eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آندم که غصه های اسیری شروع شد بهر جوانِ قافله پیری شروع شد من یادگار "نحن اُسرای"نهضتم من وارث "مقطع الاعضای" نهضتم من دیده ام "مقطع الاعضا" چگونه بود تشریح می کنم تن بابا چگونه بود @hosenih دست عزیز فاطمه از مُچ شکسته بود بر روی سینه اش سگ کوفی نشسته بود من دیده ام که کشته شده از قفا حسین از تیر کوفه دیده هزاران جفا حسین جسمی که نیزه ها همه بارانی اش کنند رزّازی اَش کنند و ستورانی اَش کنند @hosenih عمری است حرف من شده"شیب الخضیب" و بس آئینه ام ، نظر سوی"خدُّ التریب" و بس وقتی ز غصه قافله در سوز و آه بود راه عبور از وسط قتلگاه بود پائیزِ این جهان به همان لحظه دیده شد فریاد وامحمدِ زینب شنیده شد @hosenih از آن زمان به بعد زمستانِ عالم است "سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است" یادم نمی رود که غرورم شکسته شد دست مخدّرات به زنجیر بسته شد بعد از حسین نوبتِ تهدید من رسید عمه به داد من پی تأیید من رسید @hosenih چادر نماز عمه و عمّامه ام که سوخت یک خیره سر به زیور اطفال دیده دوخت آن شب که جیغ و داد زنان را شنیده ام فریاد دختران جوان را شنیده ام از بسکه پنجه پنجه به معجر کشیده شد از غصه قامت من و عمه خمیده شد @hosenih من بارها برای خودم روضه خوانده ام گاهی برای عمۀ خود نوحه خوانده ام "باز این چه شورش است که در خلق عالم است با زاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است" با یک سخن کنم همۀ روضه را تمام زندان،خرابه،کوفه،حرم،قتلگاه،شام @hosenih یک کاروان مقابل چشمم همه اسیر دشمن به بی حیایی و بی غیرتی دلیر از غارت و شکنجه و سیلی و کعب نی تا سنگِ شام و کوفه به یک رأس روی نی از طعنه های هیزی و فریاد اهل بیت تا تهمت کنیزی و امداد اهل بیت @hosenih اینها که تازه گوشه ای از غربت من است تا انتهای غربت من محنت من است اسرار من نهفته همه در صحیفه شد یعنی تمام زندگی ام در تقیّه شد گرچه مدینه غصۀ دیرینۀ من است اسرار کربلا همه در سینه من است @hosenih آرام و بی صدا همه شب تا سحر عجیب گرییدم و به ناله شدم : یا اباالغریب دلجوی خویشتن به زبانِ خودم شدم بی کس ترین امام زمانِ خودم شدم روزی زِ رَه امام زمان می رسد و ما در انتظار آمدنش کارمان دعا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تا اشک هست در بصرم گریه می کنم با این توان مختصرم گریه می کنم تنها نه با دو چشم ترم گریه می کنم با خون مانده بر جگرم گریه می کنم @hosenih رنگم زمان دیدن مذبوح می پرد یا لحظه ای که طفل گلوبند می خرد یا مادری که کودک شش ماهه می برد با هر چه هست دور و برم گریه می کنم @hosenih روح صحیفه پر شده از گریه کردنم خمس عشر، بهانه شده بهر شیونم گاهی گریز بین ابوحمزه می زنم بین نوافل سحرم گریه می کنم @hosenih از خنده های حرمله زجری کشیده ام من که عقیله را سر بازار دیده ام بر دردهای عمه ی قامت خمیده ام بر غربت بزرگ حرم گریه می کنم @hosenih ناموس خود به ناقه ی عریان که دیده است؟ آتش میان زلف پریشان که دیده است؟ افتادن قطار اسیران که دیده است؟ عمری است با غم سفرم گریه می کنم @hosenih باید چه کرد بین گلو آه و ناله را زخم عمیق پهلو و بازوی لاله را خیلی زدند خواهر من را، سه ساله را یاد رقیه با پسرم گریه می کنم @hosenih وقتی عقیله وارد بزم شراب شد وقتی که خواهرم به کنیزی خطاب شد روی سرم تمام زمانه خراب شد بر خاک ریخته به سرم گریه می کنم @hosenih یادم نمی رود پدرم را پیاده بود هر طور بود روی دو پا ایستاده بود بر نیزه ی غریبی خود تکیه داده بود بر حال غربت پدرم گریه می کنم @hosenih عمامه اش به خاک لگد مال مانده بود خیلی غریب در ته گودال مانده بود با کام تشنه، زخمی و بی حال مانده بود از اوج روضه با خبرم، گریه می کنم @hosenih بالم زمان پا شدنم تیر می کشد از داغ زهر کل تنم تیر می کشد حالا که تشنه ام... بدنم تیر می کشد... ... یاد عموی تشنه ترم گریه می کنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای پسرِ نورِ نبوّت سلام ای ششمین قله‌ی عصمت سلام صاحبِ ما ، صاحبِ ایران تویی روحِ خدا ، جوهرِ ایمان تویی @hosenih سرو و سپیدارِ چمن کیست؟ تو وارث و دامادِ حسن کیست؟ تو چشمِ امیدِ همه افتاده ها آبرویِ گلشنِ سجاده ها گوش به حرفِ تو نشسته خدا روحِ دعا زمزمه‌ی ربنا سجده‌ی تو جلوه‌ی معراج توست پینه‌ی پیشانی تو تاجِ توست خیلِ ملائک همه شاگردِ تو غرق طواف اند همه گردِ تو مستِ دعای تو شده جبرئیل تشنه‌ی لبهات شده سلسبیل زنده به پیغام تو شد کربلا وارث و پیغمبرِ خون خدا خطبه ی تو زنگِ جهادِ تو شد اشکِ تو همسنگِ جهادِ تو شد @hosenih اجرِ تو هم سنگِ در و بام شد روزِ دهم ختم شد و شام شد زهر چهل سال در این جام بود سخت تر از کرب و بلا شام بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ السلام ای قبله ی اهل نظر السلام ای گریه ی شب تا سحر السلام ای روضه های پر شرر السلام ای عابد خونین جگر ای که غم گشته انیس خاطرت ای که جز مهدی (عج) نباشد زائرت @hosenih ای مزارت قبله ی اهل ولا ای امام چارم ارض و سما ای همیشه در دلت روضه به پا داغها دیدی تو در کرببلا مصلحت این بود در تب بوده ای راوی غمهای زینب بوده ای @hosenih عمری از غم دیده ی تر داشتی ارث غربت را ز مادر داشتی بر دلت داغ برادر داشتی روضه های شمر و خنجر داشتی روز عاشورا ز یاد تو نرفت بوسه بر رگها ز یاد تو نرفت @hosenih گر که دیدی پاره پاره پیرهن این همه شمشیر و نیزه ، یک بدن در دل گودال جسمی بی کفن سر به رو نی به روی خاک تن بر لب تو الامان از شام بود خون دلها از غم دشنام بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ یک کم از اشک تو در میزان دریا کم نبود پیش غم های تو غم های دو عالم غم نبود سر به مُهر کربلا می بُرد در سجاده اش آن که پیش هیچ کس غیر از خدایش خَم نبود @hosenih بعد قرآن در نزول آیه های مُحکَمات هیچ نطقی در جهان چون خطبه ات مُحکم نبود پِلک بر هم می زدی کرب و بلا می شد مرور مقتلی کامل تر از چشمت در این عالم نبود روضه ی در پرده ات این بود که٬ در طول راه غیر تو با عمه جانت هیچ کس مَحرَم نبود @hosenih گرچه کشتت ذره ذره شمر ،با سَمِّ هُشام؛ در حقیقت قاتلت هم شمر بود و هم نبود با حساب روضه ی گودال و ظهر و خیمه ها علّتِ اصلی مرگت حتم دارم سَم نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سخت است مردی باشد و خیمه نشین باشد خاکستر این ماجرای آتشین باشد @hosenih دردی غریبانه تر از این نیست، در بستر افتاده و آن سو علم روی زمین باشد دارد می افتد هر نگین بر خاک و او باید بر روی انگشتر نگینِ آخرین باشد قربانِ چشمانِ تری که بعد از این هرگز با سایه و سقفی نمی خواهد عجین باشد باید درختی سبز از پاییز بر می گشت تا سایه ای بر داغ های سرخِ دین باشد @hosenih دیگر چگونه راست قامت می شود هر کس در کربلا یک لحظه زین العابدین باشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سجاده ی اشک تو ، به هر جا باز است صد جاده به سمت آسمانها باز است @hosenih چشمان تو هر روز ، پر از عاشوراست چون پنجره ای که رو به دریا باز است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سر خاک کف پای تو یا حضرت سجاد جان، مست تولّای تو یا حضرت سجاد دل غرق تجلّای تو یا حضرت سجاد دست من و اعطای تو یا حضرت سجاد پرواز دهد ذکر تو تا عرش دعا را جنت، شنود از نفست بوی خدا را @hosenih تو وجه خدا، دست خدا، چشم خدایی تو روح دعا، بال دعا، قلب دعایی تو کعبه و تو زمزم و تو سعی و صفایی تو مشعر و خیف و عرفاتی و منایی تا دور تو ای کعبه مقصود نگردند حجاج، طواف حرم الله نکردند @hosenih ای آب بقا، قطره ای از آب وضویت وی خضر نبی، نخله سبزی، لب جویت گلبوسه ی جان دو جهان بر گل رویت ارباب دعا چشم گشودند به سویت خورشید دو گیتی مه هر انجمنی تو آئینه زهرا و حسین و حسنی تو @hosenih مهر تو همه خیل رسل راست وظیفه گفتار تو در لوح الهی است لطیفه بر لعل لبت، بوسه ی آیات شریفه مصحف، بود از فاطمه و از تو، صحیفه اول علی از سلسله ی خیرالانامی چارم ولی حق پدر هشت امامی @hosenih تو نور فروزنده ی مصباح هدایی سر سلسله ی نسل امام شهدایی و الله تو، پیغامبرِ خون خدایی همسنگر سرهای ز تن گشته جدایی هر چند که بر گردن خود، سلسله داری جا در دل بشکسته ی هر سلسله داری @hosenih پرواز کند طایر وحی از چمن تو شمشیر خدا خطبه ی دشمن شکن تو افسوس که شد سنگ جواب سخن تو زنجیر کند گریه به زخم بدن تو بس گل، که به سر ریخت ز سنگ لب بامت افسوس که بردند به ویرانه ی شامت @hosenih غیر تو که ای یوسف زهرای شهیده گردیده پیام آور سرهای بریده جای صلوات از همه دشنام شنیده خون دلش از حلقه ی زنجیر چکیده؟ گیرم که عدو برد سوی شام خرابت ای کاش نمی برد سوی بزم شرابت @hosenih ای طایر رحمت، ز چه رو بال و پرت سوخت هر لحظه دل از شعله ی داغ دگرت سوخت افسوس که در ماه محرّم، جگرت سوخت از زهر جفا یکسره پا تا به سرت سوخت یک کرب و بلا سوز، دلت بود به سینه تا کرب و بلا شد ز غمت شهر مدینه @hosenih عمری به دل سوخته ات، سوز نهان بود خون جگرت، دم به دم از دیده، روان بود چشمت به عزای شهدا، اشک فشان بود از کعب نی اَت، بر بدن خسته نشان بود در غسل تو یاران ز جگر آه کشیدند بر پیکر پاکت اثر سلسله دیدند @hosenih هر شب دل زارم شده، زوّار بقیعت ای کاش نهم چهره به دیوار بقیعت چون شمع بسوزم به شب تار بقیعت خون گریه کنم، لحظه ی دیدار بقیعت گیرم به دل شب ز دل خاک سراغت گریم به تو و تربت بی شمع و چراغت @hosenih من «میثم» دلسوخته ی زار شمایم خاک قدم میثم تمّار شمایم شرمنده که با هیچ، خریدار شمایم هر چند بدم، عبد گنهکار شمایم نامم ز ره لطف به خاطر بسپارید در مصحف صدّیقه ی کبری بنگارید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ من از دیارِ غم و روزگار بارانم من از اهالی اشک و تبار بارانم کسی نمانده برایم غریب می‌میرم کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم @hosenih کسی نمانده بسوزم که عقده وا گردد کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد قسم به سرخی چشمم به گرمیِ آهم نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم چگونه با که بگویم غروب غمگین است غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است من اشک بی کسی خیمه‌گاه را دیدم میان خیمه ولی قتلگاه را دیدم که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست به جای جایِ تو غیر زخم کاری نیست حرامیان همه بر گِرد پیکرش بودند تمام نیزه به‌دوشان پِیِ‌سرش بودند به یک طرف به جگر شعله خواهرش می‌زد به یک طرف به سر و سینه مادرش می‌زد چگونه با که بگویم غروب را دیدم به روی نیزه سری از بدن جدا دیدم صدای هلهله‌ها تا به گوش ما آمد صدای حرمله از پشت خیمه ها آمد @hosenih به پشت خیمه نوک نیزه ای زمین می‌خورد کسی به خنده سرِ کوچکی به نِی می‌برد حرامیان نه فقط گاهواره می‌بُردند لباس را زِ تَنی پاره‌ پاره می‌بُردند به رویِ دوش همه تازیانه می‌آمد زِ گوشهای همه گوشواره می‌بُردند درونِ خیمه زمین‌گیر بودم اما سوخت تمامِ بستر من با خیام یکجا سوخت زِ داغ تاول آتش صدای ما می‌سوخت میان شعله سر و دست و پای ما می‌سوخت چگونه با که بگویم حکایتِ سر را حکایت عطش و خیزران و پیکر را زمان غارت ما بود و خنده‌ی دشمن که دید چشم غریبم دو چشم خواهر را @hosenih نمی‌رود زِ خیالم دَمی که می‌دیدم به سمت نیزه ی بابا نگاهِ دختر را دوید کودکی و یک نفر به دنبالش گرفت پنجه به زلف و کشید معجر را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آن روز پر عذاب ز یادم نمی رود فریاد آب آب ز یادم نمی رود @hosenih جسم حسین بی سر و عریان به روی خاک در بین آفتاب ز یادم نمی رود تیر سه شعبه و گلوی طفل شیر خوار بی تابی رباب ز یادم نمی رود معجر کشیدن از سر طفل سه ساله و رخسار بی نقاب ز یادم نمی رود @hosenih رگهای پاره پاره و فریاد "شیعتی" از حنجر کباب ز یادم نمی رود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تا اشک هست در بصرم گریه می کنم با این توان مختصرم گریه می کنم تنها نه با دو چشم ترم گریه می کنم با خون مانده بر جگرم گریه می کنم @hosenih رنگم زمان دیدن مذبوح می پرد یا لحظه ای که طفل گلوبند می خرد یا مادری که کودک شش ماهه می برد با هر چه هست دور و برم گریه می کنم @hosenih روح صحیفه پر شده از گریه کردنم خمس عشر، بهانه شده بهر شیونم گاهی گریز بین ابوحمزه می زنم بین نوافل سحرم گریه می کنم @hosenih از خنده های حرمله زجری کشیده ام من که عقیله را سر بازار دیده ام بر دردهای عمه ی قامت خمیده ام بر غربت بزرگ حرم گریه می کنم @hosenih ناموس خود به ناقه ی عریان که دیده است؟ آتش میان زلف پریشان که دیده است؟ افتادن قطار اسیران که دیده است؟ عمری است با غم سفرم گریه می کنم @hosenih باید چه کرد بین گلو آه و ناله را زخم عمیق پهلو و بازوی لاله را خیلی زدند خواهر من را، سه ساله را یاد رقیه با پسرم گریه می کنم @hosenih وقتی عقیله وارد بزم شراب شد وقتی که خواهرم به کنیزی خطاب شد روی سرم تمام زمانه خراب شد بر خاک ریخته به سرم گریه می کنم @hosenih یادم نمی رود پدرم را پیاده بود هر طور بود روی دو پا ایستاده بود بر نیزه ی غریبی خود تکیه داده بود بر حال غربت پدرم گریه می کنم @hosenih عمامه اش به خاک لگد مال مانده بود خیلی غریب در ته گودال مانده بود با کام تشنه، زخمی و بی حال مانده بود از اوج روضه با خبرم، گریه می کنم @hosenih بالم زمان پا شدنم تیر می کشد از داغ زهر کل تنم تیر می کشد حالا که تشنه ام... بدنم تیر می کشد... ... یاد عموی تشنه ترم گریه می کنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای مقتدای اهل بکا و دعا، علی ای بانی ارادت ما بر خدا، علی ای گریه هات، روضه ی بی انتها، علی ای مقتل مجسّم کرببلا، علی @hosenih زخمی که مانده روی پرت فرق می کند داغی که مانده بر جگرت فرق می کند اصلا دلیل درد سرت فرق می کند از کربلای خون، خبرت فرق می کند @hosenih داغ اسارت و غم هجران چشیده ای از کربلا به شام به چشمت چه دیده ای بر شانه بار شام غریبان کشیده ای پس بی دلیل نیست چنین قد - خمیده ای @hosenih با نیزه پای نیزه ی دلدار بردنت بر روی ناقه با تن تب دار بردنت با دست بسته مجلس اغیار بردنت با دختران فاطمه بازار بردنت @hosenih غم با حساب گریه ی تو بی حساب شد با روضه های آب تنت آبِ آب شد تا ذبح دیدی و دل زارت کباب شد هر شب گریز روضه ی آبت رباب شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih