eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
حیدر آیینه دار زهرا بود هر نفس بی قرار زهرا بود خانه ی ساده و گلین علی جنت و نوبهار زهرا بود مرتضی پشت در که در می زد  در دلش انتظار زهرا بود در یمین و یسار عرش خدا نام حیدر کنار زهرا بود @hosenih اگر احمد دو دست او بوسید... امر پروردگار زهرا بود چشمه های کرامت حسنین همه از چشمه سار زهرا بود چرخش کائنات از اول همه گرد مدار زهرا بود نور دادن به عالم امکان کار لیل و نهار زهرا بود گفت روحی فداک یا مولا این سخن افتخار زهرا بود نام حیدر اگر به مآذنه رفت همه از اعتبار زهرا بود آنچه ما را گدای فاطمه کرد کرم بی شمار زهرا بود جنگ می کرد با سلاح سخن خطبه ها ذوالفقار زهرا بود آنچه برد آبروی اهل نفاق خطبه ی شاهکار زهرا بود ظلم می دید بی عدد که مگو غربتی در دیار زهرا بود آنچه آتش به قلب حیدر زد گریه ی زار زار زهرا بود بی علی زندگی نمی ارزد این حقیقت، شعار زهرا بود دیدن غربت و غم مولا علت انکسار زهرا بود در دل دود و آتش نمرود مرتضی شرمسار زهرا بود کفر آتش بیار معرکه شد میخ هم ، هم جوار زهرا بود ضربه ای خورد و پشت در افتاد فضه آن لحظه یار زهرا بود آن غریبی که بسته شد دستش همه دار و ندار زهرا بود از دل کوچه تا در مسجد وسعت کارزار زهرا بود از دل کفر، برد ایمان را فقط این کار ، کار زهرا بود   بی علی رفت و با علی برگشت کار در اختیار زهرا بود آنچه در راه حق نمی لرزید قدم استوار زهرا بود @hosenih سد راه سقیفه در آن روز عزت و اقتدار زهرا بود آن سوالی که ماند بی پاسخ سنگ قبر مزار زهرا بود تا زمانی که شد دوتا فرقش مرتضی سوگوار زهرا بود آنچه بعد از سقیفه غارت رفت همه ایل و تبار زهرا بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شبی که ختم خواهد شد دمِ صبحش به دیداری هزاران ساعتش وَللّهِ می ارزد به بیداری سحر از تاب گیسوی‌َت به گوش باد گفتم..،گفت: عجب یاری عجب یاری عجب یاری عجب یاری منِ بی عُرضه حتی عرضِ حاجت‌هام می لنگد گره در کار خود انداختم وقت گرفتاری @hosenih چه بر می آید از دستِ من درمانده جز گریه اَقَلّاً دلخوشم با چشم هایم کرده ام کاری برای سنگ‌ِ طفلان سر کوی‌َت..،سر آوردم بیا دیوانه ات را مفتخر گردان به آزاری وبال معصیت بال عروجم را ربود از من کبوتر را قفس وِل می کند امّا به دشواری قرار از ابتدا این بود..،بارِ هجر بردارم ببین حالا چگونه شُهره‌ی شَهرَم به سرباری! گریز از ناگزیریِ فراق‌اَت کاش ممکن بود... چه چاره دارد این بیچاره ی تو غیر ناچاری شهیدان تکلم،کُشتگان نُطق معشو‌ق اند بیا تکیه بزن بر کعبه..،ذبحم کن به گفتاری اگرچه ظرف من ظرفیَّتش در حدِّ مِهرَت نیست ندیدم کاسه ام را خالی از لبخند بگذاری "خودم خاک کف پای تو هستم حضرت‌عباسی‌ ع" به قول لات‌های بامرام کوچه‌بازاری @hosenih به جز تو رو به هرکس می زدم..،رو می گرفت از من هوای این گدای رانده از هر خانه را داری به حق خانمِ‌پهلو‌شکسته خواهشاً برگرد به حقِّ ردِّ خون مانده بر تیزی مسماری ▪️ ▪️ نه تنها مادر ما سوخت..،بلکه گیر هم افتاد نه ول کن بود میخ در،نه مهلت داد دیواری شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
داغش به دل نشست و، بنیانگرِ غم ماست امسال هم دوباره، بانیِ ماتم ماست اصلا خودش از اول، هیئت نشینمان کرد عمر کمَش عزایِ، سنگین و اعظم ماست @hosenih شد روضه های زهرا(س) دارالشفای عالم گرد و غبار پرچم، دارو و مرهم ماست تا کارمان گره خورد پشت درش نشستیم دریایِ استغاثه، در اشکِ نم نم ماست والله فاطمیه هم خط قرمز ما هم تا قیام مهدی(عج)؛ خطّ مقدم ماست گفتیم دردمان را، شد مادرانه درمان شد رازدار ما و یک عمر محرم ماست در کفن و دفن و برزخ، در صبح روز محشر نامش بدون تردید، در هر دو عالم ماست @hosenih ایکاش که بگوید، بر پاسبانِ دوزخ زنجیر از دو پایش، بردار!...آدم ماست این داغ دارِ من بود، عشق علی(ع) به دل داشت گریه کن حسین(ع)و...ماهِ محرّم ماست! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای رحمت عام یا ابا عبدالله ای ذکر مدام یا ابا عبدلله حالا که نشد حرم بیایم آقا از دور سلام یا ابا عبدلله شاعر: @dobeity_robaey
امشب گمان کنم نرود سمت کربلا حالش بد است مادرمان، رو به قبله است @dobeity_robaey
در سماوات صحبت زهراست حرف ها از نجابت زهراست عرشْ تسبیح عشق در دستش سخت مشغول مدحت زهراست "هل اتی" با تمام آیاتش سفره ای از کرامت زهراست کلمات معطّرش از نور  عرشْ محو فصاحت زهراست @hosenih ما ز نهج البلاغه می فهمیم  که علی با بلاغت زهراست آبْ مِهر محبتِ او شد  عرش یک تکّه خلعت زهراست طعم لبخندهای پیغمبر همه اش با ملاحت زهراست ماه با آن جمال و زیبایی  محو رخسار و طلعت زهراست ماه دور مدینه می چرخد متوسل به حضرت زهراست جبرئیلی نهان شده در او شرق تا غرب هیبت زهراست خلق عالم به خلقت احمد خلقت او به خلقت زهراست وَ پیمبر که اشرف الناس است  عاشق یک زیارت زهراست او به دنبال ماه کامل بود کار هر روزه رؤیت زهراست زور بازوی حیدر از او بود ذوالفقارش عنایت زهراست ضربه های علی چو گل می کرد همه اش از محبت زهراست کوچه های مدینه می دیدند که علی در حمایت زهراست وَ علی با تمام اعجازش متحیّر ز غیرت زهراست فاطمه شد سپر برای علی وَ شهادت اطاعت زهراست در حقیقت امامت مولا متبرّک به بیعت زهراست شیعه در اعتکاف او بوده ست شیعه در ظلّ ساحت زهراست شیعه ارثی ز مادرش برده ست به نخ چادرش قسم خورده ست بر سر خصم تیغ می بارد ازعلی دست بر نمی دارد شیعه یعنی چراغ بیداری شیعه لبریز از وفاداری_ @hosenih او ز نهج البلاغه می بیند استخوانی که در گلو مانده ست ماجرا ماجرای تلخی بود خطبه هایی که پیش رو مانده ست اونخواهد گذاشت دیگر بار استخوان بر گلو اثر بکند حکم اگر آن جناب فرماید لب اگر این عزیز تر بکند.. شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهانه تو گرفتم تويى بهانه من شميم نام تو جارى به هر ترانه من ظهور نور تو را دارم آرزو امشب فروغ چشم منى و چراغ خانه من @hosenih ببين كه ناز تو را مى كشم، بمان! بانو! به قدر لحظه اى آخر در آشيانه من بمان براى حسين و حسن تسلا باش براى خاطر زينب، بمان يگانه من هنوز در دل آن كوچه سار مى لرزد شبيه عرش معلا دوباره شانه من تويى بهانه چشمان ابرى حيدر تويى دليل همه گريه شبانه من غريب رفتى و مانده ست در شب كوچت فشار زخم تو بر زخم تازيانه من به جز على نشناسد كسى تو را زهرا تويى تو ليلة الاسرار بى نشانه من @hosenih هميشه زخم فدك تازه مى شود آرى هميشه ياد تو باشد در آشيانه من به احترام تو خواندم نماز شعله ورى حقيقت است كه آتش گرفته خانه من؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درون سینه ام ز داغ او فقط غم است و بس بدون عشق فاطمه جهان جهنم است و بس @hosenih تمام دلخوشی ما در این دو روز بی وفا همین دو قطره اشک زیر رقص پرچم است و بس ملک اسیر روی او بشر فقیر کوی او تبسمش دلیل خلق کل عالم است و بس به بانوان پاکدل به هرچه زن که خلق شد بگو فقط فرشته علی مکرمه ست و بس چه شد میان کوچه گم نمود راه خانه را همانکه محرم دل رسول خاتم است و بس تلاش کرد رو بگیرد از علی ولی نشد تمام روضه در همین دو خط مجسم است و بس @hosenih خدا کند که عاقبت به خیر فاطمه شویم نگاه او به درد کل خلق مرهم است و بس شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشسته ام که بگریم برای مادرمان برای درد و بلایی که آمده سرمان @hosenih نشسته ام که بگریم برای روی کبود به زخم های نشسته به قلب کوثرمان خدا کند که بسوزد همیشه در آتش هرآنکه شعله نشانده به جان دلبرمان به اشک های علی و به خط جبرائیل دو صفحه روضه نوشتند بین دفترمان زنی مجلله و محترم به روی زمین میان کوچه فتاده است در برابرمان @hosenih نوشته اند که در بین لشکر افتاده اگر چنین شده باشد که خاک بر سرمان شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای دیده ابری باش حُسن دیده گریانی ست مولا پی وصل است و بنده باز هجرانیست اصلا شده باخود بگویی من کجا هستم او حاضر است و غیبت ما سخت طولانیست @hosenih نان حلالی جور کن تعارف به مولا کن اورا نخوان بر خانه ات تا سفره ظلمانیست ما دور خود گشتیم اما دور آقا نه مشغول نفس خود شدن ختمش به حیرانیست ازدرد هجرانی که ماداریم معلوم است تنها دوای گریه کنها گریه درمانیست پاشو سوار کشتی اش شو باز جا دارد با نوح تو همراه شو دریا که طوفانیست ** @hosenih مادر بسوزد بچه هایش نیز میسوزند مادر پریشان است و حال ما پریشانیست طوری طلب میکرد مرگش را که فهمیدیم زهرا دراین شهرنمک نشناس زندانیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمی‌اُفتد تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی اُفتد غرورم را شکسته خنده‌ی نامحرمی یارَب چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمی‌اُفتد @hosenih جماعت داشت می‌آمد دلم لرزید می‌گفتم که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمی‌اُفتد کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه می‌اُفتد نشد حائِل کند دستش  گرفته بود چادر را که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمی‌اُفتد به رویِ شانه‌ام دستی و دستی داشت بر دیوار به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمی‌اُفتد سیاهی رفت چشمانش  سیاهی رفت چشمانم وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمی‌اُفتد @hosenih میانِ خاک می‌گردیم و می‌گویم چه ضربی داشت خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمی‌اُفتد دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمی‌اُفتد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گشت تاریک در این کوچه جهان من و تو شد أسفناک‌ترین روضه از آنِ من و تو دست طوفان به بهارِ رخ تو بُرد هجوم منتهی شد اثر او به خزان من و تو @hosenih نرود تا ابد از یاد من آن لحظه که او بی‌هوا آمد و افتاد به جان من و تو یک زن و کودک مظلوم، طرف مرد نبود قدرت دست عرب داد نشان من و تو من روی خاک نشستم تو به خاک افتادی ضربه‌ها بس که گرفتند توان من و تو زیر سنگینی این بار جهان کم آورد شاهد گفته‌ی من قد کمان من و تو تندتر راه بیا خانه‌ی‌مان نزدیک است حتم دارم شده بابا نگران من و تو @hosenih تو فقط چهره بپوشان و خیالت راحت بو نبرده کسی از راز میان من و تو پدرم می‌شکند گر که بفهمد چیزی این دلیلی شده و بسته دهان من و تو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e