بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#رضا_اسماعیلی
▶️
با دیو سیاه ظلم ، با شب جنگید
با « ابن زیاد » و « ابن عقرب » جنگید
با آیه ی « ما رَاَیتُ اِلّا ... » ، با عشق
تا صبح ظهور نور ، زینب جنگید
@hosenih
در کرب و بلا ، پیمبری می بینم
بر منبر خون ِ دل ، سری می بینم
طوفان بزرگ دیگری در راه است
انگار حسین دیگری می بینم
@hosenih
در کرب و بلا ، قیام غیرت زیباست
تکبیر بگو ، که این حقیقت زیباست
پلکی بگشا و مثل زینب بنگر
این سوره ی سرخ ، بی نهایت زیباست
@hosenih
برخیز و امام عشق را یاری کن
چون زینب قهرمان عزاداری کن
بر شب زدگان ، سپیده را تلقین کن
با خون خدا ، بیعت بیداری کن
@hosenih
از کرب و بلا ، همیشه زیبا بنویس
برآینه « ما رَایتُ اِلّا ... » بنویس
در ترجمه ی حسین ، همچون زینب
با خط زلال آب : « دریا » بنویس
@hosenih
بر خیز و ببین تو کوه پا بر جا را
تفسیر کن این حقیقت زیبا را
در قاب نگاه سبز زینب بنگر
تصویر زلال ظهر عاشورا را
@hosenih
ای خوب ! طلایه دار خوبی ها باش
دلباخته ی حقیقتی زیبا باش
بر بوم سپید خطبه ، همچون زینب
تصویر گر شکوه عاشورا باش
@hosenih
هر چند که از گریه لبالب هستیم
از داغ سحر ، در آتش تب هستیم
تا صبح ظهور منتظر می مانیم
ما شیعه ی صبر سرخ زینب هستیم
@hosenih
شورید به جهل و « عقل » را احیا کرد
با خطبه ی نور ، مُشت شب را وا کرد
آن سرخ ، رسول عقل و دانایی بود
با منطق خون ، یزید را رسوا کرد
@hosenih
جانش ز زلال عشق ، دریایی بود
سیراب ز کوثری اهــورایی بود
در قاب نگاه حـــق تبار زینب
عاشورا ، پرده ای ز زیبایی بود
@hosenih
ای مرثیه خوان ! شبیه زینب ، آری
یک خطبه بخوان، به لهجه ی بیداری
آتش تو بزن به خرمن خونخواران
گر همچو حسین ، از ستم بیزاری
@hosenih
از کرب و بلا به خویش بر می گردیم
با داغ تو ، دل پریش بر می گردیم
تا خط و زبان ما نگردد کوفی
از بیعت نفس خویش بر می گردیم
@hosenih
اسلام به جز رحمت و آرامش نیست
آیین محبت است و جز نرمش نیست
فریاد بزن به گوش دنیا اسلام :
بن لادن و القاعده و داعش نیست
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#محسن_عرب_خالقی
▶️
آنانکه مشق اشک مرتب نوشته اند
باخط عشق این همه مطلب نوشته اند
آنانکه بال گریه درآورده اند را
هم دوش انبیاء مقرب نوشته اند
@hosenih
این چندخط مختصراما مفید را
هر روز خوانده اند که هرشب نوشته اند
تقدیر دو پياله ي ما را هزار سال
پیش از شروع گریه لبالب نوشته اند
تکلیف چشم های مرا ازهمان نخست
از روی اشک حضرت زینب نوشته اند
@hosenih
یعنی که تشنگی ام ازين مشرب است وبس
يعني امام گریه ما زینب است و بس
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#قاسم_صرافان
▶️
طبق فتوای تو در عشق نمازی ست خمیده
سجده ی در دین تو بوسه ست به رگهای بریده
@hosenih
پشت در، فرق پدر، تشت و جگر، دلبر بی سر
چار نوبت شده ای در گذر عمر، شهیده
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#مناجات_اول_مجلس
#مهدی_نظری
▶️
به فدای تو و چشمان ز گریه تر تو
آمده ازسرشب گریه کند نوکر تو
پای شش گوشه تو نیستم اما صدشکر
می زنم سینه کنار علم و منبر تو
@hosenih
سرخود دادی و این شد که سرافراز شدی
پسر فاطمه عالم بفدای سرتو
هرچه دارم بدهم پای غمت می ارزد
تاکه یکگوشه چشمی بکند مادرتو
دست من نیست اگر دست بدامان توام
آنقدر لطف به من کرده علی اکبر تو
چون گرفتاری من را تو فقط می دانی
نذرکردم که بخوانم زعلی اصغرتو
نوکری کردن من ارث پدرمادری است
پدرم کرده وصیت نروم از درتو
@hosenih
تو اجازه بدهی روضه بخوانم دوسه خط
روضه مشک و علم روضه آب آورتو
**
می کشم منت اگر تیر به چشمم بزنید
ولی ای قوم جفا تیر به مشکم نزنید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#نام_شهید_حذف_شدنی_نیست
#شهدا_و_دفاع_مقدس
#روح_الله_عیوضی
▶️
تو...خواب ولی چشم خدا را چه کنی؟
ناگاه رسیدن بلا را چه کنی؟
@hosenih
امروز هر آن چه خوب و بد...می گذرد
فردا جواب شهدا را چه کنی؟
⏹
©️کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_کوفه
#جواد_هاشمی_تربت
▶️
"ای یکشبه هلال! چه زیبا نشستهای!"*
ماه منیّ و انجمنآرا نشستهای
طوبی و سدره بر قد تو رشک میبرند
از بس که سروقامت و رعنا نشستهای
@hosenih
پژمردگی به گلشن تو ره نمیبرد
بر چوب خشک نیز شکوفا نشستهای
با دیدن سر تو شکیبم ز دست رفت
تو روی پا هنوز و شکیبا نشستهای؟!
چشمان خیس ما عطش دیدن تو داشت
در پیش تشنگان چه گوارا نشستهای!
@hosenih
دستان کودکانهی طفلت نمیرسد
افسوس میخورد که چه بالا نشستهای
موسای نخل نیزه! مسیح دیار دیر!
آخر برای تشت که یحیی نشستهای؟
بر صفحهی جبین تو کوفی چه خط نوشت؟
کاینسان شکستهایّ و معلّا نشستهای
@hosenih
دیگر مگیر از سر ما سایه را، حسین!
اکنون که نزد زینب کبری نشستهای
*از شاعر گرامی آقای #مصطفی_قربانعلی
⏹
©️کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مصائب
#غلامرضا_سازگار
▶️
گواهی می دهد چشم تر من
که گردون ریخت خون در ساغر من
سنین کودکی را طی نکردم
که رحلت کرد جدّ اطهر من
ز پا افتاد زیر تازیانه
در ایّام جوانی مادر من
به طفلی شد نصیبم خانه داری
به جای مادر غم پرور من
پس از چندی پدر را دادم از دست
کزاین غم سوخت جان در پیکر من
دمی که خون ز حلق مجتبی ریخت
دو دریا شد ز خون، چشم تر من
خودم دیدم به یک روز از دم تیغ
به خون غلطید، هجده یاور من
همه بار سفر بستند و رفتند
دریغا اکبر من اصغر من
گلستان مرا در خون کشیدند
مرا در دامن هامون کشیدند
@hosenih
ز خوناب جگر ساغر گرفتم
گلاب خون ز چشم تر گرفتم
سراغ لالۀ خونین خود را
ز تیر و نیزه و خنجر گرفتم
دو دریا خون فشاندم از دو دیده
گُلم را همچو جان در بر گرفتم
سلام از عمق جان گفتم به جانان
جواب از پیکر بی سر گرفتم
به هر زخم تنش کردم نظاره
نشان از بوسۀ مادر گرفتم
در آن گودال خون، شکرانه گفتم
مدال صبر، از داور گرفتم
برات گریه را بر شیعه تا حشر
ز لبخند علی اصغر گرفتم
علمداریِ میدان سخن را
هم از زهرا هم از حیدر گرفتم
گلستان مرا در خون کشیدند
مرا در دامن هامون کشیدند
@hosenih
بیابان باغ و مقتل آشیانه
حسینم واحسینایم ترانه
الهی چون نسوزم کز درونم
زند جای سخن آتش زبانه
که دیده بلبل از تنها گل خود
جدا گردد به ضرب تازیانه؟
خودم دیدم که قاتل پنجه انداخت
بر آن موئی که زهرا کرد شانه
خودم دیدم بر اندام گلم ریخت
ز چشم فاطمه اشک شبانه
خودم دیدم ز رگ های بریده
صدا می زد مرا در آن میانه
خودم دیدم که در مقتل کشیدند
به سیلی، ناز طفل نازدانه
گلستان مرا در خون کشیدند
مرا در دامن هامون کشیدند
@hosenih
گلم را، خار صحرا پیرهن بود
غبار و خاک و خون او را کفن بود
سرش بر نی به لب ذکر خدا داشت
گلوی پاره با من همسخن داشت
خودم دیدم که از بالای نیزه
چهل منزل نگاه او به من بود
خودم دیدم به صحرا یوسفم را
که جسمش پاره تر از پیرهن بود
خودم دیدم نشان سُمّ اسبان
عیان بر روی آن خونین بدن بود
خودم دیدم عزادار حسینم
محمّد، فاطمه، زهرا، حسن بود
خودم دیدم که جسم باغبانم
سراپا باغ گل، از زخم تن بود
گلستان مرا در خون کشیدند
مرا در دامن هامون کشیدند
@hosenih
جدائی سخت تر از ترک جان بود
فراق یار، مرگ بی امان بود
دلم چون جسم یارم، پاره پاره
دو چشمم چون گلویش خون فشان بود
عنان دل به پای یار بسته
عنان ناقه دست ساربان بود
کنار جسم هجده محرم خویش
مرا جا در صف نامحرمان بود
خدا داند به چشم خویش دیدم
که اشک ناقه ها بر من روان بود
تنم با کاروان می رفت امّا
روانم پیش آن سرو روان بود
ز بانگ واحسینا شد یقینم
که زهرا در میان کاروان بود
رها کردم به صحرا ماه خود را
که تنها آفتابش سایبان بود
دگر باغم، نه گل نه باغبان داشت
خزان بود و خزان بود و خزان بود
گلستان مرا در خون کشیدند
مرا در دامن هامون کشیدند
@hosenih
مرا تا شامیان دیدند در شام
به اشکم فاش خندیدند در شام
تمام شهر را بستند آئین
بساط سرخوشی چیدند در شام
به جای تسلیت، بر گرد سرها
زنان شام، رقصیدند در شام
به گردم هیجده خورشید خونین
فراز نی درخشیدند در شام
خدا داند که زن های یهودی
به فرقم خاک پاشیدند در شام
تمام طایران گلشن وحی
بسان جوجه لرزیدند در شام
زن و مرد و بزرگ و کوچک آن روز
لباس عید پوشیدند در شام
گلستان مرا در خون کشیدند
مرا در دامن هامون کشیدند
@hosenih
به محمل ماه تابان را که دیده؟
به نی مهر درخشان را که دیده؟
درون طشت، ذکر حق که گفته؟
به زیر چوب، قرآن را که دیده؟
به پای صوت روح افزای قرآن
نشاط می گساران را که دیده؟
کنار سفرهء رنگین قاتل
سر خونین مهمان را که دیده؟
زبانم لال، بین می گساران
ولیّ حیّ سبحان را که دیده؟
دهن خشک و لب از خون جبین تر
شکسته دُرج دندان را که دیده؟
دل شب گوشهء ویرانهء شام
وصال روح و ریحان را که دیده؟
گلستان مرا در خون کشیدند
مرا در دامن هامون کشیدند
@hosenih
دریغ از لاله های پرپر من
ز هفتاد و دو خونین اختر من
خودم دیدم سر پاک حسینم
جدا شد پیش چشم مادر من
خودم دیدم که در خون دست و پا زد
به روی دست بابا اصغر من
خودم دیدم که پامال خزان شد
گل من یاس من نیلوفر من
خودم دیدم که هجده سر چو خورشید
همه گشتند بر گرد سر من
خودم دیدم که سرها گریه کردند
بر احوال دل غم پرور من
خودم دیدم که افتاد از سر نی
سر محبوب از جان بهتر من
به آن بلبل که در شام خرابه
دل شب پر زد و رفت از بر من
بخوان این بیت را (میثم) هماره
ز سوز سینهء پر آذر من
گلستان مرا در خون کشیدند
مرا در دامن هامون کشیدند
⏹
©️کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مصائب
#محمد_میرزایی
▶️
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد
مادر به او که پیرهن کهنه را سپرد
دل شوره های زخمی خواهر شروع شد
@hosenih
باور نداشت آتش اين اتفاق را
تا عصر روز حادثه باور شروع شد
جمعه حدود ساعت سه بین قتلگاه
تکرار صحنه ى در و مادر شروع شد
اینجا بجای میخ در و قامتی کبود
اینبار جنگ خنجر و حنجر شروع شد
زینب! بلند گریه کن اینجا مدینه نیست
حالا که سوگواری حیدر شروع شد
بر خاک سر گذاشت حسين آسمان گرفت
زينب گريست، خنده ى لشگر شروع شد
می خواستم تمام کنم شعر را، نشد
یک غم تمام شد، غم دیگر شروع شد
زينب نشست و خاک عزا ريخت بر سرش
والشمرُ جالسٌ ... سر و خنجر ... تمام شد
خنجر سوی گلوی برادر بلند شد
وقت فرود، طاقت خواهر تمام شد
وقتی غريو شیون خواهر به عرش رفت
فهمید عرش کار برادر تمام شد
پنجاه و چار سال فقط با حسين بود
پنجاه و چار سال که ديگر تمام شد
پنجاه و چار سال معطر به عطر او
وقتی حسین شد گل پرپر، تمام شد
تازه هجوم و قصه ی آتش شروع شد
وقتی که قصه ی سر و خنجر تمام شد
فریاد زد امام: "علیکُنّ بالفرار"
حجت بر اهل بیت پیمبر تمام شد
زینب میان شعله و خون می دوید آه
این شعر تا رسید به معجر .......
@hosenih
اينها گذشت ...چفيه و سربند را که بست،
وقتى که گريه در دل سنگر تمام شد-
رفتند دسته هاى عزايى که راهشان
با "انتقام سيلى مادر" شروع شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_شهادت
#سیدحسن_رستگار
▶️
این قصه ی درد است پس آخر ندارد
این شعله سوزان است خاکستر ندارد
از کربلا تا عرش تنها یک قدم بود
غیر از حسین (ع) این یک قدم را بر ندارد
@hosenih
وقتی که آمد کربلا اصحاب بودند
وقتی به میدان می رود یاور ندارد
وقتی عمود خمیه را انداخت یعنی
روزی برادر داشت و دیگر ندارد
شش ماه کافی بود تا عالم بفهمند
اصغر تفاوت با علی اکبر ندارد
با اربن اربا تازه فهمیدند مردم
اکبر تفاوت با علی اصغر ندارد
ما از شنیدن بیخودیم از خویش ، ای وای
زینب که میبیند ولی باور ندارد
زینب که میبیند تن بی پیرهن را
زینب که میبیند که انگشتر ندارد
از من چه میخواهی عزیزم پای این شعر
"روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد"
روضه نمیخواهد تنی که چاک چاک است
جز زخم روی زخم بر پیکر ندارد
سر را جدا کردند اما نکته این است
خنجر در اینجا کار با حنجر ندارد
این کشته ی افتاده بر طف زاده ی کیست؟
این تشنه ی بی کس مگر مادر ندارد؟
@hosenih
بر نیزه خورشید است حق دارد رقیه
یک لحظه چشم از روی ماهش بر ندارد
این قصه از سر قصه ی سر بود یعنی
تا روز آخر غصه ام آخر ندارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_شهادت #شب_جمعه
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
دوباره یک شب جمعه! دوباره آه حسین!
رسیده تا همه جا بوی قتلگاه! حسین!
@hosenih
دوباره فاطمه دارد بُنَیّ میخواند
گرفته زمزمه دارد بُنَیّ میخواند
لباس دوخته بودم کجاست پیرهنت؟!
گرفت پهلوی من وقت دست و پا زدنت!
@hosenih
هرآنچه نیزه که آمد درآمد از پشتت!
عقیق رفته که رفته!کجاست انگشتت؟؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_شهادت
#سیدعلیرضا_شفیعی
▶️
این کیست تنهای تنها مانده ست بین سواران
محکم تر از کوهساران جاری تر از جویباران
بااینکه تنهای تنهاست بااینکه در موج غمهاست
روشن تر از آفتاب است سرسبزتر از بهاران
@hosenih
آه از غم واژه هایش از غربت آشنایش
مانده طنین صدایش در خاطر روزگاران:
"ای مسلم! ای هانی! ای حر! تنهایی ام را ببینید
آیا مرا یاوری نیست؟ پاسخ بگویید یاران!
ای یکه تازان میدان ای شیرمردان خالص*
رفتید و ماتم گرفتند در خیمه ها بیقراران"
فریاد تنهایی او پیچید و برخاک جنبید
لب های لبیک گویان تن های چابک سواران
@hosenih
گرد و غباری به پا خاست آن مرد را دوره کردند
شمشیرزن ها از این سو، از آن طرف نیزه داران
در خیمه ها چشم هایی مانده به راه سواری
نومید یارب مبادا امید امیدواران
*یا ابطال الصفا و یافرسان الهیجا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_شهادت
#امام_حسین_ع_مناجات
#مهدی_جهاندار
▶️
قسم به تیغ حیدرت به بوسۀ پیمبرت
به گریه های مادرت به غربت برادرت
قسم به یار و یاورت به زینبت به خواهرت
"به جای شیر، تیر نوش کرده بود اصغرت
و بعد تیر و تیغ و نیزه می زدند بر سرت"
@hosenih
جنون به فرق عقل آنچنان زدم که سر شکست
زمانه فهم عشق را نداشت، بی ثمر شکست
دریغ کاسه کوزه ها به روی کوزه گر شکست
"کنار درک غربت تو کوه از کمر شکست
چقدر زخم تشنه مانده است روی پیکرت"
@hosenih
هنوز مشک تیر خورده روی خاک ها رهاست
هنوز العطش نوای اهل بیت مصطفی است
هنوز کلُّ یوم، یار ما سر از تنش جداست
"سر حسین ِ تشنه لب هنوز روی نیزه هاست
زمانه خاک بر سرم زمانه خاک بر سرت"
@hosenih
حسین! ای که مرز بین کوثر و تکاثری
بگو پس از هزار سال دل کند تدبّری!
عمو چرا به آب زد؟ تو که از آب ها پُری
"هزار سال رفت و تو هنوز زخم می خوری
هزار سال رفت و تازه است زخم حنجرت"
@hosenih
هزار سال رفت و عاقلان و فیلسوفیان
هزار سال رفت و واقفیّه و وقوفیان
هزار سال رفت و خانقاهیان وصوفیان
"هزار سال رفت و دسته دسته قوم کوفیان
گرفته تیغ بر کف ایستاده در برابرت"
@hosenih
حسین، عاشقی است جاودانگی است سرمدی است
حسین ماورای هرچه باید و نبایدی است
"چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی" است!
"سرِ به روی نیزه ات حقیقت محمّدی است
چرا زمانه پی نمی برد به اصل جوهرت؟"
@hosenih
برادرم به آتش ابولهب نگاه کن
به کربلای خستگان وجب وجب نگاه کن
به مصر و قاهره به غزّه و حلب نگاه کن
"بیا کنار خیمه های تشنه لب نگاه کن
ببین که زخم تیرها چه کرده با برادرت"
@hosenih
غروب شد غروب شد نه اسبی و نه فارِسی
نه جعفری نه قاسمی نه حُرّی و نه عابسی
دلم فدای زینبت نه یاری و نه مونسی
"شب وداع آمد و سری زدم به مجلسی
که شعله اش اگرچه بود نام پاک مادرت"
@hosenih
خدا گواه، خسته سینه می زدم برای تو
ز خستگی نشسته سینه می زدم برای تو
گهی عنان گسسته سینه می زدم برای تو
"تمام شب شکسته سینه می زدم برای تو
و لشکری که اسب می دواند روی پیکرت..."
@hosenih
پدربزرگ، کنج خانه با تمام کوچکی
چه روضه ها که می گرفت بی نبات و پولکی!
چه اشک ها که می گرفت روضه خوان گیلکی!
"نشسته ام به یاد روزهای دور کودکی
شکسته دم گرفته ام به یاد دیدۀ ترت"
@hosenih
اگر اطالۀ کلام می کنم به زخم تو
چه زخم ها که التیام می کنم به زخم تو
ته پیاله را تمام می کنم به زخم تو
"سلام می کنم سلام می کنم به زخم تو
سلام می کنم به عطر جمله های آخرت"
@hosenih
سلام ما سلام ما به رازهای برملا
سلام ما سلام ما به البلاءُ للوَلا
سلام ما سلام ما به راز لستَ مُرسلا
"سلام ما سلام ما به کشتگان کربلا
سلام ما سلام ما به اکبر و به اصغرت"
⏹
©️کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih