بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_مناجات
#قاسم_نعمتی
▶️
آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درد دل با تو سخنها بر زبانم ریخته
بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم
گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخته
@hosenih
جنس من جور است کوهی از گناه آورده ام
آبرویم پای اجناس دکانم ریخته
دوره گردم آبرویم میفروشم میخری
پیش سلطان ترسم از سود و زیانم ریخته
پهن کردم سفره ای از عرش کنج خانه ات
روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته
@hosenih
مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا
دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته
من نمیبینم تو هر دفعه بقل کردی مرا
عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته
صحن گوهرشاد چیزی کم ندارد از بهشت
بوی سیب از هر کجایی می تکانم ریخته
@hosenih
در میان صحنهایت عشق من باب الجواد
صد هزاران بوسه اینجا از دهانم ریخته
هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست
این حکایت در میان دوستانم ریخته
آخر ماهی جواب ناله هایم را بده
جان بابای غریبت کربلایم را بده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_مدح_و_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
قطره بودیم و هم مسیر شدیم
با ولای علی کثیر شدیم
دست ما نه... نگاه زهرا بود
پای این عشق اگر اسیر شدیم
یا علی گفت و هو کشیدیم و
راوی خطبه ی غدیر شدیم
ذره بودیم و بی نوا بودیم
دم باب الجواد امیر شدیم
سائل وادی خراسانیم
رعیت زیر دِین سلطانیم
@hosenih
شکر، گاهی به سینه آهی هست
ذوق خشکیده از گناهی هست
آخر کار عشق بازی ما
راه باز است و بارگاهی هست
صوت نقاره خانه می گوید:
بی پناهی؟ بیا پناهی هست
سر این سفره ی کرم حتی
جام کوثر اگر بخواهی هست
از سرم شوق و بیم افتاده
گذرم بر کریم افتاده
@hosenih
با نگاهش دوباره خواند مرا
سوی دارالشفاء کشاند مرا
دید تنها و بی کس افتادم
در رواق حرم نشاند مرا
هر کجا گیرِ دام افتادم
ضامنم شد خودش، رهاند مرا
بیشتر از قدیم ها امسال
حرم کربلا رساند مرا
همه جا در پناه او بودم
نائب روی ماه او بودم
@hosenih
ازدحام صفوف یعنی این
بار عام عطوف یعنی این
بین باب الجواد و گنبد شاه...
....ماندن ما، خسوف یعنی این
بیشتر از خودم به فکرم هست
"یا امامَ الرئوف" یعنی این
دم گرفتم هزار و یک دفعه
عاشقیِ حروف یعنی این
می روم پشت پنجره فولاد
بعد از آن هر چه باد، بادا باد
@hosenih
با رضای دل امام رضا
می رسم محفل امام رضا
موج دل را کشید سوی خودش
جذبه ی ساحل امام رضا
بین آب و گل تمامی ما
ریختند از گل امام رضا
چه مقامی رفیع تر از این؟
شده ام سائل امام رضا
بی بهانه، بهانه می گیرم
روضه ای عاشقانه می گیرم
@hosenih
رنگ، از روی باغ افتاده
گیر دام نفاق افتاده
ترسم از خدعه های مأمون بود
گوییا اتفاق افتاده
از عبایش بخوان که چندین بار
در مسیر رواق افتاده
دست و پا می کشد به روی زمین
گوشه ای از اتاق افتاده
لخته های جگر سرازیر است
اشک های پسر سرازیر است
@hosenih
کربلا عطر جان فزا پیچید
خبری بین خیمه ها پیچید
چقدر یاس خوش بوی لیلا
به خودش زیر دست و پا پیچید
پدرش قطعه های اکبر را
وسط سطح یک عبا پیچید
گریه ها کرد و نسخه ی خود را
با دم "...بَعْدَکَ الْعَفٰا" پیچید
آهِ زینب فقط حیاتش داد
قسم خواهرش نجاتش داد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_مدح_و_شهادت
#سيدمحمد_ميرهاشمی
▶️
هر دلی تا بری از لذت عصیان نشود
منزل آخرتش روضه ی رضوان نشود
به حریم رضوی تا به ابد ره نبرد
آنکه سر گشته چو آهوی خراسان نشود
@hosenih
مدعی را تو بگو هیچ کسی مثل رضا
مالک ملک دل ملت ایران نشود
مهر تآیید ندارد ز رضا روز جزا
مثل رهبر چو کسی خادم قرآن نشود
آن غریب الغربایی که به غربت می گفت
ماه هم همسفر شام غریبان نشود
@hosenih
جز به زهری که به اعماق جگر شعله زند
درد غربت زدگان آه که درمان نشود
با لب تشنه زنم پرپر و جان می بازم
بعد از این محتضری کاش که عطشان نشود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد
لاله ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد
چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد
تا درِ خانه یِ خود رفت و مکرر اُفتاد
@hosenih
بسکه از فرط عطش لب به لبِ خود می زد
شعله بر بال و پرِ هرچه کبوتر اُفتاد
ناله می کرد خدایا جگرم می سوزد
نوحه می خواند ولی از نفس آخر اُفتاد
گریه می کرد به حالش در و دیوار که باز
یادِ لبهایِ تَرک خورده ی اصغر اُفتاد
@hosenih
یادِ آن خنجر خُشکیده که بر نیزه نشست
به رُخِ سوخته اش دیده ی مادر اُفتاد
یادِ طفلان یتیمی که به شام آوردند
یادِ آن شعله که از بام به معجر اُفتاد
خیزران،کعبِ نِی و خنده تبانی کردند
تا که خاکستر و آتش سرِ دختر اُفتاد
@hosenih
نیزه داران و اسیران همه دیدند زِ بام
سنگباران شد و پشت سَرِ هم سَر اُفتاد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_شهادت
#محمود_ژوليده
▶️
نم نم کنار حجره دربسته میرسید
کم کم به قتلگاه خودش خسته میرسید
مانند شخص مار گزیده به پیچ و تاب
فریاد یا جواد چه پیوسته میرسید
@hosenih
پهلو به خاک حجره که از درد میگذاشت
آهی به یاد پهلوی بشکسته میرسید
از کام تشنه و جگر پاره پاره اش
انگار حرف روضۀ سر بسته میرسید
این جسم خسته زیر سم اسبها نرفت
اما صدای حملۀ یک دسته میرسید
@hosenih
خواهر نبود یار برادر شود ولی
یک خواهری به مقتلی آهسته میرسید
اینجا جواب زمزمۀ یابنیی از...
یک نوجوان ز پشت درِ بسته میرسید
اما صدای یا ولدی بی جواب ماند
هرچند صوت یک پدر خسته میرسید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_شهادت
#وحید_دکامین
▶️
چون مرغ پرشکسته که زخمیست بال او
آشفته بود از اثرِ زهر حال او
آمد برون ز مجلس مأمون عبا به سر
گویی دگر رسیده زمان وصال او
@hosenih
بر خاکِ حُجره ذکر لبانش حسین بود
یادی ز دشت کربُبَلا در خیال او
ابن الرضا رسید و سرش را به برگرفت
آمد جواد.. دلبر نیکو خصال او
وای از حسین که ته گودال قتلگاه
یک لشگر است در پی جنگ و قتال او
@hosenih
کس را نبود زَهْره،که گیرد سر از تنش
از بس که بود هیبتِ حقّ در جلال او
آمد ز ره جوان نصارا به قتل و دید
دل می بَرَد ز خلق جهانی جمال او
با رأفت او نظر به سوی قاتلش نمود
خاموش کی شود نظرِ بی زوال او
@hosenih
با یک نگاه شامل لطف اله شد
نام شهید هم روی او شد کمال او
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
آمدی در خاک ایران، خاک ایران سبز شد
از جنوب کشور من تا خراسان سبز شد
ردِّ پایت شد مسیر رودهای بی قرار
هر کجا که آمدی حتی بیابان سبز شد
@hosenih
می شود ردِّ تو را در نقشه ها ترسیم کرد
چون به هرجایی که باریده ست باران، سبز شد
خواستم دورت بگردم در خیابان رضا
تا که گفتم السلام از دوور میدان سبز شد
در خیابانِ رضا پشت چراغِ قرمزش
بارها تا هشت خواندیم و خیابان سبز شد
بارها دیدم که مادر از زیارت آمد و
تاک پیر خانه ی ما در زمستان سبز شد
گندم پس مانده های کفترانت را شبی
ریختم در سفره دیدم صبح از آن نان سبز شد
@hosenih
روضه ی انگور می آمد به گوشم من خودم
در شب سی صفر دیدم که ایوان سبز شد
***
دست در انگور بردی رنگ مشهد سرخ شد
بعد از آن خورشید هر صبحی که سر زد سرخ شد
گشت جدش رو سپید آن جا که با یک خوشه زهر
هشتمین پیغمبر آل محمد سرخ شد
مثل جدّش منتقم می خواست پس با این دلیل
تا همیشه پرچم بالای گنبد سرخ شد
مثل زهرا مادرش در اتفاق کوچه ها
رنگ رفتن شد کبود و رنگ آمد سرخ شد
**
در میان کوچه ها دستار بر سر زرد شد
دست بر در زد به سرعت چهره ی در زرد شد
زهر از بس که قوی بود و امام از بس لطیف
زهر چون رد شد همه دیدند حنجر زرد شد
@hosenih
در غلاف و در مصاف، این گشت روضه، هرکجا؛
راویان گفتند حنجر، روی خنجر زرد شد
***
سرخ بود و زرد بود و مرد کم کم شد کبود
گفت یا زهرا رضا و بعد از آن دم شد کبود
با نبی و با حسن با یاعلی موسی الرضا
پیش غم های صفر ماه محرم شد کبود
گوییا رنگین کمانی می رود زیرا به زهر؛
هم سپید و سرخ و زرد این مرد شد هم شد کبود
***
از خراسان روضه خیلی دور شد یابن الشبیب
زهر وقتی قاطی انگور شد یابن الشبیب
اشک در چشمان آقا حلقه زد آنجا که گفت
حال و روز جدِّ ما ناجور شد یابن الشبیب
@hosenih
در هجوم تیر ها و نیزه ها گم شد تنش
در میان سنگ ها محصور شد یابن الشبیب
در میان علقمه عباس از بس تیر خورد
پیکرش چون کندوی زنبور شد یابن الشبیب
حرف حرفِ جنگ بود اما پس از عباس ما
حرف دشمن نیز حرف زور شد یابن الشبیب
آه زجرآورترین جای سفر آنجاست که
زجر، شب بر جستجو مٲمور شد یابن الشبیب
@hosenih
عمه هرجایی به دشمن رو نمی زد پیش زجر؛
در بیابان عاقبت مجبور شد یابن الشبیب
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_مناجات_و_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
چون کارگر آن جا که کند کار به وقتش
من آمده ام سوی تو این بار به وقتش
در صحن اتاقم غزلی گفتم و دیدم
انگار میسر شده دیدار به وقتش
@hosenih
سهمم بشود گندم گنبد چو کبوتر
گر باز کنم پیش تو منقار به وقتش
هر وقت به مشهد بروی خلق بگویند
در نزد طبیب آمده بیمار به وقتش
تا دیده شود عاقبت و چیده شود گل
دل کنده ز هم صحبتی خار به وقتش
@hosenih
سلطان که رضا شد به گداهاش بگویید
صدبار نه، سویش برو یک بار به وقتش_
_مانند شب سیِّ صفر که لب انگور؛
یک بوسه گرفت از دهن یار به وقتش
چون مادری است این پسرش نیز برایش؛
هی قصه ی کوچه شده تکرار به وقتش
@hosenih
هی رفته به این سو و سپس رفته به آن سو
گشته است سپس دیده ی او تار به وقتش
چون کرب و بلا نه، که پسر سرزده این بار
بر جسم پدر آمده انگار به وقتش
از روضه ی درحجره که گفتیم، بگوییم
از روضه ی باز در و دیوار به وقتش
@hosenih
وقتی که به پهلو همه پهلو زده بودند
دیوار و در و آتش و مسمار به وقتش
مخصوصا اگر شیشه ای و ضربه پذیر است
ای کاش که نازل بشود بار به وقتش
ترتیب ندارد چه بخواهی چه نخواهی
روضه برود برسر بازار به وقتش
@hosenih
بعدش برود کوچه ی لبریز یهودی
از روضه ی بازار به آزار به وقتش
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_ماه_صفر
#مجتبی_روشن_روان
▶️
دستی بگشایید به امداد گداتان
رحمی بنمایید به این بی سر و پاتان
اشکی بفشانید بر این مرده ی احساس
تا زنده شود از اثر فیض دعاتان
@hosenih
دیگر رمقی نیست در این پای شکسته
مانده دل من منتظر دست عطاتان
لطفی، کرمی، گوشه ی چشمی بنمایید
بر گوشه نشینانِ قدیمی سراتان
یک بار بیایید به دیدار کسی که...
یک عمر غریبانه نموده ست صداتان
هر چند شبیه شهدا نیست لیاقت!
تا اینکه دل و دیده نماییم فداتان...
امّا بگذارید که از روی تفضّل
ما را بنشانند کنار رفقاتان
شرمنده! ببخشید که در بازی دنیا
افتاد شبی از لب ما سوزِ نواتان
با سینه زنان حسنی سخت نگیرید
نادیده بگیرید خطای فقراتان
@hosenih
« ما خانه به دوشان، غم سیلاب نداریم»
تا تکیه نمودیم به دستان وفاتان
« ما تجربه کردیم در این دیر کهنسال»
روشنگر دل هاست سیاهی عزاتان
ما روضه گرفتیم به امید عبوری...
یک جلوه نمایید به قربان صفاتان
ما را برسانید شبی مشهد دلدار
داریم به دل عشق غریب الغرباتان
ای کاش که محشور شوم در صف محشر
با سینه زن خالصِ بی رنگ و ریاتان
@hosenih
منّت بگذارید که گردد به نگاهی
دل های خراباتی ما کرببلاتان
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#امیر_عظیمی
▶️
به هنگام گرفتاری توکل بر خدا عشق است
گره ها را سپردن دست یار آشنا عشق است
بیا تسلیم حق باشیم و راضی بر رضای او
که در سیر اِلیَ اللّهی توسل بر رضا عشق است
@hosenih
تفال زد برایم پیر راهی از کتاب عشق
در آمد ایهاالعالم علی موسی الرضا عشق است
زیارت می کنم قبر شریفش را که این آقا
برای دیدن زائر بیاید در "سه جا" عشق است
بیاید وقت میزان و صراط و نامه ی اعمال
بگیرد پیش چشم منکران دست مرا عشق است
گدایی از کسی جز حق خجالت آور است اما
اگر سلطان رضا شد تا ابد باشم گدا عشق است
برای من که بی درد و ضعیف و بی کس و کارم
رضا هم درد باشد هم به درد من دوا عشق است
@hosenih
گرفتارم، گرفتارم، گره روی گره دارم
سراسر حاجتم از او شوم حاجت روا عشق است
گره هایی به دست پنجره فولاد او وا شد
بگیرم امشب از دستش جواز کربلا عشق است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#مهدی_جهاندار
▶️
نه می توان به همین سادگی مسافر شد
نه می توان به یکی پر زدن مهاجر شد
بسا کسی که بسوی تو کاروان ها بست
ولی نیامده کارش گرفت و تاجر شد!
@hosenih
بسا کسی که به پابوسی تو هم آمد
ولی به راه تو مؤمن نگشت و کافر شد
خوشا به حال کلاغی که کنج لانه ی خود
کبوتران تو را دوست داشت، زائر شد
خوشا به حالت چشمان بچه آهویی
که عاشقانه ترین بیت هرچه شاعر شد
قسم به عشق که شرط و شروط لازم نیست
فقط بناست که غایب نبود و حاضر شد
@hosenih
چگونه می شود از سد روزگار گذشت
که لحظه ای بتوان با شما معاصر شد
ببند بار سفر را، پرنده آمد و گفت
که می توان به همین راحتی مسافر شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#حسن_لطفی
▶️
به رویِ سیمهایِ برق است و
در نگاهش عجیب غم دارد
خوب پیداست این کلاغِ سیاه
چقدر حسرتِ حرم دارد
@hosenih
خیره مانده به گنبد و میگفت
کاش مادر زِ باغ میآمد
چه قشنگ است این حرم ای کاش
با هزاران کلاغ میآمد
@hosenih
فکر میکرد اگر حرم بِرسد
دورِ خود چند آشنا بیند
هِی از آن دور خیره شد شاید
لااقل یک کلاغ را بیند
@hosenih
گفته بودند موقعِ رفتن
مرو جایی که حسرتش با ماست
تو سیاهی غریبهای زشتی
نه ! حرم لانهیِ کبوترهاست
@hosenih
نَرو از پیشِمان بمان او گفت
رنگ بالاتر از سیاهی نیست
دستِ من نیست میکشد آقا
میروم تا امام راهی نیست
@hosenih
راه دور و به زحمت آمده بود
تا رسانَد سلامِ مادر را
چقدر سخت بود بردارد
او زِ گنبد نگاهِ آخر را...
@hosenih
تا به اینجا رسید اما حیف
در تَنَش قُوَّت پریدن نیست
عزم کرده به باغ برگردد
در دلش طاقتِ بریدن نیست
@hosenih
دید مُشتی کبوترند آنجا
رویِ گنبد طلایِ آقایش
خواست از راهِ خویش برگردد
آمد اما صدای آقایش
@hosenih
خستهای تشنهای گرسنهای اما
چشم بر راهِ دیدنت بودم
چند روزی است بین راهی و
به امید رسیدنت بودم
@hosenih
بال و پرهایِ خاکیِ خود را
بتکان رویِ فرشِ ایوانم
نه روی شاخههایی نه
که نشستی به رویِ دامانم
@hosenih
چشم بر راه مانده بودم تا
بِرسی ...آب و دانهات با من
هرکجا از حرم که میخواهی
بنشین آشیانهات با من
@hosenih
هرچه اینجا سیاهتر بهتر
زودتر رو سپید برگردد
نه محال است زائرم یکبار
از حرم نااُمید برگردد
@hosenih
جز درِ خانهام کجا داری
بهتر از گنبدم کجا بروی
دوست دارم کبوترم باشی
دوست داری به کربلا بروی؟
@hosenih
چند روز میهمان آقا بود
او کبوتر شد و رها میرفت
لطفِ این خانه شاملاش شده بود
داشت او هم به کربلا میرفت....
***
@hosenih
جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود او فرمود
زحمتت دادهایم حالا نه...
@hosenih
گفت خارم که خار میدانم
پیش گُل رنگ و روی بد دارد
دست رد را مزن به سینهی این
روسیاهی که بویِ بد دارد
@hosenih
حرفهای غلام آتش بود
از جگر بود بر جگر میزد
بوسه بر دست نه به خاکش داد
سر به زیری که بال و پر میزد
@hosenih
اندکی بعد بر زمین اُفتاد
رویِ شن سر گذاشت چشمش بست
فکرِ دامان نمیکند اصلا
انتظاری نداشت چشمش بست
@hosenih
ناگهان بویِ سیب را فهمید
گرمی ناب را حِس میکرد
باورش نیست روی گونهی خود
روی ارباب را حِس میکرد
@hosenih
سر به دامان گرفت و او از شرم
زخمهای دلش نمک خورده
بوسهای زد به چهرهاش ارباب
بوسهای با لبی تَرَک خورده......
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih