#جناب_حر_بن_یزید_ریاحی_ع
بگیر چشم مرا جرعه جرعه دریا کن
معطر از نفست کوه و دشت و صحرا کن
خلیل خانه زهرا سرم فدای شما
مرا به آتش عشقت بسوز و شیدا کن
@hosenih
دل آشنای همه بخشش از بزرگان است
به این غریبه که دیر آمده مدارا کن
زیاد ساکتم از بس به تو بدی کردم
به چشم حرف گلو ، می زنم تماشا کن
تو را به حرمت قنداقه علی اصغر
به من بگو که سرت را دوباره بالا کن
کنار حرمله و شمر ، حال من بد بود
مرا کنار حبیب و زهیرتان جا کن
به کوثر لبتان ، راه آب را بستم
ولی تو راه نجاتی به روی من وا کن
غرور خواهرتان را شکسته ام حالا
مرا فدای غرور ، زینب کبری کن
منی که از در میخانه دور افتادم
شبیه عابث و جون و بریر ، " منّـا " کن
@hosenih
تو را قسم به علی می دهم کمی هم با
کسی که بالوپرش را شکسته غم ، تا کن
گرفته خاک کف پای مرتضی دستم
تو هم مرا به دعایی ، عزیز زهرا کن
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
افتاده بود ، غیرت ِ مردانه ، در سرش
خیلی شبیه شد به پدر ، روز ِ آخرش
دُردیکِشانه پر زد و « هَلْمِنمَزید »گفت
بالا گـرفـت ، بـاده و مـینـا و سـاغرش
@hosenih
گویی مـغیـره آمـده باشد به خیمـه هـا
گویی دوباره قنفذ و دیوار و مادرش
وقتی کمـان حـرمـله صبـرش سر آمده
پس بی قرار ، آمـده تا سینه و سرش ...
او دید عموش « قَد ضُعِـف َ عَن قِتٰالِه» ی
افتـاده است ، غـرق به خـون در برابرش
او دیده بود « فَـانْـبَـعَـثَ الْـدَّمْ کَـأَنـَّه ُ ...
میٖزٰابُ » آه ، خون زده فـواره پیکرش
@hosenih
«یَابْن َالخَبیثَه تَـقـتُلُ عَـمّیٖ؟» به سینه اش
نـیزه نـزن که وا نـشود ، زخـم ِ کوثرش
« وَاللّه لٰا اُفـٰارِق ُ عـَمّـیٖ » بمـیـرم آه
افتاده ماه ، غرق به خون بین قتلگاه
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_مدح_و_شهادت
با غنچه های ِ دشت و دمن مو نمی زند
با مُشک و زعفران و ختن ، مو نمی زند
با انبیاء ِ پاک ِ سلف ، هم طراز هست
با نِکهـت ِ بهـشت ِ عَـدَن ، مـو نمی زند
@hosenih
رُقعه به دست ، بسته و... آماده ، آمـده
با غیـرت و غـرور ِ حسـن ، مو نمی زند
یاقـوت ِ چشـم های ِ حُنِـینیّ ِ این پسر
با خـاتـم ِ نفیـس ِ یمـن ، مو نمی زند
با شیر ِ خِبره ی ِ جَمل از جامع ِ صفات
وقت ِ نبـرد ، بین دو تـن ، مو نمی زند
مرهب مساوی از دم ِ تیغش دو نیم شد
اصـلاً بـگو دوبـاره بـزن ، مو نمی زند
بو می کشید ، عطر تنش را حسین گفت
او با علی ِ اکـبر ِ مـن ، مو نمی زند
@hosenih
هر دو شکسته سینه ، نفس می کشند... آه
با مادرش به وقت ِ سخن ، مو نمی زند
کندو که پاره گشته از آن می چکد عسل
با زخم ِ باز کرده ِ دهن ، مو نمی زند
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_مدح_و_شهادت
ماهست و رشک صبح وشب هرسپیده است
او را ، خدا برای خودش ، آفریده است
چهره به غنچه ی غزلی ناب می زند
اما به موج مجعد گیسو قصیده است
@hosenih
جان ها فدای حضرت قاسم که آفتاب
از ماه صورت ِ نمکینش دمیده است
استاد عابث است و حبیب و زهیر و جون
قاسم نگو ، برای خودش یک پدیده است
او قبل از آنکه تیغ را بکشد بین معرکه
خط ونشان ز نیزه ی مژگان کشیده است
از بس عزیز بوده ، برای سرش عمو
تحت الحنک ز پیرهن خود بریده است
دارد میان معرکه جان می کند حسین
از بس نفس به سینه بریده بریده است
@hosenih
بالای پیکرش نرسیده حسین گفت
بالا بلند من دو هجا قد کشیده است
مولا میان غربت و ماتم ، مقیم شد
قاسم دچار درد و بلایی ، عظیم شد
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
از حَرای ِ کوچک ِ قنداقه ات ، آغاز کن
فاش کن پیغمبری را جرعه ای اعجاز کن
فرصتی کوتاه مانده ، از بغل پائین نیا
هرچه میخواهی در این کوتاه فرصت ناز کن
@hosenih
آی اسماعیل ، هاجر خون جگر شد ، هو بکش
چشمه ی ِ آب ِ حیاتی ، زیر پایت باز کن
هفت شهر عشق را پیری ، « اَناَ الحَقیٖ » بگو
مسـند ِ لاهـوتی ِ اشـراق را ، احـراز کن
خاکیان از سِرّ ِ وَجه اللهی ِ تو عاجزند
رازهایـت را برای ِ عرشـیان ، ابـراز کـن
ما همه دلتنگ ِ عطر و بوی حیدر گشته ایم
شیشه ی عطر حرم ! خوشبوترین ! سر باز کن
چون عمو فرصت نداری تا ببازی دست و چشم
وقت کوتاه است ، شور ِ عشق را ایجاز کن
@hosenih
کمتر از قاسم نمی باشی ، بیا بالی بزن
از سر ِ دست ِ پدر تا نیزه ها ، پرواز کن ...
* * *
...بانگ «هَل مِن» درمیان کهکشان پیچیده است
ای رباب ِ شیر زن ، شش ماهه را سرباز کن
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح
پیچیده بود ، عطر ِ خوش زمهریری اش
کوثر ، میان ِ حوض ِ گلوی ِ حریری اش
اصغر همان حسین که یک ذره کوچک است
مردی بزرگ ، با همه ی ِ سر به زیری اش
@hosenih
پیر ِ طریقتی که خود عین الحیات بود
طی کرده بود ، راه خدا در صغیری اش
او را قنوت بست و به میدان عشق برد
این یادگار کوچک ِ خُمّ ِ غدیری اش
قنداقه کرد کار ِ زره را ، برای او ...
جنگی نداشت بچه در عین دلیری اش
می ماند کاش ، محض دل مادرش ولی...
می شد برای اهل حرم سخت اسیری اش
هر بچه ای مگر چه قدر آب می خورد ؟
کاری نداشت اینکه رسد وقت سیری اش
@hosenih
تشنه نشسته گوشه ای از خیمه ها رباب
پُر می کند خیال ِ علی گوشه گیری اش
رفتی به آسمان و پدر ، بی تو پیر شد
مادر به دست حرمله ، آخر اسیر شد
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
نفرین هر آنچه هست به نابنده ، حرمله
بی آبروی ِ پسـت ، سر افکنده ، حرمله
مشـکل گشای ِ لشـکر ِ طـاغوت کـربلا
آمد به جنگ ِ کودک ِ رزمنده ، حرمله
@hosenih
با کفر ابن ملجمیاش حرص می خورد
از این که باز مانده علی زنده ، حرمله
تاوان چگونه می دهد آن نانجیب با
قلبی که از رباب ... آه کنده ، حرمله
تنها نه بر لب ِ پدر ِ طفل ِ شیرخوار
کرده حرام بر لب ِ ما خنده ، حرمله
آمد که بغض ِ واشده ی ِ اشک مادرش
پنهان کند ، حوالی ِ آن خنده ، حرمله
در مقتل ِ لهوف و مقرم نبود کاش ...
نامی از این جهنم سوزنده ، حرمله
تیری که زد به قصد پسر ، کشته شد پدر
یعنی دو قتل کرده ، دو پرونده ، حرمله
@hosenih
تکرار نام ِ قاتل ِ شش ماهه خوب نیست
شرمنده است ، قافیه شرمنده ، _ ..... _
شد عرش ِ سینه ی ِ پدر ِ او رواق او
بیچاره مادرش ، چه کشید از فراق او
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
سجاده های ِ عرش پر از یا مُجیر شد
عِطر ِ اذان ِ صبح و شبت یَستشیر شد
@hosenih
از آفتاب صورت تو ، روز ، رو گرفت
شب رفت لای گیسوی تو گوشهگیر شد
شانه زدی به گیسو و مجنون نفس برید
زلفـی به باد ، دادی و لیـلا اسـیر شد
با نغـمه ی ِ اذان تـو داوود ِ کربـلا
خیـلی نماز ِ اهـل ِ حـرم دلپذیر شد
**
حاجت گرفت هرکه رسید از کریمیات
شد پیکـر تـو مُـثله و خـیـر کثیـر شد
« صٰاحَ الحُسین ، وٰا وَلدٰا سَبعَ مرة » آه
اینجا پـدر بـه داغ پسـر گوشه گیر شـد
راضی نشـو مـرا که شَـبث مسخره کند
پاشو که شمر ، دور و برم مثل شیر شد
هرگز نشـد کنار پـدر ، پای تو دراز
بابا بلنـد شو ، بـبرم خیمـه دیر شد
@hosenih
در جَمع ِ پیکرش به عبا ، ناگزیر بود
یک ساعت دگر ، پدرش در حصیر بود
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
#حضرت_زینب_س_شب_عاشورا
یک نور ِ مشترک به دو پیکر ، جدا جدا
در روح ، واحدند و به تن ، منتهی جدا
عبدند و عابده ، نه از اینها جدا خداست
نه این دو عـبد خاص ِ خـدا از خدا جـدا
@hosenih
خـواهـر بـرادرنـد و نبـودنـد لحظـه ای
دور از نـگـاه گـرم هـم از ابتـدا ، جدا
در ابتدا به شادی هم ، همسفر شدند
از هم شـدند ، آخـر ایـن ماجـرا ، جدا
آمد میان خیمه ی باران نشست و گفت
از خود نکن ، عزیز دو عالم ، مرا جدا
پنجاه سال خواهری ام با خودت گذشت
پس می روی و می شوی از من چرا جدا
من جـان سـالم از غـم تو در نـمی برم
هـرگـز نبـوده ام بـه شـمـا از شمـا جدا
@hosenih
من با سنان و اشعث و خولی ، بدون تو
بـاور نـمی کنـم ، شــوم از کـربـلـا ، جـدا
«یاسین» بمیرم آه ، همان یا حسین ماست
یعنی«حـ،سین»که ز سرش یکهجا جداست
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
دیوار و در و روضه ی مادر ، کوچه
پرپر شـدن ِ سـوره ی کـوثر، کوچه
لاحــولَ و لا قــوةَ الا بالـلّـه ...!
والله حسـن شـهیـد شد در ، کوچـه
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
در سیـنه قـرار می گذارد ... مادر
یک بـاغ ِ بهــار می گذارد ... مادر
سهــم پـسری را که نیــامد حتمــاً
یک گوشه کنار می گذارد ...مادر
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
@dobeity_robaey
#امام_زمان_عج_مناجات_اربعین
#برای_جامانده_ها
چـه شد عزیز دلم بینـمان فـراق افتاد ...
و آن چـه را که نمـی باید اتفـاق افتاد ...
چقدرغنچهی نرگس که یکبهیک پژمرد
چقدر میخـک و مـریم ، کـف اتاق افتاد
@hosenih
نیامدی و رسید "اربــعین" و جا ماندم
دلم هـوای تو کرد و دوبـاره طاق افتاد
میان مـا و نجـف ، راه سبـز ِ مشـّایه ...
چهشد که بین من و"کــربلا" فراق افتاد
شب ِ زیارتـی ِ جـدّتان ، هـمیـن هـفته
اگـر گـذار ِ شمــا ، در ره عــراق افتـاد ...
تورا به عّمه سه ساله ، که از پدر جا ماند
تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد
@hosenih
همین که اذن دخول از لب تو جاری شد
همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد...
بخوان "زیـارت عـشق" و سلام ما برسان
بگو که این دل عاشـق به اشتیـاق افتاد
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e