eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
406 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در سماوات بانگ غم دادند بی کسی را دوباره سم دادند چه غریبی که دور از وطن است پاره قلب جمع پنج تن است @hosenih زهر را خورده است‌ پا شده است چقدر شکل مجتبی شده است مثل زهرای خورده بر مسمار دست خود را گرفته بر دیوار وسط راه میخورد به زمین گاه و بیگاه میخورد به زمین میرود حجره دست و‌پا بزند صورتش را به خاکها بزند وقت آن است آب آب کند مثل جدش به خون خضاب کند گرچه در بی کسی نفس زده است پسرش آخرِسر آمده است بازهم شکر پیرهن دارد چندتا چندتا کفن دارد نیزه ای نیست داخل دهنش سایبان مانده است بر بدنش دخترش در حصار آتش نیست نظری سمت خواهرانش نیست خاتمش دست‌ ساربانی نیست دست مامون که خیزرانی نیست پسرش را ندیده روی عبا قطعه قطعه نچیده روی عبا @hosenih خنجری زیر حنجرش نرسید ته گودال پیکرش نرسید حجره اش را گرفته سوز حسین نیست روزی شبیه روز حسین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در این حرم چیزی ندیدم غیرِ زیبایی کم نیست در صحنت نفس های مسیحایی هر کس به دیدار تو آمد کربلایی شد... اینگونه خواهی کرد از مهمان پذیرایی @hosenih از کودکی با پنجره فولاد مانوسم وقت گرفتاری نخواهم رفت هر جایی از آب سقاخانه هر کس خورده ، می فهمد زمزم ندارد این چنین آب گوارایی وقتی که نام مادرت را می بَرَد زائر در صحن غوغا می شود آن هم چه غوغایی وقتی برای دستگیری می رسی از راه صحرای محشر تازه خواهد شد تماشایی @hosenih حاجات سائل را نگفته می دهی، یعنی در دست و دلبازی نداری هیچ همتایی چشم انتظارت می نشینم در صف محشر بی شک به دیدار منِ سرمست می آیی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از قصر بيرون زد، عبا روى سرش بود در احتضار انگار جسم مضطرش بود دور و برش گريه كنى اصلاً نيامد اى كاش پيش اين برادر، خواهرش بود @hosenih ازبس زمين افتاد و ازبس غَلت مى خورد وقت گذر خاكىِ خاكى پيكرش بود دستش به پهلو بود و مشكل راه مى رفت خيلى در اين ساعات، يادِ مادرش بود با اينكه دربِ حجره اش را بست اَباصَلْت امّا جوادش آمد و دور و برش بود شكرخدا سر روى دامان پسر داشت وقت سفر گريانِ جدّ اطهرش بود وقتى حسين از روى اسب افتاد بر خاك وقتى كه با زانو كنار اكبرش بود @hosenih در بين مقتل يك على افتاد، اّما حالا صد و ده تا على دور و برش بود زينب براى بردن آقا به خيمه آنچه به دردش خورد حرفِ معجرش بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با حالِ بد؛ بر سر کشیدی تا عبایت را زهرا(س) مهیّا کرد خرمایِ عزایت را قلبش چه تیری میکشید و بیقرارت شد بر کنج حجره میکشیدی تا که پایت را @hosenih زهری که از انگورهای لعنتی خوردی بالا نمی آورد از سینه صدایت را از درد پیچیدی به خود، جانت به لب آمد سر داد مادر نالۂ «جانم فدایت» را جان جوادت(ع) باز کن با رأفتی سرشار آن چشم های تا ابد مشکل گشایت را دست أباصلت از غمت بر سینه اش میخورد دور و برِ تو داشت با گریه هوایت را لب های تو یخ کرده بود و سخت می لرزید امّا نمیکردی رها ذکر و دعایت را @hosenih در آخرین لحظات، با جدّ غریبِ خود- گفتی به یادم هست داغِ کربلایت را شد قاتل جانم همان دستی که در گودال انگشترت را برد و بعد از آن عبایت را! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای محسن شش ماهه ی دیده نگشوده رفتی و نهان ماند غمت تا به قیامت ای قبله ی حاجات ، دو دنیاست دخیلت ای سر نهان گشته ، عیان است مقامت @hosenih مدح تو همین بس که تویی زاده ی زهرا مدح تو همین بس که تویی نور امامت ای نور دل فاطمه گر جلوه نکردی .... ... نادیده هویداست علی بین جمالت ای غنچه ی نشکفته ی گلزار پیمبر بی شک نبوی گونه بُوَد جمع خصالت شش ماه شدی فاطمه را مونس و همدم شش ماه ربودی ز دل فاطمه طاقت در خاطر زهرا و علی بود همیشه تا این که بیایی و شوی خوش قد و قامت ای روضه ی سربسته اولاد پیمبر ای روضه ی ناگفتنی آل ولایت @hosenih آقا چه بگویم که تو را بغض علی کشت آقا چه بگویم من از آن شرح جسارت تو بودی و زهرا و در و تیزی مسمار بشکست در آن معرکه ی خون پر و بالت بگذار دگر هیچ نگویم ز غم تو باید که کند فاطمه داغ تو روایت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نشد اونروز توو اون کوچه برای تو سپر باشم گرفتن محسنو از من نشد بازم پدر باشم @hosenih یه حرفی توو دلم هست که در و دیوار میفهمه چقد آتیش نامرده چقد مسمار بی رحمه @hosenih چی میشد بچه مون محسن یه لبخندی به ما می زد گلم ای کاش می موندو منو بابا صدا می زد @hosenih آخه چی شد توو اون کوچه که اینجوری زمینگیری آخه چی شد که انقد زود داری از دست من میری ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ، ▶️ چرا از «سدر» در تاریخ گاهی «سیب» می‌افتد نسیمی می‌وزد بعدش به آهی سیب می‌افتد همین‌که دود و میخ و شعله با هم حمله‌ور باشند فقط با یک تکان، خواهی نخواهی سیب می‌افتد @hosenih دوباره روضه‌خوانی می‌رود بین در و دیوار سپس با روضه‌اش از هر نگاهی سیب می‌افتد چه بار صبر سنگینی‌ست بر دوش پدر وقتی کنار غربت کوهی، به کاهی سیب می‌افتد من از پستی-بلندی‌های کوچه خوب دانستم که در تنهایی مردی به چاهی سیب می‌افتد @hosenih اگر امروز می‌افتد به خاکی سیب، فردا هم از اوج نیزه‌ای مابینِ راهی سیب می‌افتد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند یک‌سوم سادات را در پشت در کشتند هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند @hosenih هم عاطفی هم منطقی با کشتن یک طفل کشتند اگر که شیعه را از هر نظر کشتند گفتند آخر پایشان وا شد به بیت وحی عمری فحول شیعه را با این خبر کشتند بی‌فهم‌ها، بی‌رحم‌ها در خانه محسن را... یعنی که در گلدان گلی را با تبر کشتند @hosenih یعنی سرِ شب که نه شمعی بود و نه گل... نه؛ نامردها پروانه را وقت سحر کشتند در پشت در امروز اگر، یعنی علی را هم از روبرو... نه، عاقبت از پشت سر کشتند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ قرار بود که مثل حسن پسر باشی عصای دست من و پیری پدر باشی ببخش مادر خود را که با خود آوردت بنا نبود که آن روز پشت در باشی @hosenih قرار بود بمانی شتاب جایز نیست بنا نبود مسافر که رهگذر باشی تمام هستی من می رود اگر بروی ولی اگر تو بمانی ولی اگر باشی و یا تمامی اینها فقط مقدّمه ای است که اتفاق خبرهای شعله ور باشی @hosenih و اولین بشوی قبل از آنکه عاشورا شهید کوچک و شش ماهه ی پدر باشی نخورده شیر مرا ! مادرت به قربانت که میخ حادثه را خواستی سپر باشی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در به هم خورد ولی حیف که با سرعت خورد ضربه را فاطمه این‌مرتبه با شدت خورد پسرش...نه، سپرش خورد زمین و زهرا ضربه‌ها را پس از آن از دو سه تا قسمت خورد @hosenih معنی بیست و سه سال آهِ تو مولا این است: که زمان حق تو را آه، سرفرصت خورد نه فقط حق علی را که چو ظرف آبی غاصبی حق من و حق تو را راحت خورد ... فروشی سرکار آمد و با قیمت روز خورد نانی اگر از جهل همین امت خورد جالب این است که در ذهن همه نام علی؛ صدر نام همگان بود ولیکن خط خورد @hosenih محسن و کوچه و سیلی به فحول شیعه؛ هرچه برخورد تمامش به رگ غیرت خورد کشته‌ی راه ولایت شده محسن یعنی؛ اگر آیینه لگد خورد به این قیمت خورد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
فدای ذرّه ذرّه خاکِ پایت شب جمعه ست! دلتنگم برایت یکی را زائرِ شش گوشه کردی یکی را کُشت داغِ کربلایت! @hosenih