بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حامد_اهور
▶️
چشمه در چشمه آتش آمده بود، تا بجوشد به هرم كوثر تو
چه غم از تازيانههای كبود، آب و آتش گذشته از سر تو
مشت كردی صداي حيدر را، گريهی بیصدای حيدر را
روی ديوار سينه میكوبيد، ذوالفقارش به جای حيدر تو
@hosenih
میكشيدی و میكشيد زمين، میكشيدی و میكشيد زمان
نقشی از چادری زمينخورده، نقشی از دستهای آخر تو
كوه هم بود خرد میگرديد، در طوافی كه دستهای تو داشت
میشدی دور و دورتر میشد، حجرالاسود مطهر تو
زخمها مینشست و بر میخاست، چشمهای تو روی خاک افتاد
توی قاب نگاه زاويه دار، تار شد عكس سايهی سر تو
كوچه، سيلی، شكستگی، تحقير، ضربه، ديوار، گوشواره، حسن
خاطراتی كه رفت بینوبت، از تماشای ديدهی تر تو
زخم میريخت از سرا پايت، شعله شد چشمهای دريايت
آمدي با خود آتش آوردی ، سر میانداخت تيغ باور تو
مسجد از پا نشست، زانو زد، كوچه ديوارهاش دل دادند
نور از راه آمد و شيطان، تيغ انداخت در برابر تو
@hosenih
دست افتاده باز بالا برد، دست توحيد را شبيه غدير
باز دور سر تو میگرديد، مثل پروانه يار و ياور تو
مادر شعرهای سرخ و كبود، زخمی تيغ و بغض و آتش و دود
كاش از راه آسمان برسد، پسر خاكی دلاور تو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#مجتبی_حاذق
▶️
شیخ عباس روضه میخواند، روضه از خانهای که در دارد
بیت احزان شعر را گفتم، پدری چاه در نظر دارد
در صدا خورد لحظهای بعدش پسری سمت در روان میشد
مادرش گفت با هزاران غم:پسرم صبر کن خطر دارد
@hosenih
بعد مادر به سمت در میرفت و در انگار داشت میلرزید
در، تمامی غصهام از اوست بگو دست از تو بردارد
پیش خود گفت دشمنی ظالم که علی مانده است و تنهایی
پشت در ماند مادری غمگین که بگوید علی سپر دارد
داد میزد پسر که تنها است به خدا مادرم در این کوچه
فکر میکرد داد و بیدادش ثمری میدهد، اثر دارد
بیعتی پشت ابر میماند و سیاهی به جای خورشیدی...
...مینشیند ولی نمیداند شب تاریک هم سحر دارد
***
آدمی را بگرد و پیدا کن که تنش پر ز زخمها باشد
چون فقط اوست آنکه میفهمد چقدر زخم دردسر دارد
@hosenih
بعد از این شهر با تو ساکت شد و تو انگار گریه میکردی
مادرم، گریه را کمی بس کن که برای شما ضرر دارد
حال با اینکه از جراحتها و نفسهای سرد من گفتی
آه، این را بگو که از دردم پدرت تا کجا خبر دارد!؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#علی_اصغر_ذاکری
▶️
غم اشک میریزد چرا از چشمهایت
اینقدر بیتابی نکن، زهرا فدایت
پیداست از دنیا دلت خیلی گرفته
از فرط گریه گاه میگیرد صدایت
@hosenih
این روزها در من چه میبینی که شبها
انگار سوز دیگری دارد دعایت
با این کبودی باز هم من آفتابم
ابریست اما پس چرا حال و هوایت؟
یک وقت از احوال من غمگین نباشی
حتی به جان من همه درد و بلایت
@hosenih
در پیش عشق من به تو یک بار هیچ است
ای کاش صدها بار میمردم برایت
دیدم که جان هم پیش تو قابل ندارد
پس با خجالت ریختم آن را به پایت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#نوید_اسماعیل_زاده
▶️
پیش ماها همیشه میخندی
توی خلوت همیشه گریونی
مثل موهای من شدی مادر
این روزا بدجوری پریشونی
کمکت میکنم رو پا وایسی
دو قدم راه نرفته میشینی
تو تموم وسایل و دیگه
حسشون میکنی، نمیبینی
@hosenih
زیر چشمت یه سایه افتاده
سایهای که شبیه یک دسته
به خودم هی امید میدم که
دست تو خوب میشه؛ نشکسته
یاد محسن میاد روی گونت
روی سینه که دست میذاری
واسهی خواهشِ نرو مادر
هی دلیل کبود میاری
@hosenih
من دعا میکنم بمون اما
با دعای تو بیاثر میشه
بستری که پر از گل زخمه
این شبا رو به قبلهتر میشه
چشماتو بستی و داری میری
بین ما یک نفس فقط راهه
رسم دنیا همیشه این بوده
عمر گلها همیشه کوتاهه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#طلیعه_فاطمیه
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_فراق_پدر
#سیدرضا_موید
▶️
این روزها مدینه، غوغای رستخیز است
هم دهر فتنهبار است هم شهر فتنهخیز است
@hosenih
یکسو همه عدالت با ظلم در نبرد است
یکسو تمام ظلمت با نور در ستیز است
گلخانهی نبوت در معرض خزان است
ریحانهی ولایت از غصه اشکریز است
داس تقاص گلچین در پنجهی غلام است
یاس کبود یاسین در دامن کنیز است
@hosenih
مدهوش گشته از درد بانوی ناتوانی
بیجان فتاده بر خاک یک کودک عزیز است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حسن_لطفی
▶️
خانهای که شُده خاکِ سه امامش جبریل
خانهای که نرسد بر سرِ بامش جبریل
خانهای که به سویش بود قیامش جبریل
خانهای که به درش بود سلامش جبریل
از درِ کهنه در بسته که خواهش میکرد
اهل آن را به در خانه سفارش میکرد
@hosenih
گفت با در نَفَسِ خانه مریضاحوال است
چند روزیست که از گریه کمی بیحال است
پدرش رفته و سهمش غم و آه و ناله است
گفت با در ولی افسوس که بداقبال است
ناگهان دید در، آن روز که غربت پر بود
سمت جبریل سر کوچه جماعت پر بود
تازه فهمید همان روز سفارشها را
تازه دانست دلیل همه خواهشها را
دید در یک طرفش هیزم و آتشها را
بعد از آن دید در آن بین کِشاکشِها را
خواست تا نشکند آتش چقدر غوغا کرد
خواست تا وا نشود ضربهای آن را واکرد
چند ضربه که به در خورد زِ جایش اُفتاد
مادری خم شد و از درد صدایش اُفتاد
پدری آب شد از شانه عبایش اُفتاد
در آتشزده روی سر و پایش اُفتاد
رحم بر آن تنِ بیتاب نیاورد کسی
چادرش شعلهور و آب نیاورد کسی
رفت در کوچه کمربندِ علی در دستش
تا جدایش بکند گفت بزن بر دستش
دخترش داد زد ای وای برادر دستش
خُرد شد قامت او از همه بدتر دستش
تا که آیینه ترک خورد علی را بردند
پیش دختر که کتک خورد علی را بردند
@hosenih
در آتش زده شد... خیمه و طفلان ماندند
وقتِ غارت شد و این جمع پریشان ماندند
دختران در وسطِ حلقهیِ دزدان ماندند
بیعمو بیسپر و بیسَر و سامان ماندند
خیمههای حرم از آتش شامی پُر شد
دورِ طفلان چقدر جمعِ حرامی پُر شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
"حسینیه", [۲۱.۰۲.۱۶ ۱۳:۲۰]
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
حجتالاسلام #محسن_حنیفی
▶️
نیت نمودی خویش را بر یار بسپاری
جان را به جانان با تن تبدار بسپاری
باید که مرهم روی زخم خویش بگذاری
سردرد خود را دست این دستار بسپاری
@hosenih
دستاس، کردن با پر زخمی نمیسازد
دستاس را باید به خدمتکار بسپاری
سجاده و چادرنمازت را به زینب با
توصیهی "الجار ثم الدار" بسپاری
وقتی لباست رازدار زخمهایت نیست
باید به دختر یک به یک اسرار بسپاری
این رازداری را علاوه بر پرستارت
باید به دیوار و در و مسمار بسپاری
@hosenih
وقتی شکسته شانهات، زلف حسینت را
باید به دست پنچه بالاجبار بسپاری
حیفت نمیآید گلوی آهوی خود را
در قتلگاهی دست یک کفتار بسپاری
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#غلامرضا_سازگار
▶️
لالهها پژمرد بلبل را دگر آوا نبود
هیچ کس در باغ، مثل باغبان تنها نبود
یک مدینه دشمن و یک خانه بیفاطمه
بانوی آن خانه کس بهجز زینب کبری نبود
@hosenih
روی سیلیخوردهی زهرا شهادت میدهد
از علی مظلومتر مردی در این دنیا نبود
نیست جایز خانهی کفار را آتشزدن
ای مسلمانان مسلمان بود زهرا، یا نبود؟
ای جنایتکار! ای بیدادگر! رویت سیاه
اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود
مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی
بیحیا! سیلیزدن اجر ذویالقربی نبود
ریخت دشمن بر سر زهرا، ولایت را ببین
بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود
من نمیگویم چه شد گویند در چشم علی
سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود
@hosenih
ای مدینه آتش غیرت چرا آبت نکرد
جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود
آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت
در سقیفه اتفاق افتاد، عاشورا نبود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#سيدهاشم_وفایی
▶️
گریه در دست گرفته است عنان را زهرا
ناله بُرده است ز کف تاب و توان را زهرا
بستهای از چه تو بر روی علی دیدهی خویش
باز کن پنجرهی باغ جنان را زهرا
@hosenih
آسمان بر سرم آوار شد از جا برخیز
چون تحمّل کنم این بار گران را زهرا؟
ای چراغ دل من باز بزن سوسوئی
تا دهی نور دل و دیدهی جان را زهرا
گوشهی چشم کبود تو به من میگوید
که نگفتی به علی درد نهان را زهرا
تازه شد با غم تو داغ و غم پیغمبر
گرد غم باز گرفته است جهان را زهرا
@hosenih
گر که آه از جگرم سوخته بر میخیزد
شعلهی داغ تو آتش زده جان را زهرا
با غمت تا به ابد عهد «وفائی» دارم
نذر تو کردهام این اشک روان را زهرا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#هاشم_محمدی_آرا
▶️
روی زمین رهاشدنت میکشد مرا
گلزار روی پیرهنت میکشد مرا
@hosenih
از پشت دربْ فضهی خود را صدا زدی
آن لحظهی صدا زدنت میکشد مرا
دلشورههای هر شب من جای خود ولی
این گوشهگیری حسنت میکشد مرا
دلواپسی و گریهی من بیدلیل نیست
زهرا کبودی بدنت میکشد مرا
@hosenih
جای کفن قواره کنی پیرهن ولی..
داغ شهید بیکفنت میکشد مرا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
از چشمهای بچهها دنیا بیاُفتد
وقتی که در بستر تنِ بابا بیاُفتد
بابا که بیمار است بیمار است دختر
بابا نباشد از غذا حتیٰ بیاُفتد
@hosenih
دختر که بیبابا شود باید بدانی
پیش از تمام بچهها از پا بیاُفتد
از دستمالی که سرش بسته است زینب
امید دارد این تبِ بالا بیاُفتد
وقتی که شانه میزند میمیرد از درد
وقتی که او پا میشود مولا بیاُفتد
پیداست تا پیشِ بقیع رَدِ مسیرش
از قطره خونی که در این صحرا بیاُفتد
بر شانهیِ دو کودکش میآید اما
یا خم شود از درد پهلو یا بیاُفتد
خاکِ مزارش را به سر میریزد ای داد
آنقدر میگرید خودش آنجا بیاُفتد
مانند آن در، سایبانش را شکستند
تا سایبانش بر سرِ آنها بیاُفتد
طوری زمین خورده که پلکش وانگردد
طوری زدندش تا به روی جا بیاُفتد
در شام هم میگفت دختربچه بابا
ای کاش راهت یک سحر اینجا بیاُفتد
باید توقع داشت پهلویی نماند
وقتی که دختر زیر دست و پا بیاُفتد
وقتی که دستش میرود جای دو چشمش
حَق میدهی این طفلِ نابینا بیاُفتد
تا سنگ فرشِ کوچههای شام را دید
دلشوره دارد از سَرِ نِیها بیاُفتد
با تابخوردنهایِ نیزه گفت عمه
آنقدر اینجا میزنندش تا بیاُفتد
@hosenih
بابا گذشت از من دعایی کن مبادا
دست کسی بر گیسویی تنها بیاُفتد
هر بار میبیند تنش را عمهجانش
بد جور یادِ مادرش زهرا بیاُفتد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#سیدمحمدرضا_هاشمی_زاده
▶️
غارتگران گلبرگ گلها را شکستند
آلالههای سرخ زیبا را شکستند
با آه و حسرت یکشبی اندر مدینه
گنجینهی عشق و تمنا را شکستند
@hosenih
گویا تمام وسعت... سبز ولایت
یعنی بهار عشق مولا را شکستند
این گوهر یکدانهی دریای عصمت
آیینهی پاک مصفا را شکستند
حق علی را بیسبب از او گرفتند
از سوز در پهلوی زهرا را شکستند
تا در صدف از وسعت آن گنج عصمت
آن گوهر پاک مهیا را... شکستند
چشم و چراغ بانوان جمله عالم
بال و پر زیبای عنقا را شکستند
یاس کبود حضرت مولا به حسرت
در شعلهها آن لالهی زیبا شکستند
@hosenih
خستند... بازوی... ز گل نازکترت را
در سینه قلب شیعه را یکجا شکستند
تنها نه قلب زهرهی زهرای اطهر
قلب تمام اهل دنیا را شکست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih