eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
401 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشمه در چشمه آتش آمده بود، تا بجوشد به هرم كوثر تو چه غم از تازيانه‌های كبود، آب و آتش گذشته از سر تو مشت كردی صداي حيدر را، گريه‌ی بی‌صدای حيدر را روی ديوار سينه می‌كوبيد، ذوالفقارش به جای حيدر تو @hosenih می‌كشيدی و می‌كشيد زمين، می‌كشيدی و می‌كشيد زمان نقشی از چادری زمين‌خورده، نقشی از دست‌های آخر تو كوه هم بود خرد می‌گرديد، در طوافی كه دست‌های تو داشت می‌شدی دور و دورتر می‌شد، حجرالاسود مطهر تو زخمها می‌نشست و بر می‌خاست، چشم‌های تو روی خاک افتاد توی قاب نگاه زاويه دار، تار شد عكس سايه‌ی سر تو كوچه، سيلی، شكستگی، تحقير، ضربه، ديوار، گوشواره، حسن خاطراتی كه رفت بی‌نوبت، از تماشای ديده‌ی تر تو زخم می‌ريخت از سرا پايت، شعله شد چشم‌های دريايت آمدي با خود آتش آوردی ، سر می‌انداخت تيغ باور تو مسجد از پا نشست، زانو زد، كوچه ديوارهاش دل دادند نور از راه آمد و شيطان، تيغ انداخت در برابر تو @hosenih دست افتاده باز بالا برد، دست توحيد را شبيه غدير باز دور سر تو می‌گرديد، مثل پروانه يار و ياور تو مادر شعرهای سرخ و كبود، زخمی تيغ و بغض و آتش و دود كاش از راه آسمان برسد، پسر خاكی دلاور تو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شیخ عباس روضه می‌خواند، روضه از خانه‌ای که در دارد بیت احزان شعر را گفتم، پدری چاه در نظر دارد در صدا خورد لحظه‌ای بعدش پسری سمت در روان می‌شد مادرش گفت با هزاران غم:پسرم صبر کن خطر دارد @hosenih بعد مادر به سمت در می‌رفت و در انگار داشت می‌لرزید در، تمامی غصه‌ام از اوست بگو دست از تو بردارد پیش خود گفت دشمنی ظالم که علی مانده است و تنهایی پشت در ماند مادری غمگین که بگوید علی سپر دارد داد می‌زد پسر که تنها است به خدا مادرم در این کوچه فکر می‌کرد داد و بیدادش ثمری می‌دهد، اثر دارد بیعتی پشت ابر می‌ماند و سیاهی به جای خورشیدی... ...می‌نشیند ولی نمی‌داند شب تاریک هم سحر دارد *** آدمی را بگرد و پیدا کن که تنش پر ز زخم‌ها باشد چون فقط اوست آنکه می‌فهمد چقدر زخم دردسر دارد @hosenih بعد از این شهر با تو ساکت شد و تو انگار گریه می‌کردی مادرم، گریه را کمی بس کن که برای شما ضرر دارد حال با اینکه از جراحت‌ها و نفس‌های سرد من گفتی آه، این را بگو که از دردم پدرت تا کجا خبر دارد!؟ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ غم اشک می‌ریزد چرا از چشم‌هایت اینقدر بی‌تابی نکن، زهرا فدایت پیداست از دنیا دلت خیلی گرفته از فرط گریه گاه می‌گیرد صدایت @hosenih این روزها در من چه می‌بینی که شب‌ها انگار سوز دیگری دارد دعایت با این کبودی باز هم من آفتابم ابری‌ست اما پس چرا حال و هوایت؟ یک وقت از احوال من غمگین نباشی حتی به جان من همه درد و بلایت @hosenih در پیش عشق من به تو یک بار هیچ است ای کاش صدها بار می‌مردم برایت دیدم که جان هم پیش تو قابل ندارد پس با خجالت ریختم آن را به پایت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پیش ماها همیشه می‌خندی توی خلوت همیشه گریونی مثل موهای من شدی مادر این روزا بدجوری پریشونی کمکت می‌کنم رو پا وایسی دو قدم راه نرفته می‌شینی تو تموم وسایل و دیگه حسشون می‌کنی، نمی‌بینی @hosenih زیر چشمت یه سایه افتاده سایه‌ای که شبیه یک دسته به خودم هی امید می‌دم که دست تو خوب می‌شه؛ نشکسته یاد محسن میاد روی گونت روی سینه که دست می‌ذاری واسه‌ی خواهشِ نرو مادر هی دلیل کبود میاری @hosenih من دعا می‌کنم بمون اما با دعای تو بی‌اثر می‌شه بستری که پر از گل زخمه این شبا رو به قبله‌تر می‌شه چشماتو بستی و داری میری بین ما یک نفس فقط راهه رسم دنیا همیشه این بوده عمر گل‌ها همیشه کوتاهه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این روزها مدینه، غوغای رستخیز است هم دهر فتنه‌بار است هم شهر فتنه‌خیز است @hosenih یکسو همه عدالت با ظلم در نبرد است یکسو تمام ظلمت با نور در ستیز است گلخانه‌ی نبوت در معرض خزان است ریحانه‌ی ولایت از غصه اشک‌ریز است داس تقاص گلچین در پنجه‌ی غلام است یاس کبود یاسین در دامن کنیز است @hosenih مدهوش گشته از درد بانوی ناتوانی بی‌جان فتاده بر خاک یک کودک عزیز است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خانه‌ای که شُده خاکِ سه امامش جبریل خانه‌ای که نرسد بر سرِ بامش جبریل خانه‌ای که به سویش بود قیامش جبریل خانه‌ای که به درش بود سلامش جبریل از درِ کهنه در بسته که خواهش می‌کرد اهل آن را به در خانه سفارش می‌کرد @hosenih گفت با در نَفَسِ خانه مریض‌احوال است چند روزی‌ست که از گریه کمی بی‌حال است پدرش رفته و سهمش غم و آه و ناله است گفت با در ولی افسوس که بداقبال است ناگهان دید در، آن روز که غربت پر بود سمت جبریل سر کوچه جماعت پر بود تازه فهمید همان روز سفارش‌ها را تازه دانست دلیل همه خواهش‌ها را دید در یک طرفش هیزم و آتش‌ها را بعد از آن دید در آن بین کِشاکشِ‌ها را خواست تا نشکند آتش چقدر غوغا کرد خواست تا وا نشود ضربه‌ای آن را واکرد چند ضربه که به در خورد زِ جایش اُفتاد مادری خم شد و از درد صدایش اُفتاد پدری آب شد از شانه عبایش اُفتاد در آتش‌زده روی سر و پایش اُفتاد رحم بر آن تنِ بی‌تاب نیاورد کسی چادرش شعله‌ور و آب نیاورد کسی رفت در کوچه کمربندِ علی در دستش تا جدایش بکند گفت بزن بر دستش دخترش داد زد ای وای برادر دستش خُرد شد قامت او از همه بدتر دستش تا که آیینه ترک خورد علی را بردند پیش دختر که کتک خورد علی را بردند @hosenih در آتش زده شد... خیمه و طفلان ماندند وقتِ غارت شد و این جمع پریشان ماندند دختران در وسطِ حلقه‌یِ دزدان ماندند بی‌عمو بی‌سپر و بی‌سَر و سامان ماندند خیمه‌های حرم از آتش شامی پُر شد دورِ طفلان چقدر جمعِ حرامی پُر شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
"حسینیه", [۲۱.۰۲.۱۶ ۱۳:۲۰] بسم ‌الله الرحمن الرحیم حجت‌الاسلام ▶️ نیت نمودی خویش را بر یار بسپاری جان را به جانان با تن تب‌دار بسپاری باید که مرهم روی زخم خویش بگذاری سردرد خود را دست این دستار بسپاری @hosenih دستاس، کردن با پر زخمی نمی‌سازد دستاس را باید به خدمتکار بسپاری سجاده و چادرنمازت را به زینب با توصیه‌ی "الجار ثم الدار" بسپاری وقتی لباست رازدار زخم‌هایت نیست باید به دختر یک به یک اسرار بسپاری این رازداری را علاوه بر پرستارت باید به دیوار و در و مسمار بسپاری @hosenih وقتی شکسته شانه‌ات، زلف حسینت را باید به دست پنچه بالاجبار بسپاری حیفت نمی‌آید گلوی آهوی خود را در قتلگاهی دست یک کفتار بسپاری ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ لاله‌ها پژمرد بلبل را دگر آوا نبود هیچ کس در باغ، مثل باغبان تنها نبود یک مدینه دشمن و یک خانه بی‌فاطمه بانوی آن خانه کس به‌جز زینب کبری نبود @hosenih روی سیلی‌خورده‌ی زهرا شهادت می‌دهد از علی مظلوم‌تر مردی در این دنیا نبود نیست جایز خانه‌ی کفار را آتش‌زدن ای مسلمانان مسلمان بود زهرا، یا نبود؟ ای جنایت‌کار! ای بیدادگر! رویت سیاه اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی بی‌حیا! سیلی‌زدن اجر ذوی‌القربی نبود ریخت دشمن بر سر زهرا، ولایت را ببین بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود من نمی‌گویم چه شد گویند در چشم علی سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود @hosenih ای مدینه آتش غیرت چرا آبت نکرد جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت در سقیفه اتفاق افتاد، عاشورا نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گریه در دست گرفته است عنان را زهرا ناله بُرده است ز کف تاب و توان را زهرا بسته‌ای از چه تو بر روی علی دیده‌ی خویش باز کن پنجره‌ی باغ جنان را زهرا @hosenih آسمان بر سرم آوار شد از جا برخیز چون تحمّل کنم این بار گران را زهرا؟ ای چراغ دل من باز بزن سوسوئی تا دهی نور دل و دیده‌ی جان را زهرا گوشه‌ی چشم کبود تو به من می‌گوید که نگفتی به علی درد نهان را زهرا تازه شد با غم تو داغ و غم پیغمبر گرد غم باز گرفته است جهان را زهرا @hosenih گر که آه از جگرم سوخته بر می‌خیزد شعله‌ی داغ تو آتش زده جان را زهرا با غمت تا به ابد عهد «وفائی» دارم نذر تو کرده‌ام این اشک روان را زهرا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روی زمین رهاشدنت می‌کشد مرا گلزار روی پیرهنت می‌کشد مرا @hosenih از پشت دربْ فضه‌ی خود را صدا زدی آن لحظه‌ی صدا زدنت می‌کشد مرا دلشوره‌های هر شب من جای خود ولی این گوشه‌گیری حسنت می‌کشد مرا دلواپسی و گریه‌ی من بی‌دلیل نیست زهرا کبودی بدنت می‌کشد مرا @hosenih جای کفن قواره کنی پیرهن ولی.. داغ شهید بی‌کفنت می‌کشد مرا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از چشم‌های بچه‌ها دنیا بیاُفتد وقتی که در بستر تنِ بابا بیاُفتد بابا که بیمار است بیمار است دختر بابا نباشد از غذا حتیٰ بیاُفتد @hosenih دختر که بی‌بابا شود باید بدانی پیش از تمام بچه‌ها از پا بیاُفتد از دستمالی که سرش بسته است زینب امید دارد این تبِ بالا بیاُفتد وقتی که شانه می‌زند می‌میرد از درد وقتی که او پا می‌شود مولا بیاُفتد پیداست تا پیشِ بقیع رَدِ مسیرش از قطره خونی که در این صحرا بیاُفتد بر شانه‌یِ دو کودکش می‌آید اما یا خم شود از درد پهلو یا بیاُفتد خاکِ مزارش را به سر می‌ریزد ای داد آنقدر می‌گرید خودش آنجا بیاُفتد مانند آن در، سایبانش را شکستند تا سایبانش بر سرِ آنها بیاُفتد طوری زمین خورده که پلکش وانگردد طوری زدندش تا به روی جا بیاُفتد در شام هم می‌گفت دختربچه بابا ای کاش راهت یک سحر اینجا بیاُفتد باید توقع داشت پهلویی نماند وقتی که دختر زیر دست و پا بیاُفتد وقتی که دستش می‌رود جای دو چشمش حَق می‌دهی این طفلِ نابینا بیاُفتد تا سنگ فرشِ کوچه‌های شام را دید دلشوره دارد از سَرِ نِی‌ها بیاُفتد با تاب‌خوردن‌هایِ نیزه گفت عمه آنقدر اینجا می‌زنندش تا بیاُفتد @hosenih بابا گذشت از من دعایی کن مبادا دست کسی بر گیسویی تنها بیاُفتد هر بار می‌بیند تنش را عمه‌جانش بد جور یادِ مادرش زهرا بیاُفتد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ غارت‌گران گلبرگ گل‌ها را شکستند آلاله‌های سرخ زیبا را شکستند با آه و حسرت یک‌شبی اندر مدینه گنجینه‌ی عشق و تمنا را شکستند @hosenih گویا تمام وسعت... سبز ولایت یعنی بهار عشق مولا را شکستند این گوهر یکدانه‌ی دریای عصمت آیینه‌ی پاک مصفا را شکستند حق علی را بی‌سبب از او گرفتند از سوز در پهلوی زهرا را شکستند تا در صدف از وسعت آن گنج عصمت آن گوهر پاک مهیا را... شکستند چشم و چراغ بانوان جمله عالم بال و پر زیبای عنقا را شکستند یاس کبود حضرت مولا به حسرت در شعله‌ها آن لاله‌ی زیبا شکستند @hosenih خستند... بازوی... ز گل نازک‌ترت را در سینه قلب شیعه را یک‌جا شکستند تنها نه قلب زهره‌ی زهرای اطهر قلب تمام اهل دنیا را شکست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih