eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته درد دل با تو سخنها بر زبانم ریخته بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخته @hosenih جنس من جور است کوهی از گناه آورده ام آبرویم پای اجناس دکانم ریخته دوره گردم آبرویم میفروشم میخری پیش سلطان ترسم از سود و زیانم ریخته پهن کردم سفره ای از عرش کنج خانه ات روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته @hosenih مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته من نمیبینم تو هر دفعه بقل کردی مرا عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته صحن گوهرشاد چیزی کم ندارد از بهشت بوی سیب از هر کجایی می تکانم ریخته @hosenih در میان صحنهایت عشق من باب الجواد صد هزاران بوسه اینجا از دهانم ریخته هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست این حکایت در میان دوستانم ریخته آخر ماهی جواب ناله هایم را بده جان بابای غریبت کربلایم را بده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ قطره بودیم و هم مسیر شدیم با ولای علی کثیر شدیم دست ما نه... نگاه زهرا بود پای این عشق اگر اسیر شدیم یا علی گفت و هو کشیدیم و راوی خطبه ی غدیر شدیم ذره بودیم و بی نوا بودیم دم باب الجواد امیر شدیم سائل وادی خراسانیم رعیت زیر دِین سلطانیم @hosenih شکر، گاهی به سینه آهی هست ذوق خشکیده از گناهی هست آخر کار عشق بازی ما راه باز است و بارگاهی هست صوت نقاره خانه می گوید: بی پناهی؟ بیا پناهی هست سر این سفره ی کرم حتی جام کوثر اگر بخواهی هست از سرم شوق و بیم افتاده گذرم بر کریم افتاده @hosenih با نگاهش دوباره خواند مرا سوی دارالشفاء کشاند مرا دید تنها و بی کس افتادم در رواق حرم نشاند مرا هر کجا گیرِ دام افتادم ضامنم شد خودش، رهاند مرا بیشتر از قدیم ها امسال حرم کربلا رساند مرا همه جا در پناه او بودم نائب روی ماه او بودم @hosenih ازدحام صفوف یعنی این بار عام عطوف یعنی این بین باب الجواد و گنبد شاه... ....ماندن ما، خسوف یعنی این بیشتر از خودم به فکرم هست "یا امامَ الرئوف" یعنی این دم گرفتم هزار و یک دفعه عاشقیِ حروف یعنی این می روم پشت پنجره فولاد بعد از آن هر چه باد، بادا باد @hosenih با رضای دل امام رضا می رسم محفل امام رضا موج دل را کشید سوی خودش جذبه ی ساحل امام رضا بین آب و گل تمامی ما ریختند از گل امام رضا چه مقامی رفیع تر از این؟ شده ام سائل امام رضا بی بهانه، بهانه می گیرم روضه ای عاشقانه می گیرم @hosenih رنگ، از روی باغ افتاده گیر دام نفاق افتاده ترسم از خدعه های مأمون بود گوییا اتفاق افتاده از عبایش بخوان که چندین بار در مسیر رواق افتاده دست و پا می کشد به روی زمین گوشه ای از اتاق افتاده لخته های جگر سرازیر است اشک های پسر سرازیر است @hosenih کربلا عطر جان فزا پیچید خبری بین خیمه ها پیچید چقدر یاس خوش بوی لیلا به خودش زیر دست و پا پیچید پدرش قطعه های اکبر را وسط سطح یک عبا پیچید گریه ها کرد و نسخه ی خود را با دم "...بَعْدَکَ الْعَفٰا" پیچید آهِ زینب فقط حیاتش داد قسم خواهرش نجاتش داد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هر دلی تا بری از لذت عصیان نشود منزل آخرتش روضه ی رضوان نشود به حریم رضوی تا به ابد ره نبرد آنکه سر گشته چو آهوی خراسان نشود @hosenih مدعی را تو بگو هیچ کسی مثل رضا مالک ملک دل ملت ایران نشود مهر تآیید ندارد ز رضا روز جزا مثل رهبر چو کسی خادم قرآن نشود آن غریب الغربایی که به غربت می گفت ماه هم همسفر شام غریبان نشود @hosenih جز به زهری که به اعماق جگر شعله زند درد غربت زدگان آه که درمان نشود با لب تشنه زنم پرپر و جان می بازم بعد از این محتضری کاش که عطشان نشود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد لاله ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد تا درِ خانه یِ خود رفت و مکرر اُفتاد @hosenih بسکه از فرط عطش لب به لبِ خود می زد شعله بر بال و پرِ هرچه کبوتر اُفتاد ناله می کرد خدایا جگرم می سوزد نوحه می خواند ولی از نفس آخر اُفتاد گریه می کرد به حالش در و دیوار که باز یادِ لبهایِ تَرک خورده ی اصغر اُفتاد @hosenih یادِ آن خنجر خُشکیده که بر نیزه نشست به رُخِ سوخته اش دیده ی مادر اُفتاد یادِ طفلان یتیمی که به شام آوردند یادِ آن شعله که از بام به معجر اُفتاد خیزران،کعبِ نِی و خنده تبانی کردند تا که خاکستر و آتش سرِ دختر اُفتاد @hosenih نیزه داران و اسیران همه دیدند زِ بام سنگباران شد و پشت سَرِ هم سَر اُفتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نم نم کنار حجره دربسته میرسید کم کم به قتلگاه خودش خسته میرسید مانند شخص مار گزیده به پیچ و تاب فریاد یا جواد چه پیوسته میرسید @hosenih پهلو به خاک حجره که از درد میگذاشت آهی به یاد پهلوی بشکسته میرسید از کام تشنه و جگر پاره پاره اش انگار حرف روضۀ سر بسته میرسید این جسم خسته زیر سم اسبها نرفت اما صدای حملۀ یک دسته میرسید @hosenih خواهر نبود یار برادر شود ولی یک خواهری به مقتلی آهسته میرسید اینجا جواب زمزمۀ یابنیی از... یک نوجوان ز پشت درِ بسته میرسید اما صدای یا ولدی بی جواب ماند هرچند صوت یک پدر خسته میرسید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چون مرغ پرشکسته که زخمیست بال او آشفته بود از اثرِ زهر حال او آمد برون ز مجلس مأمون عبا به سر گویی دگر رسیده زمان وصال او @hosenih بر خاکِ حُجره ذکر لبانش حسین بود یادی ز دشت کربُبَلا در خیال او ابن الرضا رسید و سرش را به برگرفت آمد جواد.. دلبر نیکو خصال او وای از حسین که ته گودال قتلگاه یک لشگر است در پی جنگ و قتال او @hosenih کس را نبود زَهْره،که گیرد سر از تنش از بس که بود هیبتِ حقّ در جلال او آمد ز ره جوان نصارا به قتل و دید دل می بَرَد ز خلق جهانی جمال او با رأفت او نظر به سوی قاتلش نمود خاموش کی شود نظرِ بی زوال او @hosenih با یک نگاه شامل لطف اله شد نام شهید هم روی او شد کمال او ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آمدی در خاک ایران، خاک ایران سبز شد از جنوب کشور من تا خراسان سبز شد ردِّ پایت شد مسیر رودهای بی قرار هر کجا که آمدی حتی بیابان سبز شد @hosenih می شود ردِّ تو را در نقشه ها ترسیم کرد چون به هرجایی که باریده ست باران، سبز شد خواستم دورت بگردم در خیابان رضا تا که گفتم السلام از دوور میدان سبز شد در خیابانِ رضا پشت چراغِ قرمزش بارها تا هشت خواندیم و خیابان سبز شد بارها دیدم که مادر از زیارت آمد و تاک پیر خانه ی ما در زمستان سبز شد گندم پس مانده های کفترانت را شبی ریختم در سفره دیدم صبح از آن نان سبز شد @hosenih روضه ی انگور می آمد به گوشم من خودم در شب سی صفر دیدم که ایوان سبز شد *** دست در انگور بردی رنگ مشهد سرخ شد بعد از آن خورشید هر صبحی که سر زد سرخ شد گشت جدش رو سپید آن جا که با یک خوشه زهر هشتمین پیغمبر آل محمد سرخ شد مثل جدّش منتقم می خواست پس با این دلیل تا همیشه پرچم بالای گنبد سرخ شد مثل زهرا مادرش در اتفاق کوچه ها رنگ رفتن شد کبود و رنگ آمد سرخ شد ** در میان کوچه ها دستار بر سر زرد شد دست بر در زد به سرعت چهره ی در زرد شد زهر از بس که قوی بود و امام از بس لطیف زهر چون رد شد همه دیدند حنجر زرد شد @hosenih در غلاف و در مصاف، این گشت روضه، هرکجا؛ راویان گفتند حنجر، روی خنجر زرد شد *** سرخ بود و زرد بود و مرد کم کم شد کبود گفت یا زهرا رضا و بعد از آن دم شد کبود با نبی و با حسن با یاعلی موسی الرضا پیش غم های صفر ماه محرم شد کبود گوییا رنگین کمانی می رود زیرا به زهر؛ هم سپید و سرخ و زرد این مرد شد هم شد کبود *** از خراسان روضه خیلی دور شد یابن الشبیب زهر وقتی قاطی انگور شد یابن الشبیب اشک در چشمان آقا حلقه زد آنجا که گفت حال و روز جدِّ ما ناجور شد یابن الشبیب @hosenih در هجوم تیر ها و نیزه ها گم شد تنش در میان سنگ ها محصور شد یابن الشبیب در میان علقمه عباس از بس تیر خورد پیکرش چون کندوی زنبور شد یابن الشبیب حرف حرفِ جنگ بود اما پس از عباس ما حرف دشمن نیز حرف زور شد یابن الشبیب آه زجرآورترین جای سفر آنجاست که زجر، شب بر جستجو مٲمور شد یابن الشبیب @hosenih عمه هرجایی به دشمن رو نمی زد پیش زجر؛ در بیابان عاقبت مجبور شد یابن الشبیب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چون کارگر آن جا که کند کار به وقتش من آمده ام سوی تو این بار به وقتش در صحن اتاقم غزلی گفتم و دیدم انگار میسر شده دیدار به وقتش @hosenih سهمم بشود گندم گنبد چو کبوتر گر باز کنم پیش تو منقار به وقتش هر وقت به مشهد بروی خلق بگویند در نزد طبیب آمده بیمار به وقتش تا دیده شود عاقبت و چیده شود گل دل کنده ز هم صحبتی خار به وقتش @hosenih سلطان که رضا شد به گداهاش بگویید صدبار نه، سویش برو یک بار به وقتش_ _مانند شب سیِّ صفر که لب انگور؛ یک بوسه گرفت از دهن یار به وقتش چون مادری است این پسرش نیز برایش؛ هی قصه ی کوچه شده تکرار به وقتش @hosenih هی رفته به این سو و سپس رفته به آن سو گشته است سپس دیده ی او تار به وقتش چون کرب و بلا نه، که پسر سرزده این بار بر جسم پدر آمده انگار به وقتش از روضه ی درحجره که گفتیم، بگوییم از روضه ی باز در و دیوار به وقتش @hosenih وقتی که به پهلو همه پهلو زده بودند دیوار و در و آتش و مسمار به وقتش مخصوصا اگر شیشه ای و ضربه پذیر است ای کاش که نازل بشود بار به وقتش ترتیب ندارد چه بخواهی چه نخواهی روضه برود برسر بازار به وقتش @hosenih بعدش برود کوچه ی لبریز یهودی از روضه ی بازار به آزار به وقتش ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دستی بگشایید به امداد گداتان رحمی بنمایید به این بی سر و پاتان اشکی بفشانید بر این مرده ی احساس تا زنده شود از اثر فیض دعاتان @hosenih دیگر رمقی نیست در این پای شکسته مانده دل من منتظر دست عطاتان لطفی، کرمی، گوشه ی چشمی بنمایید بر گوشه نشینانِ قدیمی سراتان یک بار بیایید به دیدار کسی که... یک عمر غریبانه نموده ست صداتان هر چند شبیه شهدا نیست لیاقت! تا اینکه دل و دیده نماییم فداتان... امّا بگذارید که از روی تفضّل ما را بنشانند کنار رفقاتان شرمنده! ببخشید که در بازی دنیا افتاد شبی از لب ما سوزِ نواتان با سینه زنان حسنی سخت نگیرید نادیده بگیرید خطای فقراتان @hosenih « ما خانه به دوشان، غم سیلاب نداریم» تا تکیه نمودیم به دستان وفاتان « ما تجربه کردیم در این دیر کهنسال» روشنگر دل هاست سیاهی عزاتان ما روضه گرفتیم به امید عبوری... یک جلوه نمایید به قربان صفاتان ما را برسانید شبی مشهد دلدار داریم به دل عشق غریب الغرباتان ای کاش که محشور شوم در صف محشر با سینه زن خالصِ بی رنگ و ریاتان @hosenih منّت بگذارید که گردد به نگاهی دل های خراباتی ما کرببلاتان ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به هنگام گرفتاری توکل بر خدا عشق است گره ها را سپردن دست یار آشنا عشق است بیا تسلیم حق باشیم و راضی بر رضای او که در سیر اِلیَ اللّهی توسل بر رضا عشق است @hosenih تفال زد برایم پیر راهی از کتاب عشق در آمد ایهاالعالم علی موسی الرضا عشق است زیارت می کنم قبر شریفش را که این آقا برای دیدن زائر بیاید در "سه جا" عشق است بیاید وقت میزان و صراط و نامه ی اعمال بگیرد پیش چشم منکران دست مرا عشق است گدایی از کسی جز حق خجالت آور است اما اگر سلطان رضا شد تا ابد باشم گدا عشق است برای من که بی درد و ضعیف و بی کس و کارم رضا هم درد باشد هم به درد من دوا عشق است @hosenih گرفتارم، گرفتارم، گره روی گره دارم سراسر حاجتم از او شوم حاجت روا عشق است گره هایی به دست پنجره فولاد او وا شد بگیرم امشب از دستش جواز کربلا عشق است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نه می توان به همین سادگی مسافر شد نه می توان به یکی پر زدن مهاجر شد بسا کسی که بسوی تو کاروان ها بست ولی نیامده کارش گرفت و تاجر شد! @hosenih بسا کسی که به پابوسی تو هم آمد ولی به راه تو مؤمن نگشت و کافر شد خوشا به حال کلاغی که کنج لانه ی خود کبوتران تو را دوست داشت، زائر شد خوشا به حالت چشمان بچه آهویی که عاشقانه ترین بیت هرچه شاعر شد قسم به عشق که شرط و شروط لازم نیست فقط بناست که غایب نبود و حاضر شد @hosenih چگونه می شود از سد روزگار گذشت که لحظه ای بتوان با شما معاصر شد ببند بار سفر را، پرنده آمد و گفت که می توان به همین راحتی مسافر شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به رویِ سیم‌هایِ برق است و در نگاهش عجیب غم دارد خوب پیداست این کلاغِ سیاه چقدر حسرتِ حرم دارد @hosenih خیره مانده به گنبد و میگفت کاش مادر زِ باغ می‌آمد چه قشنگ است این حرم ای کاش با هزاران کلاغ می‌آمد @hosenih فکر می‌کرد اگر حرم بِرسد دورِ خود چند آشنا بیند هِی از آن دور خیره شد شاید لااقل یک کلاغ را بیند @hosenih گفته بودند موقعِ رفتن مرو جایی که حسرتش با ماست تو سیاهی غریبه‌ای زشتی نه ! حرم لانه‌یِ کبوترهاست @hosenih نَرو از پیش‌ِمان بمان او گفت رنگ بالاتر از سیاهی نیست دستِ من نیست می‌کشد آقا میروم تا امام راهی نیست @hosenih راه دور و به زحمت آمده بود تا رسانَد سلامِ مادر را چقدر سخت بود بردارد او زِ گنبد نگاهِ آخر را... @hosenih تا به اینجا رسید اما حیف در تَنَش قُوَّت پریدن نیست عزم کرده به باغ برگردد در دلش طاقتِ بریدن نیست @hosenih دید مُشتی کبوترند آنجا رویِ گنبد طلایِ آقایش خواست از راهِ خویش برگردد آمد اما صدای آقایش @hosenih خسته‌ای تشنه‌ای گرسنه‌ای اما چشم بر راهِ دیدنت بودم چند روزی است بین راهی و به امید رسیدنت بودم @hosenih بال و پرهایِ خاکیِ خود را بتکان رویِ فرشِ ایوانم نه روی شاخه‌هایی نه که نشستی به رویِ دامانم @hosenih چشم بر راه مانده بودم تا بِرسی ...آب و دانه‌ات با من هرکجا از حرم که می‌خواهی بنشین آشیانه‌ات با من @hosenih هرچه اینجا سیاه‌تر بهتر زودتر رو سپید برگردد نه محال است زائرم یکبار از حرم نااُمید برگردد @hosenih جز درِ خانه‌ام کجا داری بهتر از گنبدم کجا بروی دوست دارم کبوترم باشی دوست داری به کربلا بروی؟ @hosenih چند روز میهمان آقا بود او کبوتر شد و رها می‌رفت لطفِ این خانه شامل‌اش شده بود داشت او هم به کربلا می‌رفت.... *** @hosenih جُون آمد کنارِ اربابش رخصتش را گرفت اما نه التماسش نمود او فرمود زحمتت داده‌ایم حالا نه... @hosenih گفت خارم که خار می‌دانم پیش گُل رنگ و روی بد دارد دست رد را مزن به سینه‌ی این روسیاهی که بویِ بد دارد @hosenih حرفهای غلام آتش بود از جگر بود بر جگر میزد بوسه بر دست نه به خاکش داد سر به زیری که بال و پر میزد @hosenih اندکی بعد بر زمین اُفتاد رویِ شن سر گذاشت چشمش بست فکرِ دامان نمی‌کند اصلا انتظاری نداشت چشمش بست @hosenih ناگهان بویِ سیب را فهمید گرمی ناب را حِس می‌کرد باورش نیست روی گونه‌ی خود روی ارباب را حِس می‌کرد @hosenih سر به دامان گرفت و او از شرم زخم‌های دلش نمک خورده بوسه‌ای زد به چهره‌اش ارباب بوسه‌ای با لبی تَرَک خورده...... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih