با شما
با گریه بر حسین به جنّت رسیدهایم
بس چشمان به اشک عزا شستشو شده
در فتنهها به درک بصیرت رسیدهایم
لازم نبود خُدعهگران موعظه کنند
عمریست ما به حکم ولایت رسیدهایم
@hosenih
وقتی برای قافلهاش گریه میکنیم
انگار که به یاریِ عترت رسیدهایم
شد بارها امام زمان همنشینمان
در روضهها به محضر حضرت رسیدهایم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#حسن_لطفی
▶️
شبيهِ چشمِ شما چـشمهایِ تـر دارد
کَسی كه خاکِ حسينيه را به سر دارد
تو گريه كردی و شد سُرخ چهره فهميدم
كه وقتِ روضهی تـو اشک هم جگر دارد
خدا به رویِ من و تـو حساب وا كـرده
كه گريـهای بكنيم و حـساب بـردارد
@hosenih
هـوای امشبمان فـرق میكند انـگار
نشسته مـادری و دست بـر كمـر دارد
حسين روز و شبـم را گرفته میدانم
بـرایِ عاشقیام عـقل دردسـر دارد
فقط به تـربتِ اربـاب سجده میچسبد
هميشه سجـدهی مـا مـزّهیِ دگر دارد
@hosenih
مـرا حوالـه نمودند خاکِ پـا ببـرم
هـزار شُكر كه ايـن خيمه رُفتگر دارد
ميـانِ روضه نشستيم و عـاشقی میگفت
بـخوان دعای فـرج را دعـا اثر دارد
كسی كه داغِ بـرادر كشيـده میدانـد
كــه رویِ قـوَّتِ زانویِ او اثـر دارد
چـقـدر روضهی نـا گفته در گلو داريم
بيا بـه مجلسمان روضهیِ عمـو داريـم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
محضر آب دم از پاکی دریا نزنید
محضر خاک دم از وسعت صحرا نزنید
تا زمانیکه ندادید ضرر پای نگار
لافِ بیهوده ی عاشق شدن اینجا نزنید
آسیابِ که شدن مسئله ی حساس است
پس به سینه به جز از سنگ تولی نزنید
درد معشوق چه بهتر که به درمان نرسد
هرچه آمد سرتان رو به مداوا نزنید
فقرخوب است که هم شانه ی عزت باشد
مستمندید اگر جز در آقا نزنید
حرف تقوا و بصیرت به میان است اگر
حرفی از چشم سیاه و قد رعنا نزنید
گرچه خوب است رخش نقل منابر بشود
حیفِ عباس که توصیف به ظاهر بشود
@hosenih
علم انساب به کار آمده اینبار زیاد
که بیوفتد سرما محضر دلدار زیاد
ذولفقار دو دم امروز سه دم خواهد شد
بس که درخانه ی مولا شده کرار زیاد
هرچه دارد پسراز دامن مادر دارد
ارث بردست از این فاطمه ایثار زیاد
یک تنه میرود و صد تنه برمیگردد
معجزه سر زده از او دم پیکار زیاد
نا امیدی در این خانه ندارد معنا
باز خواهد شد از این دل گره ی کار زیاد
بهر پابوسی اش امشب همه نوبت دارند
رسد از تیغ کجش مژده ی دیدار زیاد
چشم صَفّین همینکه به نقابش افتاد
پانزده مرتبه "لا حول ولا" را سر داد
@hosenih
مرد جنگ است ولی انس ب خلوت دارد
مثل شوقش به خطر شوق عبادت دارد
نوری از آیه ی تطهیر به او هم تابید
مطمئنیم که این آینه عصمت دارد
محرم یا ولدی گفتن زهرا شده است
جای شک نیست بگوییم سیادت دارد
مرگ بازیچه یک حمله ی مردانه اوست
شیر آخر مگر از معرکه وحشت دارد؟!
چندگامی همه جا دورتر از آقا بود
قد بلند است و ازین حال خجالت دارد
شانه کعبه به پایش چقدر بوسه زده
تا ببینند همه شان ولایت دارد
خطبه ای خواند بگوید شرف کعبه ز چیست
تا خدایی خدا آبروی کعبه علیست..
@hosenih
نخل ها دردسری شد ثمرش را بزنند
دونفر از دو طرف بال و پرش را بزنند
همه از چهار جهت روی سرش ریخته اند
همه اینجا پی این اند سرش را بزنند..
دست اگر نیست ولی تیغ نگاهش مانده
تیرها آمده چشمان ترش را بزنند
مشک را داده به دندان که به خیمه برسد
وقت آن است لب شعله ورش را بزنند
آخر این میر علمدار غروری دارد
نکند اینکه غرور جگرش را بزنند
هدف از کشتن عباس حسین است حسین
تا که اینجور توان کمرش را بزنند
علم افتاد و کنارش بدنی هم افتاد
مثل آقا وسط خیمه زنی هم افتاد..
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_مدح
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
انا فتحنای خدا یعنی ابالفضل
بی دست و فوق دستها یعنی ابالفضل
@hosenih
هرکس گرفتار آمده آسوده باشد
دارالادای قرض ما یعنی ابالفضل
یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است
رمز قبولی دعا یعنی ابالفضل
نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است
جمع شجاعت با سخا یعنی ابالفضل
دست ردش را ارمنی ها هم ندیدند
با هرغریبه آشنا یعنی ابالفضل
هرجا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان
هرجا که شد حرف از وفا یعنی ابالفضل
بر شان او کل شهیدان غبطه دارند
بالا نشین اولیا یعنی ابالفضل
اصلا علی را دروجودش جمع کردند
آیینه حیدر نما یعنی ابالفضل
یاد قدیمی ها دوباره دم گرفتیم
سقای دشت کربلا یعنی ابالفضل
@hosenih
دستش جدا شد تا که بال و پر بگیرد
یعنی مقام شافع محشر بگیرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
نیمه شب آمد پریشانم گرفتارم هنوز
میروم این خیمه و آن خیمه بیدارم هنوز
دیدی آخر کینه قوم و قبیله پا گرفت
یک امان نامه چگونه آبرویم را گرفت
@hosenih
السلام ای قبلۀ ایمان ابالفضل آمده
آمدم پابوس بی بی جان ابالفضل آمده
رو نگردانی ز من روح و روان من تویی
من امان نامه نمیخواهم امان من تویی
بند بند پیکرم وقف حیای چادرت
تا مرا داری چه غم داری فدای چادرت
چشمها را میدهم چشمی نیاید سوی تو
موی من بر نیزه میپیچد فدای موی تو
بشکند فرق سرم اما سرت را نشکنند
من بمیرم احترام معجرت را نشکنند
دست من را میزنند این قوم! دستت بی طناب
قامتم نذرت نمانی زیر نور آفتاب
@hosenih
تیرها را میخورم تیر نگاهی بشکند
بر غرورت آه تاثیر نگاهی بشکند
از خجالت آب خواهم شد تو هم غصه نخور
جان من بی بی اگر کم شد تنم غصه نخور
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
احساس،عباس
گفتند در ذیل اله الناس عباس
معیار ارباب
در مکتب کرب و بلا مقیاس عباس
@hosenih
جمع نبوت
یعقوب و نوح و موسی و الیاس عباس
ذکر عوام و
تنها پناه مردمان خاص عباس
در دین ارباب
توحید علیٍ اکبر و اخلاص عباس
در اوج روضه
تلفیق بوی سیب و بوی یاس عباس
مثل رقیه
ذکر تمام بچه ها عباس عباس
.
.
.
هم مو کشیدند
هم گوش را با طره ی گیسو کشیدند
بر عکس کوفه
در کربلا شمشیر را از رو کشیدند
ابری شده شط
بس که کمان و تیر از هرسو کشیدند
از تیرهاشان
بالای چشم علقمه ابرو کشیدند
فواره زد اشک
وقتی که تیر از چشم این آهو کشیدند
@hosenih
در وقت غارت
بر خاک طفلان عکس یک بازو کشیدند
پیراهنت کو
ای وای گویا اسب هاشان بو کشیدند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
حرم تشنهی آبشاری که داری
و زینب اسیرِ وقاری که داری
دلِ اهلبیت از حضورِ تو قرص است
از این جذبهی اقتداری که داری
تو هرجا که هستی حرم هم همانجاست
همه گِردِ تو در مَداری که داری
علی هستی از الفراری که دارند
علی هستی از تار و ماری که داری
@hosenih
پُر از صولتی تو/پُر از غیرتی تو/پُر از همتی تو/همه ماتِ این ذوالفقاری که داری/همه بندهی اعتباری که داری/ دیاری که داری/بهاری که داری/دل استواری که داری/و دیوانهیِ بیشماری که داری/بس است این غباری که داری/که صاحب نَسَب تو/امیرِ ادب تو/یل منتجب تو/و واجب تو و مستحب تو/فقط رویِ لب تو
بگو با دل بی قراری که داری
امیری حسین فنعم الامیری
اگر رویِ دوشش عَلَم را بگیرد
دعاهایِ زینب حرم را بگیرد
برایِ سرودن از آقاییِ تو
خدا باید اینجا قلم را بگیرد
زمین تا که چیزی بگیرد زِ دستت
کفِ خاکیِ از این قدم را بگیرد
گرههای کورِ مرا میگشاید
اگر چشمِ اهل کَرَم را بگیرد
@hosenih
به دل جا بگیرد/نفسها بگیرد/و بال مرا لطفِ آقا بگیرد/و دست مرا پیشِ زهرا بگیرد/سه ساله به دوشش چه خوش جا بگیرد/نشد در حرم سر به بالا بگیرد/از این سینهها هرچه غم را بگیرد/غبارِ پَرِ چادری محترم را بگیرد/غرورِ حسین است و نورِ حسین/ به کف ذوالفقارِ دودَم را بگیرد/و دَم را بگیرد
امیری حسین فنعم الامیری
کسی پیشِ امواج دریا نماند
به پیش تو طوفان صحرا نماند
به لشکر بگویید اگر می تواند
که حیرانِ آن قد و بالا نماند
به جبریل گویید اگر میتواند
که مبهوت آن چشم زیبا نماند
چه خوش میدهی جان به تیغت به میدان
چنان میزند سر سری جا نماند
@hosenih
چنان میزند سر/چنان میزند پَر/چنان میزنی تو به لشکر مکرر/چو حیدر/از این سر به آن سر/از اول به آخر/که یک تَن در آنجا نماند برای تماشا نماند/و آنکه به ترسی دچار است به فکر فرار است/و زار است بگو زیر این دست و پاها نماند
به رویِ لبت غیرِ این بیتِ غَرا نماند
امیری حسین فنعم الامیری
دگر این برادر برادر ندارد
چرا پیکرِ تو بجز پَر ندارد
تو خوردی زمین خواهرت هم زمین خورد
دعا کُن تَرَک آیِنه بر ندارد
دلت آمد این خیمهها را نبینی
مگر این حرم چند دختر ندارد؟
گرفته است زهرا به دامن سرت را
کسی تا نگوید که مادر ندارد
@hosenih
نفسها پریشان/همه زار و گریان/به فکرِ عمو جان/رباب است حیران/فقط فکرِ باران/علی تشنه بی جان شده وقت غارت/اسارت /جسارت/نه جانی توانی/بجز خنده آن جمعِ لشکر ندارد/پدر دست بر سر زمین خورده دیگر/و خواهر که میگفت با نوامیس خیمه/کسی با خودش چند معجر ندارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#مصطفی_هاشمی_نسب
▶️
آخر عشـق تو مرا اهل سحــر خواهد کرد
چشم خشکیده ام از مهر تو تر خواهد کرد
بنده ی خوب شدن بسته به یک غمزه ی توست
گوشه چشمت دل ما زیر و زبر خواهد کرد
@hosenih
حب تـو گـر بنشــیند بـه نهـــانخــانه ی دل
حب دنیــا دگر از ســینه به در خواهد کرد
دلـم از فرط گنــه سنـگ شده کــاری کن
که نفس های تو در سنگ اثـر خواهد کرد
دسـت بـالا ببـر و جــانم از آتـش بِرَهــان
که خـدا محض تو از بنـده گذر خواهد کرد
کیمیـایی است عجب تعزیـه داری شما
که نصیـب دل عشــاق گهر خواهد کرد
عــاقبت نوکـرتـــان بـا نظــر مـادرتــان
به سوی کرب وبلای تو سفر خواهد کرد
تـا علـمـــدار بُوَد ، اهــل حــرم آرامـنـــد
که نثــار ره تـو دیــده و ســر خواهد کرد
@hosenih
طفل شش ماهه تان نیز خودش عباسی است
گوش تا گوش سر خویش سپر خواهد کرد
وای از آن لحظه که با رو به روی خاک اُفتی
پیش چشـمان همه بـا تن صد چاک افتی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت #بحر_طویل
#امیر_عظیمی
▶️
کنار خیمه ها می زد قدم آرامشی که در دلش طوفانی از غم بود و آنکه غمزدای اشرف اولاد آدم بود.
کنار خیمه ها می زد قدم یادش می آمد روزگار کودکی را، مادرش ام البنین شانه به مویش می کشید و زیر لب می گفت: اولادم فدای بچه های مادر سادات!
کنار خیمه ها می زد قدم با عزت و هیبت مباد آنکه نسیمی بی اجازه رد شود از لابلای خیمه ی ناموس آل الله. ناگاه از میان لشگر کوفه کسی آمد. کسی نه، کمتر از خار و خسی آمد کنار خیمه ها فریاد زد: شمرم! امان نامه برای زاده ی ام البنین دارم... حرم لرزید و عباس از خجالت...
از خجالت...
@hosenih
از خجالت سر به زیر افکنده وقتی می شود یک مرد و از لبهای خشک کودکان شرمنده وقتی می شود باید سکینه هم بیاید با لبی خشکیده با مشکی تهی از آب آری سینه می گیرد و سقا روبروی حضرت ارباب...
-ای آقای من! ای سید و مولای من! اذنم بده چون "ضاق صدری"سینه ام تنگ است و تنها چاره ام با کوفیان جنگ است.
به میدان می رود با چند مشک خالی و اطفال شادند و اما عمه ی سادات چشمانش به قد و قامت عباس( داری می روی پشت و پناه خیمه گاه ما، پناه ما؟!) به میدان می رود جنگی نمایان می کند تا بر شریعه می رسد فوراً کفی از آب می گیرد، نهیبی می زند بر آب " آقایم حسین تشنه است" حرم تشنه، گل پیغمبرم تشنه، لبان خواهرم تشنه، علی اکبر که عطشان جان سپرد اما علی اصغرم تشنه
به دوشش مشک آب و روبرویش لشگری بی تاب و در انبوه نخلستان کمانداران کمین کردند و خونخواران کمین کردند و با یک ضربه ی شمشیر دست افتاد و دست دیگرش در راه اربابش حسین افتاد و مشکش را به دندان برد و دارد گوشه چشمی سوی خیمه... ای رباب و ای سکینه، ای علی اصغر
@hosenih
دوباره روضه شد چشم اباالفضل و دوباره حرمله... تیر سه شعبه...
چرا در روضه عباس چشمی کاسه ی خون می شود هرسال؟!
چرا در روضه، سر با گرز گلگون شد هر سال؟!
عمود آمد سرش برگشت
از روی فرس بی دست سقا پیکرش برگشت
تنش غارت شد و آنگاه فرم پیکرش برگشت
نمی دانم چه آمد بر سرش ادرک اخایِ حنجرش برگشت
حسین آمد به سمت علقمه، زهرای اطهر مادرش برگشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih