بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_مدح
#محسن_زعفرانیه
▶️
چون ثبت کند حضرت حق هر عملی را
با گریه سرودیم به یادش غزلی را
@hosenih
تا اینکه سخن گفت همه قافله دیدند
در چهره ی او غیرت و شوری ازلی را
پرسید عمویش که شهادت به چه طعمی است؟
با پاسخ خود گفت چه ضرب المثلی را!
مرگی که گرفته است به خود چند برابر
شیرینی و خوش طعمیِ ظرفِ عسلی را
شمشیر به دست آمده، با سنِ کمِ خود
تا خلق کند منظره ی بی بدلی را
@hosenih
دیدند همه لحظه ی جنگیدنِ قاسم
در قامتِ او، هِیبَت و کردارِ علی را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت #دودمه
#حسن_لطفی
▶️
پدرم شیرِ جمل بوده و نامش به لبم
قاسمابنالحسنم
@hosenih
حسنی زادهام ای قوم و حسینی نَسَبم
قاسمابنالحسنم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
هم پریشانِ حسینم هم پریشان حسن
ای بقربان حسین و ای بقربانِ حسن
روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد
این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن
@hosenih
هرشبی که فاطمه بر روضههامان میرسَد
هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن
نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان میدهند
من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن
زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی میرسد
یاحسن جان مینویسم زیرِ ایوانِ حسن
هرکجا رفتم دیدم کار دستِ مجتبی است
بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن
نه که تنها این دوشب کُلِ محرم میشویم
شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن
قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت :
میرود جانِ حسین و میرود جانِ حسن
نعره شد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی"
تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن
شد حسن یک ضربه زد اَزرق همانجا شد دوتا
نعره زد عباس ؛ ای جانم به قربانِ حسن
@hosenih
روضههای ما همه لطفِ امام مجتبی است
شُکر هرشب میروم در زیرِ بارانِ حسن
پیشِ زهرا آبرو داری کنیم و آوریم
هِی گلاب و دسته گُل یادِ یتیمانِ حسن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح
#مهدی_مقیمی
▶️
من علی اصغرم و تیغ اگر بردارم
در وجودم سکنات علی اکبر دارم
نسبِ هاشمی ام کار خودش را کرده
جگر حمزه ، دلِ فاتح خیبر دارم
@hosenih
سِنِّ کم از نظرِ نسل علی مطرح نیست
کوچک اما اثرِ مالک اشتر دارم
همه کردند سر و جان به فدای پدرم
کسر شأن است ببینند که من سر ، دارم
در سپاهی که عمویم شده فرماندهء آن
حکم جانبازی و سربازیِ لشگر دارم
من ز نسل علی ام که زرهش پشت نداشت
حرمله کمتر از آنست زره بردارم
از سرِ نی به سرِ عمه شوم سایۀ سر
ارثِ غیرت ز ابالفضل دلاور دارم
کوفه و شام بترسید که من در رگ خود
خونِ قتّالِ عرب حضرت حیدر دارم
هاشمیّون همگی مادری اند ومن هم
هر چه دارم همه از دامنِ مادر دارم
@hosenih
گرچه افتاده ام از شیر به تیرِ سه پری
جگری با جگر شیر برابر دارم
کاشکی عمه به خیمه ببرد مادر را
که نبیند اثرِ تیر به حنجر دارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح
#احسان_نرگسی
▶️
چشم آسمانی اش هزار قمر داشت
زیر پا به جای خاک دُر وگهر داشت
شاهزاده بود و در برابر دشمن
در نگاه خود نوید صبح ظفر داشت
@hosenih
سینه سپر کرده بود در دل میدان
او نوه ی شیر بود و میل خطر داشت
مثل علی بی زره به معرکه می رفت
حیدر کرار دگر بود ....جگر داشت
@hosenih
مثل عمو رفت به دیدار سه شعبه
باز هر چه بود علمدار سپر داشت
حرمله ای کاش تو را ذبح نمی کرد
کاش که از غربت حسین خبر داشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
بر درِ خیمه نشسته است و خبر میگیرد
خبرت را زِ منِ سوخته پَر میگیرد
چه کنم خیمه روم یا نروم آه ، رباب
بیشتر صبر کُنَد درد کمر میگیرد
@hosenih
دستِ من نیست اگر دست به پهلو دارم
دستِ او نیست اگر دست به سر میگیرد
کاش میشد نَفَسی... یا که تکانی بخوری
دارد از شرمِ حرم قلبِ پدر میگیرد
چار پایان همه خوردند بجایِ تو از آب
چقدر آب لبِ طفل مگر میگیرد؟
مادرت گفت برو لیک بپوشان او را
این سفیدیِ گلو زود نظر میگیرد
مادرت گفت برو رو مزن اما آقا...
تو اگر رو بزنی هلهله سر میگیرد
هرطرف مینگرم تیرِ سهشعبه آنجاست
آه این تیر مگر جا چقدر میگیرد
تیرش آنقدر مهیب است به هرکس بخورد
میشود رد زِ گلو و به جگر میگیرد
@hosenih
بعدِ پیراهن من نوبتِ قنداقهی توست
حرمله دارد از آن دور خبر میگیرد
سرِ قبرِ تو زِ من پیرزنی میپرسد
سرِ نوزاد به سرنیزه مگر میگیرد؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_هفتم
#حسن_لطفی
▶️
نبار بارون که من بارونم امشب
پریشونم ، پریشون خونم امشب
بیا آقا بیا دورت بگردم
به دنبالِ تو سرگردونم امشب
تو این روضه گرفته ریشم آقا
بیا اینجا کمی اَبریشَم آقا
یکم از تشنگی تو سهم من کن
بخون روضه بزن آتیشم اقا
@hosenih
ببین ساز فراقت کوک کوکه
غم تو حاصلش سیروسلوکه
اگه می دیدمت می دیدم ازغم
روپیشونیت پراز چین وچروکه
من و تو این عزاها طاهرم کن
رسیدم جان زهرا طاهرم کن
بزار عاشق بشم از تو بخونم
منو مانندِ باباطاهرم کن
@hosenih
بزار از درد تنهایی بخونم
از این صبر و شکیبایی بخونم
گمونم پیش گهواره نشستی
بزار امشب که لالایی بخونم
اگه عباس هم بازوش زمین خورد
اگه باضربهای اَبروش زمین خورد
اینا سخته ولی نه سختر از این
که آقام رو زد اما روش زمین خورد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#محسن_ناصحی
▶️
مطمئنم که سر مطلع شعرم دعواست
پس عجب نیست که این قافیه اربا ارباست
بین این وزن به تقطیع کسی مشغولم
که نوشتند تنش منفصل از چند هجاست
@hosenih
بین ابیات تمام بدنش پخش شده است
قالب شعر به پهنای تمام صحراست
من مجنون دو سه خط را به عقب می آیم
تا همان مرثیه که ؛ خیمه ی لیلا برپاست
در دلش آن همه غوغا شده ، پس فرزند است
دل ندارد که از او دل بکند پس باباست
@hosenih
به تماشای قدش این دو قدم کافی نیست
که پدر محو در این آینه حالا حالاست
آمد و غصه ی او در دل باباش نشست
رفت و آه از دل عاشق شده هایش برخاست
وقت رفتن چقدر خوش قد و بالا می رفت
وقت برگشت قدش جمع شده، بین عباست
@hosenih
من مجنون دو سه خط را به جلو می آیم
اینکه دارد به سرش می زند آیا لیلاست؟
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#مصطفی_هاشمی_نسب
▶️
می روی و می بری همراه خود جان مرا
صبر کن بابا ببین حال پریشان مرا
در پی ات اهل حرم آئینه و قرآن به دست
می بری با خود دل خیمه نشینان مرا
@hosenih
ای عصای پیری ام، داری هلالم می کنی
بعد تو دشمن ببیند حال حیران مرا
قبل رفتن اندکی پیش دو چشمم راه رو
پر کن از قد رسایت قاب چشمان مرا
در جواب تشنگی شد عایدم شرمندگی
گر چه دیدی با زبانت کام عطشان مرا
@hosenih
از فرس افتاده، سوی تو خودم را می کشم
آه بابا جان ، ببین زانوی لرزان مرا
سوره های پیکرت پاشیده از هم وای من
پخش صحرا کرده اند آیات قرآن مرا
عده ای کل می کشند و عده ای کف می زنند
تا شنیده دشمنت آوای افغان مرا
@hosenih
تا صدایش می کنم یک دشت پاسخ می رسد
زینبم، بنگر علی های فراوان مرا
خون او را در تمام دشت جاری کرده اند
کربلا را با تنش آئینه کاری کرده اند
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
معراج رفتی زخم شد بال و پر تو
پیغمبرم غوغا شده دور و بر تو
من از تو شرمنده تویی شرمنده از من
چشم تر من مانده و چشم تر تو
@hosenih
از قاب قوسین خدا افتادی انگار
بدجور پاشیده تمام پیکر تو
آتش گلستان روی ابراهیم من نیست
کل بیابان ریخته خاکستر تو
هم اربا اربا هستی و هم جابه جایی
پیدا شده نزدیک پاهایت سر تو
@hosenih
سرنیزه ها با خون تو حیدر نوشتند
خیلی قلم رفته فرو در جوهر تو
تکبیر گفتی لخته خونها زحمتت شد
الله را گفتی چه شد پس اکبر تو
یک خطبه با خس خس بخوان شاید اثر کرد
حالا که روی نیزه ها شد منبر تو
@hosenih
از اولت دانه به دانه چیدم اما
ماندم که من کی میرسم به آخر تو
روی عبا دارم خودم را میبرم من
برپا شده ختم پدر در محضر تو
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih