eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در فراق تو شها زار شدن می ارزد در پی ات دربدر و خار شدن می‌ارزد @hosenih من گرفتار تو هستم تو گرفتار منی پای عشق تو گرفتار شدن ‌می‌ارزد دوری از تو به خدا سخت مریضم کرده ازغم هجر تو بیمار شدن می ارزد بگذارعشق تو انگشت نمایم بکند پای تو شهرۀ انظار شدن می ارزد خوش بحال جگر چاه که خون از غم توست پیش تو محرم اسرار شدن می ارزد نیمه شب وقت سحر وقت اذان با صوتِ پسر فاطمه بیدار شدن می ارزد توفقط لطف کن و کاسۀ من را پرکن به تو هر روز بدهکار شدن می ارزد @hosenih تا که در قلب تو جا باز کنم بی تاب روضۀ مشک علمدار شدن می ارزد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ جنگ که شد تن به تن، حساب ندارد پاره گی پیرهن حساب ندارد وای که زخمش به تن حساب ندارد غربت این بی کفن حساب ندارد @hosenih شرم نکردند از نجابت آقا لشکری آمد برای غارت آقا گندم ری مُرد از خجالت آقا غربت این بی کفن حساب ندارد @hosenih عصرکه سر، دستِ شمر بددهن افتاد کارِ جگر تا ابد به سوختن افتاد ردِ چهل نعلِ اسب بر بدن افتاد غربت این بی کفن حساب ندارد @hosenih خیمه ی در آتشی، غریب زمین ریخت چند نخ از معجری نجیب زمین ریخت از تهِ خورجین، شراب سیب زمین ریخت غربت این بی کفن حساب ندارد @hosenih صاعقه ای بد به باغِ یاسمنش خورد چشم حریص عرب به پیرهنش خورد کهنه حصیرِ دِهی به درد تنش خورد غربت این بی کفن حساب ندارد @hosenih خیر نبینید ای اهالی کوفه! پس چه شد آن قولِ خشکسالی کوفه؟ زد به لبش چوب دست، والی کوفه غربت این بی کفن حساب ندارد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این شب آخری چه زود میگذره شب وداع عاشق و دلبره عزیز من نوبتی هم که باشه نوبت اون وصیت مادره @hosenih اجازه میدی که روتو ببوسم؟! این دم آخری موتو ببوسم بذار به جای علی و فاطمه با گریه زیر گلوتو ببوسم @hosenih امشبمون ایشالله فردا نشه خیمه ی ما بدون سقا نشه رباب داره خدا خدا میکنه حرمله پاش به خیمه ها وا نشه @hosenih برو ولی به فکر خواهرت باش به فکر گریه های دخترت باش دیگه سفارش نکنم عزیزم مراقبه رگایه حنجرت باش @hosenih اگه بری من می مونم با کوفه کینه داره از پدر ما کوفه باشه برو ولی نگفتی آخر با حرمله چطور برم تا کوفه @hosenih نگو که غارت میکنن تنت رو نگو...نگو...نگو که گردنت رو... حیفه که غارت بشه ، مادرم دوخت با بازوی شکسته پیرهنت رو @hosenih بگو که بسته با طناب نمیشم وارد مجلس شراب نمیشم حریف شام و کوفه میشم اما حریف گریه ی رباب نمیشم @hosenih الهی غصه های سخت نبینم سرت رو بالای درخت نبینم دعا بکن توو مجلس شرابش پا رو سرت پایین تخت نبینم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ قدم قدم زحرم میشوی جدا برگرد بدون خواهر خود میروی کجا برگرد به پای تو همه گیسوی من سفید شده نزن به سینۀ من دست رد اخا برگرد به گردنت به خدا حق مادری دارم به حرمتی که بُوَد بین ما دو تا برگرد @hosenih ز کودکی روش دلبری ز تو بلدم قسم به مادرمان فاطمه بیا برگرد تمام ترس من اینست گیسوان سرت گره گره بشود ، بین پنجه ها برگرد ز قبل آنکه به پیشم تن تو در گودال جدا جدا بشود زیر دست و پا برگرد @hosenih بیاو پیش از اینکه به تیزی نیزه کسی به هم بزند پیکر تو را برگرد به ذوالجناح سپردم به هر کجا دیدی حسین خُورَد زمین زود سوی ما برگرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نبریدم! پسر مادرم اینجا مانده پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند مونس بی کسی من تک و تنها مانده کاش میشد که لباسی برسانم به تنش آبروی همه عریان روى صحرا مانده @hosenih بین یک گونی کهنه سر او را بردند ته گودال ولی پیکر او جا مانده ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم ساربان راه مرو همسفر ما مانده چند باری شده گم کرده ام او را اصلاً بس که از دور تنش مثل معما مانده @hosenih باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟ بازهم آمده این حرمله ى وا مانده برسانید خبر را به علمدار حرم چادر زینب تو زیر لگدها مانده ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بشوم چشم من سمت علی اکبرم اما مانده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ رَوی به جانب لشگر برو خداحافظ که نیست چارۀ دیگر برو خداحافظ برو ولی کمی آهسته تر برادر جان چو جان ز پیکر خواهر برو خداحافظ پس از پیمبر و آلش دلم به تو خوش بود عزیز جان پیمبر برو خداحافظ @hosenih برای زیر گلویت امانتی دارم که مانده بوسۀ مادر برو خداحافظ به لشگری که ندارند غیرِ بغض علی مگو سخن تو ز حیدر برو خداحافظ بپوش پیرهنِ دستباف مادر را تویی و غارت پیکر برو خداحافظ @hosenih به پای مرکبت افتاده نازدانۀ تو امان ز گریۀ دختر برو خداحافظ ولای دست تو قلب صبورِ زینب شد به حول قوۀ داور برو خداحافظ قسم به عصمت زهرا نميدهم هرگز به خصم،یک نخِ معجر برو خداحافظ @hosenih برای دین خدا حاضرم شوم تا شام اسیر و بی کس و یاور برو خداحافظ ز کام تشنۀ تو عالمی شود سیراب به حصرِ نیزه و خنجر برو خداحافظ سرت به نیزه رود گر برابرِ زینب خدا که هست برادر؛ برو خداحافظ @hosenih تو زیر چکمه و من زیر تازیانه ولی بپاست خطبۀ حیدر برو خداحافظ به شام و کوفه به ذکر علی ولی الله کنم قیامتِ محشر برو خداحافظ پیام خون تو را تا مدینه خواهم برد اگر چه با دل مضطر برو خداحافظ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بِبَریدم که پیام از تنِ بی سر دارم حرفها با سپهِ کوفه ز حنجر دارم شِکوه بر فاطمه دارم ز جسارتهاتان من شکایت ز شما نزد پیمبر دارم تشنه کشتید و بریدید سرِ مهمان را حال این رختِ اسیریست که در بر دارم @hosenih مَحرمان را همه کشتید و زبان دار شُدید غارت آزاد شد و دست به معجر دارم بزنیدم ببَریدم به همه میگویم من در این دشتِ بلا چند برادر دارم بار بستید و برفتید ولی من چه کنم من که از معرکه هفتاد و دو پیکر دارم @hosenih یا اجازه بدهید اینهمه را دفن کنم یا گذارید که انگشتِ جدا بر دارم یکطرف بی سر و بی دست، علمدارِ رشید یکطرف دستِ علمدارِ دلاور دارم دارم اینجا به حرم یک تنِ ارباً اربا و سرِ نیزه سرِ زخمیِ اکبر دارم @hosenih رأسها را که بریدید و سرِ نیزه زدید دستها را چه کنم،اینهمه لشگر دارم یکطرف غنچۀ نشکفته که پرپر کردید یکطرف مانده دوتا گمشده دختر دارم یکطرف کعب نی و حرف بَد و سوی دگر تازیانه به سر و صورتِ خواهر دارم @hosenih خواهرانی همه معصوم و عفیف و مضطر داغدیده به برم، اینهمه مادر دارم یا اخی بوسه به رگهای بریده بزنم زانکه مأموریتِ تازه ز حیدر دارم بوسۀ حنجرۀ تو نَفَسِ تازه دهد تا ببیند که من هم کس و یاور دارم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با صدای روضه‌خوان رفتم به جایی سوخته روضه‌خوان می‌خواند اما با صدایی سوخته @hosenih باز هم شرمنده؛ در دستم ندارم بیشتر واژه‌هایی آتشین، زلفِ رهایی سوخته حرف سنگین است، سنگین؛ روضه‌خوان سربسته گفت: کاش کوچکتر نبود از تیر نایی سوخته... گفت: «می‌بینم یکی افتاده عریان» بعد گفت: کودکانی مانده‌اند و خیمه‌هایی سوخته... کودکان در انتظار ذوالجناح، از دورها ذوالجناج آمد ولی با یال‌هایی سوخته... هر چه تابیدی به دنیا، باز هم تاریک ماند باید از این کوهسار از سر برآیی سوخته @hosenih آخر کار است و باید ذکر «یا زهرا» گرفت عطر زهرا می‌وزد از کربلایی سوخته... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گفته بودی مرگ در بستر برایت خوب نیست دیدن تنهایی خواهر برایت خوب نیست پیرهن کهنه به تن کردی برایت خوب بود این عقیق سرخ و انگشتر برایت خوب نیست هر قَدَر شمشیر خوردی بیشتر گفتی علی ذکر نام نامی حیدر برایت خوب نیست @hosenih از جلو سخت است می دانم ولیکن صبر کن در نیاور تیر را از پَر، برایت خوب نیست سن و سالت رفته بالا آه دست و پا زدن زیر نعل اسب یک لشگر برایت خوب نیست غیرت اللهی و میدانند این نامحرمان دیدن اطفال بی معجر برایت خوب نیست @hosenih سنگ بر پیشانی ات خورده است بیش از حد، دگر خیزران و چوب و طشت زر برایت خوب نیست سمت گودال آمده با قامتی خم فاطمه باز می گویی: نیا مادر! برایت خوب نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با وجود این همه رسوایی و خودخواهی ام هم کنارم ماندی و هم می کنی همراهی ام با خودم گفتم من آلوده را رد می کنی ذوالکرم بودی و دیدم واقعا می خواهی ام رحمت موصوله ات حتی به من هم می رسد با وجود این همه کم کاری و کوتاهی ام @hosenih هر چه می گردم فقط حب تو پیدا می شود بین اشعار و نماز و روزه و مداحی ام گر به قول اهل غفلت روضه ها گمراهی است تا خود محشر به دنبال همین گمراهی ام مادرت با خط زیبای خودش روز ازل سر در این سینه ام حک کرده "ثاراللهی ام" @hosenih هر کسی در درگهت منصوب بر کاری شده من سگ عباس، در دربار شاهنشاهی ام با توکل بر خدا و با دعای مادرت اربعین، سوی حرم پای پیاده راهی ام در روایت آمده ماهی برایت گریه کرد پس بدون اشک هایم پست تر از ماهی ام @hosenih من چه می فهمم چه آمد بر سرت در علقمه؟! در بساط روضه ات در اوج نا آگاهی ام ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دیگر میان خیمه صفایی نمانده است جز حال گریه حال و هوایی نمانده است از صبح تا غروب صدایم گرفته است دیگر برام سوز صدایی نمانده است دار و ندار من همه با هم فدا شدند دیگر برای خیمه، فدایی نمانده است درمانده ام، کنار تنت گریه می کنم قدم شکسته است... عصایی نمانده است باید چه کرد با بدن پاره پاره ات وقتی میان خیمه عبایی نمانده است بی شرم ها کنار تو حرف از چه می زنند؟! در فکر غارت اند، حیایی نمانده است از بس که تیرها بدنت را گرفته اند یک جا برای بوسه، خدایی نمانده است اصلا چگونه من به سکینه خبر دهم دیگر عموی عقده گشایی نمانده است عباس جان همیشه علمدار من شدی هر کس شهید شد تو مددکار من شدی @hosenih با خود نگفته ای پدری داغ دیده ام؟! داغی عظیم دیده ام و قد خمیده ام خسته شدم، سرم به خدا درد می کند از بس که سوت و هلهله و کف شنیده ام ادرک اخا شنیدم و بی تاب از حرم تا علقمه خمیده خمیده دویده ام خیلی به روی خاک، زمین خورده پیکرم تا این که پای پیکرت آخر رسیده ام مانند مصحف است دو دستت برای من با احترام روی دو چشمم کشیده ام دیگر نفس نمانده برایم بلند شو رحمی نما به آه بریده بریده ام خِس خس نکن، نفس بکش اما سخن نگو با زحمت از لب و دهنت غنچه چیده ام قطره به قطره آب شدم، دست و پا نزن مانند آب مشک تو من هم چکیده ام تنها میان راه کمین خورده ای چرا؟ آخر بدون دست زمین خورده ای چرا؟ @hosenih ضرب عمود فرق سرت را شکافته آثار سجده ی سحرت را شکافته فهمیدم از نشانه ی دندان به روی مشک تیغی حسود بال و پرت را شکافته آبی نخورده ای و همین با وفایی ات لب های خشک و شعله ورت را شکافته از خنده های حرمله معلوم می شود تیرش نگاه چون قمرت را شکافته دیگر تکان نخور، بدنت تیر می کشد از بس که تیرها کمرت را شکافته تقصیر تو نبود، خجالت نکش، بس است دشمن اگر که مشک ترت را شکافته ای وای از قساوت این نیزه دار پست مابین خاک و خون جگرت را شکافته این نور فاطمه است که در بین علقمه گرد و غبار دور و برت را شکافته شکر خدا که ام بنین علقمه نبود بالا سرت کنار من و فاطمه نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ من از آتش‌زدن بال و پرت می‌ترسم شب به پایان برسد از سحرت می‌ترسم این جماعت همه در فکر عذابت هستند آه از آتش روی جگرت می‌ترسم @hosenih غم چشمان تو با قبل تفاوت دارد بی من زار نرو از سفرت می‌ترسم اصلا امشب چقدر توصیه داری آقا دارم از این‌همه اما اگرت می‌ترسم چشم من خورد به اکبر جگرم سوخت حسین من ز پاشیدن جسم پسرت می‌ترسم تیرهایی که سه‌شعبه‌ست مهیا کردند از تهاجم سوی چشم قمرت می‌ترسم @hosenih رحم بر طفل صغیر تو ندارند اینها خیلی از تیر و گلوی ثمرت می‌ترسم زنده‌ای و بسوی خیمه‌ی تو می‌آیند ته گودال ز چشمان ترت می‌ترسم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih