بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
آخر ذبیح وحشت این رخش شد تنت
نامت علی است یکصد و ده بخش شد تنت
@hosenih
باید چگونه جمع کنم پیکر تو را؟!
مثل انار دانه شده پخش شد تنت
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
تو صبح امیدی
علی اکبری سرفرازی رشیدی
خدا خواست اما
خودت را به دست خودت آفریدی
@hosenih
چو دیدی خودت را
خودت دستهای خودت رابریدی
کلید است قاسم
تو باب الحوائج تری شاکلیدی
مراد است زینب
تو در مکتب عمه جانت مریدی
@hosenih
شبیه ابالفضل
تو در رزم ماضی خیلی بعیدی
به هنگام پیکار
از اسم علی رونوشت جدیدی
دوتا ابرویت را
اگر کج کنی سر ز دشمن بریدی
@hosenih
عجب جایگاهی
که بین بنی هاشم اول شهیدی
چنان پاکشیدی
که اندازه ی کربلا قد کشیدی
.
شکسته نشسته
پدر پیش نعش تو خسته نشسته
@hosenih
گسستی تو،بابات؛
هم ازین جهان دل گسسته نشسته
وتا دسته تیغ است
که در جسم تو دسته دسته نشسته
سنان ایستاده
زنی روی تل چشم بسته نشسته
@hosenih
چه کردی که بابات
به سمتت می آید نشسته نشسته
.
خمیده بریده
پدر تا به جسمت رسیده بریده
نه دیده،ز جانش؛
توراهر کسی هم ندیده بریده
@hosenih
خدا دست خود را؛
شبی که تو را آفریده بریده
نفسهای بابا
به دنبالت از بس دویده بریده
شدی خوشه ای که
تو را دشمن از سر نچیده بریده
@hosenih
چنین بوده صحنه
توراتیغ دیده ،پریده ،بریده
ومقراض بعدش
رسیده ،کشیده، جویده ،بریده
شدی ارباً اربا
بریده بریده بریده بریده
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#داود_رحیمی
▶️
پیرهنش دستمال اشکامه بگو
پیرهن پاره ی بچم رو بدن
بیا گوشوارمو واسشون ببر
بگو گهواره ی بچم رو بدن
بهشون بگو بذارن یه کمی
همدمم نیزه ی اصغرم بشه
عصای پیری که واسه من نشد
اقلا سایه ی روو سرم بشه
@hosenih
دستو گهواره می کردم بخوابه
حالا نیزه شده گهواره براش
جای من حرمله لالایی میگه
بچمو می ترسونه با اون صداش
تازه یاد گرفته بودم چجوری
برا بچه م بخونم لالا لالا
توی گوشم می پیچه سوز صداش
تازه داشت یاد می گرفت بگه بابا
بچمو بغل می کردی یادته؟
هی می گفتی عمه قوربونت بره...
روزی که داشتی می دادیش به حسین
باورت میشد که بار آخره؟
@hosenih
بمیرم! خواهشای آخرشو
نتونستم دیگه مستجاب کنم
گلم از تشنگی پژمرده بود و
نمیشد فکری برای آب کنم
تا علی گریه می کرد آب می شدم
این غمو کجای این دل بذارم؟
زینبم! آب دادی آتیشم زدی...
حالا که شیر دارم اصغر ندارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
چرا قهری مگر تقصیر دارم
بِجایت بر کَفَم زنجیر دارم
کفِ آبی فقط خوردم عزیزم
بیا از نیزه پایین شیر دارم
@hosenih
دلم مِیلِ دو اَبروی تو دارد
ببین که شانهام مویِ تو دارد
در آغوشم فقط پیراهنِ توست
لباس تازهات بویِ تو دارد
@hosenih
نمیآید پس از توخواب ، ای کاش...
که میمُردم منِ بی تاب ای کاش
دوباره شیر آوردم ولی حیف...
نمیخوردم پس از تو آب ای کاش
@hosenih
مرا آزار با زنجیر میداد
به من نانخشک با تحقیر میداد
زنِ شامی مرا سوزاند وقتی
کنارم طفل خود را شیر میداد
@hosenih
دوباره روضه میگیرم عزیزم
در این ویرانه میمیرم عزیزم
دوباره حرمله رد شد از اینجا
دوباره خشک شد شیرم عزیزم
@hosenih
نگفتند آه داغِ بچه دیدهاست
نگفتند از بلا پُشتش خمیده است
ولی گفتند این تازه عروسان
عروسِ فاطمه مویش سفید است
@hosenih
گُلِ یاسِ مرا از ساقه بستند
مرا با ریسمان بر ناقه بستند
نمیماندی به نیزه چاره کردند
سَرَت را با نخِ قنداقه بستند
@hosenih
چه حسرتها جشیدم بچهام را
چه سختیها کشیدم بچه ام را
کنارِ بچههای نیزه دارش
به روی نیزه دیدم بچه ام را
@hosenih
فقط لالا کنم لالا بخوابی
ندارم غصه دیگر تا بخوابی
از آغوشم جدا گشتی و رفتی
که رویِ سینهی بابا بخوابی
@hosenih
نه رحمی بر پدر ، نه شرم کردند
بساطِ غارتش را گرم کردند
برای آنکه راحتتر بخوابی
زدند و سینهاش را نَرم کردند
@hosenih
سرم شد خاکِ عالم نیزه رَد شد
به پشتِ خیمه دیدم نیزه رَد شد
به دنبالِ تو میگشتند بر خاک...
چنان زد از تنت هم نیزه رَد شد
@hosenih
به پشتِ خیمهام قلبم گرفته
تمام چهرهام را غم گرفته
زِ بس نازی که تیری با سهشعبه
در آغوشش تو را محکم گرفته
@hosenih
عبا را روی تو افکند بابا
دلش را از غمت آکند بابا
چنان با تیر چسبیدی به قلبش
تو را از سینهی خود کَند بابا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#حسن_کردی
▶️
هیچ بابایی نبیند آنچه را من دیده ام
من جوانم را غریق موج آهن دیده ام
مثل باران می چکید از دست هایم پیکرش
هستی ام را روی دستم اربن اربن دیده ام
@hosenih
یک تنه میرفت بر جنگ علی نشناس ها
وقت برگشتن تنش را چند صد تن دیده ام
لشکری دستش به خون لاله ام رنگین شده
قاتلش را یک نفر نه جمع دشمن دیده ام
بی دفاع از کوچه های سنگ و آهن می گذشت
مادرم را در وجودش خوب روشن دیده ام
@hosenih
هر چه با غم ناز رویش را کشیدم برنگشت
خون مانده در گلویش را کشیدم برنگشت
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
مگر از عمر پدر غیر پسر میماند
که جوان در نظر او به جگر میمانَد
سالها بود کنار تو فقط میگفتم
که برای من از این عمر پسر میمانَد
@hosenih
خواستم راه رَوی یک دو قدم ، میدیدم
ساعتی بعد برایم دو سه پَر میمانَد
زودتر از نفس اُفتادهام از تو که بگویند همه
که جوانمُرده در این دشت مگر میمانَد؟
پسری را که روی چشم بزرگش کردم
بر عبا نیز به اما و اگر میمانَد
@hosenih
کاش میشد که مرا جمع کنی میخندند
خواستم پا شوم از خاک کمر میمانَد
اکبری داشتم و حال چرا اکبرهاست
که تنِ تو به تن چند نفر میمانَد
رفتم از هر طرفی جمع کنم قدت را
نیمهای در بغل و نیمِ دگر میمانَد
@hosenih
بازوی مادرم و بازوی تو مثل هم اند
زخم پهلوی تو بر ضربهی در میمانَد
میکشم از بدنت نیزه و تیغ و مِقراض
باز بر سینهی تو چند تبر میمانَد
میکشندم ز روی خاک عموهایت وای
عمه با جمعیّتی شوم نظر میمانَد
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#محسن_مرادنوری
▶️
گفتم عصای پیری بابا شوی، نشد
اللهُ اکبری به اذان ها شوی، نشد
من آمدم که باز هم آغوش هم شویم
میخواستم تو نیز مهیا شوی، نشد
@hosenih
کارَت دگر ز مرهم و دارو گذشته است
چیدم کنار هم که مداوا شوی، نشد
با دست خویش لخته ی خون از دهان تو
بیرون کشیده ام که تو احیا شوی، نشد
برخیز و باز غیرت خود را نشان بده
از قصد، عمه آمده تا پا شوی، نشد
@hosenih
خیلی تلاش کرده ام اما نمیشود
میخواستم که روی عبا جا شوی، نشد
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
#حسن_لطفی
▶️
قبلهی ما علی و قبله نما نیز علیست
حرمِ ما نجف وکعبهی ما نیز علیست
ها علی بشر کیف بشر یعنی که...
قل هوالعشق علی نقطهی با نیز علیست
@hosenih
فقط از لطفِ علی فاطمه را میفهمیم
نقطهی با علی و نقطهی فا نیز علیست
از علی بندگی آموختم اما گفتند...
آنقدر قرب گرفته است خدا نیز علیست
بعد معراج پیمبر به ابوذر میگفت
هست در خانهی تو در همه جا نیز علیست
@hosenih
امر فرمان علی هست و اولیالامر علی
قدر از سمت علی است و قضا نیز علیست
نفَس فاطمه و نَفسِ نفیسِ احمد
همه دم معنیِ نفسی بفدا...نیز علیست
صاحب خندق و خیبر احد و بدر و حُنین
فاتحِ معرکهی کرببلا نیز علیست
@hosenih
رفت میدان و حسین از پسِ او میفرمود
چشمِ بد دور که این سبزقبا نیز علیست
او که میتاخت امیرانِ عرب میگفتند
تا که او هست امیرالاُمَرا نیز علیست
میزند بر جگرِ خصم و همه میفهمند
وارثِ تیغ علی در دو سرا نیز علیست
@hosenih
از اذانش دل زهرا به تپش میاُفتاد
در حرم زمزمهی فاطمهها نیز علیست
همه گفتند نبی یا که علی شاید اوست
بعد الله اگر یک کلمه باشد اوست
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#دودمه
#حسن_لطفی
▶️
بی شمسِ جمالِ تو زمین ماه ندارد
ای وای علی جان
@hosenih
با رفتنِ شهزاده حرم شاه ندارد
ای وای علی جان
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#دودمه
#حسن_لطفی
▶️
این چهره اگر جلوه کُنَد ماه بگیرد
این اکبرِ لیلاست
@hosenih
شهزاده اگر آه کِشَد شاه بمیرد
این اکبرِ لیلاست
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#محمود_اسدی
▶️
ای اذان گوی حرم،شبه پیمبر چه کنم
تو بگو با غمت ای لاله ی پرپر چه کنم
قدرتی نیست به زانو که قدم بردارم
شد زمین خوردنم امروز چو حیدر چه کنم
@hosenih
زنده شد در نظرم یاد مدینه اکبر
شده پهلوی تو چون پهلوی مادر چه کنم
غیرممکن شده تا بوسه بگیرم از تو
بس که پاشیده شده جسم تو اکبر چه کنم
لحظه ی جمع تو یک جمع به من خندیدند
با تن ریخته ات در بر لشکر چه کنم
@hosenih
زنده زنده بدنت را همه کندند علی
بیم دارم که بریده بشود سر چه کنم
نیمی از جسم تو را روی عبا چیدم من
سر مقراض کمی مانده ز پیکر چه کنم
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
من کیم چون پاکبازان در ره پاکان مکینم
غم ندارم چونکه با اهل حقیقت همنشینم
گاه گاهی چون نسیم صبحگاهان با صفایم
گاه گاهی چون کلام عشقبازان دلنشینم
@hosenih
گاه در سوز و گدازم گاه در راز و نیازم
گاه در اوج معانی گاه در بحر یقینم
مرغ روحم ز آشیان صدق در پرواز آمد
یافتم بینای خلق اولین آخرینم
جمله موجودات را دیدم که در فخرند باهم
هریکی می گفت در فضل و شرف من بی قرینم
@hosenih
خاک گفتا :من حسین بن علی را گرد راهم
آب گفتا :مهر زهرا بام نور خامسینم
باد گفتا :من غلام و جان نثار کوی اویم
نار گفتا: دشمنش سوزم به قهر آتشینم
مهر گفتا: گرد راه مرکبش را چهره سایم
ماه گفتا: توسنش را بوسه زن بر صدر زینم
@hosenih
گفت جبرائیل هستم بنده دربار آن شه
خواند میکائیل مدحش گفت عبدش را معینم
سُفت اسرافیل دُر از لب که او را جان نثارم
گفت عزرائیل با خصمش گه مردن به کینم
بعد ازآن گفتند ای انسان تودر عشقش چه کردی
گفت من صاحب وصال عشق آن، عشق آفرینم
@hosenih
روز عاشورا به موجودات بانگ اخرجوا زد
جـز مرا، کز مرتـبت در کـاخ اجـلالـش مَـکیـنم
دست دادم جسم دادم فرق دادم چشم دادم
تا فدا گردیده جان در راهِ آن نورِ مبینم
آن یکی بوسید دستش دیگری بوسید پایش
این یکی گفتا که برگو کیستی ای نازنینم
@hosenih
گفت من ماه بنی هاشم سرور قلب زهرا
شبل حیدر ،زاده آزاده ام البنینم
تک سوار یکه تاز عرصه میدان عشقم
جان نثار سید العشاق فخر راستینم
خوانده یزدانم زلطف و مرحمت، باب الحوائج
دست گیر کل خلق از اولین تا آخرینم
@hosenih
معنی درس وفایم فانی راه بقایم
جرعه نوش چشمه علم امیرالمومنینم
دست دادم در ره حق تا که یزدان داد بالم
با همه قدوسیان طیار در خلد برینم
روز مردی گر بیارم خم به ابروی کمانم
آیه نصرمن الله نقش بندد بر جبینم
@hosenih
ای عزاداران بشارت باد زهرا روز محشر
آورد بهر شفاعت دستهای نازنیم
تشنه لب در آب رفتم این سخن با خویش گفتم
من چگونه آب نوشم شاه را عطشان ببینم
مشک را پرکردم از آب و به خود گفتم که باید
راه نزدیکی برای خیمه رفتن برگزینم
@hosenih
راه نخلستان گرفتم لیک از شمشیر دشمن
قطع شد دست علم گیر از یسار و از یمینم
فکر کردم دست دادم آب دارم غم ندارم
سر فرازم ساقی اطفال شاهنشاه دینم
ناگهان دیدم که در ره ریخت آب و سوخت جانم
تیر زد بر مشک آن خصمی که بود اندر کمینم
@hosenih
دیگر از دیدار اطفال حرم شرمنده بودم
تیر زد دشمن به چشمم تا که طفلان را نبینم
گفتم اکنون خوب شد خوب است بر گردم به خیمه
ناگهان بر سر فرود آورد عمود آهنینم
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih