eitaa logo
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی🇮🇷
7.8هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
341 فایل
امام خامنه ای:کارباید تشکیلاتی باشد. کادر سازی کار تشکیلاتی مطالبه گری تربیت نیرو در طراز انقلاب ✔رسانه تحلیلی خبری قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی ارتباط با کانال @sharheaani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی
همگرایی مربی با متربی ها چقدر خودمان نباشیم تا دیگران را جذب کنیم؟ سئوال: مربی تربیتی در مرحله جذب چقدر می تواند با سلیقه  و ذائقه مخاطبانش همگرایی کرده و خود را مثل آنان نشان دهد؟ بعبارت دیگر، آیا باید ما خودمان را مثل مخاطب جا بزنیم و به شکل او درآییم؟ یا اینکه باید تلاش کنیم تا رفتار او را شبیه به رفتار خودمان تغییر دهیم؟ البته در مرحله تثبیت و رشد که بعدها به آن می پردازیم، بیان خواهد شد که همواره «تغییر نهایی رفتار» متناسب با آموزه های دینی، شاه بیت اصلی «تعلیم و تربیت» است، اما اینکه چه میزان از این هدف را می توان در مرحله جذب دنبال کرد، سئوال مهمی است که مربی باید پاسخ آن را از کارشناسان تربیتی بپرسد. در هر صورت، مرحله در کار تربیتی، مرحله گره خوردن دلهاست، مرحله ای که جرقه ی اولیه پیوستن به جمع در این مرحله در ذهن مخاطب زده می شود. گاهی یک تلنگر احیاگر و گاهی نیز یک موعظه اثر گذار در این مرحله، در روح و جان مخاطب، انقلاب ایجاد می کند، چرا که مرحله جذب در واقع، مرحله تاباندن نور به ضمیر مستعد جوان و نوجوان است. پس بر این اساس، وقتی قرار است مربی دعوت گر به روشنایی باشد و منادی نور، آیا می توان دعوت به روشنایی و نور را به تنهایی با وانمود کردن گرایش به تاریکی انجام داد؟! آیا امروزه که به تدریج ذائقه برخی مخاطبان جوان و نوجوان به مادیات بیش از معنویات گرایش پیدا کرده و الگوهای تربیتی غلط، نیازهای کاذب آنان را در مقابل نیازهای واقعی قرار داده است، مربی با این مسئله باید چگونه کنار بیاید؟ چقدر در مقابل خواست مخاطب کوتاه بیاید؟ چقدر همرنگ او شود و متناسب با ذائقه و نیاز جوان و نوجوان رفتارش را تغییر دهد؟ چقدر خودمان نباشیم تا دیگران را به خود جذب کنیم؟ آیا این گونه جذبی، جذب به ما و اندیشه ما و مرام و مسلک ما خواهد بود یا جذب به مجسمه ای مخاطب پسند و یا بازیگری ایفای نقش کننده، مطابق با خواست تماشاچیان و اعضای گروه؟! در خصوص این مسئله مهم و حائز اهمیت، حتما باید به چند نکته اساسی توجه داشت: اول آنکه متاسفانه گاهی مربیان از جایی شروع می کنند که مخاطب می خواهد، مسیری را طی می کنند که مخاطب می پسندد و به جایی می رسند که مخاطب تصمیم داشته به آنجا برسد. به دیگر سخن آنکه گاه مشاهده می شود که نه مربی طرح مشخصی برای تغییر رفتار در متربیان دارد، نه شکل جذب به گونه ای است که در متربیان انگیزه تغییر و تحول ایجاد کند و نه سیر نهایی این پروسه به رشد و تعالی و اصلاح فرد منجر می شود. این در حالی است که مربی در فرایند جذب حتی یک لحظه نباید از اصول، ارزشها و سیره عملی خود در زندگی کوتاه آمده و عقب نشینی کند تا مخاطب را راضی نگه دارد، اما در عین حال لازم است در مواجهه با مخاطبان انعطاف پذیری لازم را داشته باشیم و خشک و متعصب به نظر نرسیم. بنابراین، مربی باید در اولین برخورد با متربیان، سفیر مهربانی و محبت و دوستی باشد و با رفتار کردارش، شخصیت مخاطبان را تکریم نماید، در مقابل آنچه که هستند گارد نگیرد وگاه خود را به تغافل بزند،اما در عین حال نباید وانمود کرد که او نیز مثل برخی مخاطبان گروه انسانی است سطحی، هیجانی، احساساتی و دلبسته به نیازهای مادی و کاذب. مربی از آنجا که در تمام مراحل جذب، تثبیت و رشد، به هدفی ارزشمند می اندیشد، پس هیچگاه تغییر شکل نمی دهد و همواره شکل یک مسلمان متعهد و رسالتمند زندگی می کند، اما برای انجام این مهم، همواره در برخوردهایش، استراتژی های متفاوت اتخاذ می کند، گاهی روش در پیش می گیرد، گاهی به کسی می دهد، گاهی و آشکار دعوت می کند و گاهی در خفا و پنهان افراد را می نماید. مربی گاهی با کسی دوست می شود که دلی صید کند و گاهی به کسی کم محلی می کند که او را وادار به حرکت نماید. مربی، هیچ وقت نباید تنها به تامین نیازهای کاذب در مخاطب بپردازد، بلکه باید نیازهای واقعی افراد را در درون آنها احیا نماید و سپس به متربیانش کمک کند تا در زندگی نیازهای واقعیشان را برآورده نمایند. رشد و تعالی و کمال و معنویت و اخلاق، همیشه اصلی ترین نیاز یک مخاطب جوان و نوجوان است. پس بر این اساس، مربی باید در مسیر تاریک حرکت متربی در زندگی تنها یک چراغ روشن کند، در بیراهه یک تابلوی راهنما قرار دهد و در مقابل هر نیاز کاذب مخاطب، یک نیاز واقعی را به او معرفی کرده و در نهایت راه رسیدن به آن را نیز تا حد ممکن فرا رویش ترسیم نماید. مربی محور؛ یک تجربه متفاوت فرهنگی @morabi_masjed
هدایت شده از نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی
ما تربیت نشدیم ! ما بیش از این نبوده است که به بزرگ‌ترها احترام بگذاریم، کلمات زشت نگوییم، پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم، حرف‌شنو باشیم، صبح‌ها به همه سلام کنیم، دست و روی خود را با صابون بشوییم، لباس تمیز بپوشیم و… اما ساده‌ترین و ضروری‌ترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند. کجا به ما آموختند که چگونه نفس بکشیم، چگونه اضطراب را از خود دور کنیم، موفقیت چیست، ازدواج برای حل چه مشکلی است، در مواجهه با مخالف چگونه رفتار کنیم…؟ در کودکی به ما آموختند که چموش نباشیم، اما پرسشگری و آزاداندیشی و شیوه‌های را به ما نیاموختند. داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریکایی و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳می‌گوید: «اگر می‌خواهید بدانید کشوری توسعه می‌یابد یا نه، سراغ صنایع و کارخانه‌های آن کشور نروید. اینها را به‌راحتی می‌توان خرید یا دزدید یا کپی کرد. می‌توان نفت فروخت و همۀ اینها را وارد کرد. برای اینکه بتوانید آیندۀ کشوری را پیش‌بینی کنید، بروید در دبستان‌ها؛ ببینید آنجا چگونه بچه‌ها را آموزش می‌دهند. مهم نیست چه چیزی آموزش می‌دهند؛ ببینید چگونه آموزش می‌دهند. اگر کودکانشان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم‌پذیر، خطر‌پذیر، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیۀ مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت می‌کنند، مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی توسعۀ پایدار و گسترده است.» از «نفس کشیدن» تا «سفر کردن» تا «مهرورزی» به آموزش نیاز دارد. بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو «تنفس صحیح» است. آیا باید در جوانی یا میان‌سالی یا حتی پیری، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شکل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است؟! به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند. هیچ چیز به اندازۀ «نگاه» نیاز به آموزش و تربیت ندارد. کسی که بلد است چطور ببیند، در دنیایی دیگر زندگی می‌کند؛ دنیایی که بویی از آن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است. هزار کیلومتر، از شهری به شهری دیگر می‌رویم و وقتی به خانه برمی‌گردیم، چند خط نمی‌توانیم دربارۀ آنچه دیده‌ایم بنویسیم. چرا؟ چون در واقع «ندیده‌ایم». همه چیز از جلو چشم ما گذشته است؛ مانند نسیمی که بر آهن وزیده است. اگر حرف مولوی درست باشد که «فرع دید آمد عمل بی‌هیچ شکر پس نباشد مردم الا مردمک»، باید بپذیریم که آدمیت ما به اندازۀ مهارت ما در «نگاه» است. اگر در خانه یا مدرسه، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم، چطور بشنویم و چطور بیندیشیم، انسانی دیگر بودیم. انسانی که نمی‌‌تواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند، پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است؛ اگرچه نقاشی‌های غارنشینان نشان می‌دهد که آنان با «نگاه» بیگانه نبودند. من پدرانی را می‌شناسم که در آتش محبت فرزندانشان می‌سوزند و برای رفاه و آسایش آنان سر از پا نمی‌شناسند، اما تا دهۀ هفتاد یا هشتاد عمرشان ندانستند که فرزندانشان بیش از خانه و ماشین، به آغوش گرم او نیاز دارند و او باید آنان را لمس می‌کرد و می‌بوسید و دست محبت بر سر و روی آنان می‌کشید. بسیارند پدرانی که نمی‌دانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم کنند، به اندازۀ یک‌بار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او، به او آرامش و اعتماد به نفس نمی‌دهد. در جامعه‌ای که از در و دیوار آن، سخن از حق و باطل می‌بارد، کسی به ما یاد نداد که چگونه از حق خود دفاع کنیم یا چگونه حق را مراعات کنیم و مسئلۀ «حق و باطل» را به حقوق افراد گره نزنیم. عجایب را در آسمان‌ها می‌جوییم، ولی یک‌بار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشده‌ایم. نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، و اعتراض، بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند. به كودكانمان مفاهيم زيبا و باشكوه زندگى را بياموزيم دوران شيرين كودكى تكرارناپذير است... مربی محور؛ یک تجربه متقاوت فرهنگی @morabi_masjed
هدایت شده از نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی
#کلیدهای_تربیتی 💎ایجاد برنامه های دورهمی و خاطره انگیز همیشه بچه ها را در دین داری مدد می دهد. یک مهمانی افطار با مشارکت خود بچه ها در آوردن اسباب سفره،امری اثرگذار است. #رمضان #تربیت مربی محور؛ یک تجربه متفاوت فرهنگی @morabi_masjed
هدایت شده از نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی
آزمونی برای مربی آنانی که پای درس ما هستند و تحت ما، از مجالس و کلاسهای ما چه به دست می آورند و چه از دست می دهند؟ به این کلام بی نظیر رسول رحمت صلی الله علیه و اله با دقت بنگرید. رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : لا تَجْلِسوا إلاّ عندَ كُلِّ عالِمٍ يَدْعوكُم مِن خَمْسٍ إلى خَمسٍ : مِن الشَّكِّ إلى اليَقينِ ، و مِن الرِّياءِ إلى الإخْلاصِ ، و مِن الرَّغْبَةِ إلى الرَّهبَةِ ، و مِن الكِبْرِ إلى التّواضُعِ ، و مِن الغِشِّ إلى النّصيحَةِ. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : تنها در مجلس عالمى بنشينيد كه شما را از پنج چيز به پنج چيز فرا مى خواند: از شک و دو دلى به يقين، از ريا به اخلاص، از دنيا خواهى به دنيا گريزى، از تكبّر به فروتنى و از ناخالصى به خلوص. بحار الأنوار : ٧٤/١٨٨/١٨. راستي ثمر مجالس و کلاس های ما 🔺یقین، 🔺اخلاص، 🔺 بی رغبتی به دنیا، 🔺تواضع و 🔺 پاک شدن از غل و غش است و یا ناخواسته 🔻شک وتردید در دل شاگرانمان می اندازیم 🔻یا ریاکار و متظاهر بارشان می آوریم 🔻یا با عملکردمان آنها را اهل دنیا می کنیم 🔻یا ایشان را به تکبر می آلاییم 🔻یا آنها را ناخالص و فریبکار می سازیم؟ و یا اساسا به این موارد کاری نداریم و گمان می کنیم با پرداختن به امور دیگر مشغول تربیتیم؟ پناه بر خدا... این روایت ناب، آزمونی است برای مربیان... مـــــربی محـــــور یک تجربه متفاوت فرهنگی @morabi_masjed
هدایت شده از نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی
4_764795416125374469.zip
حجم: 850.2K
دانلود جزوه وظایف سرگروه مربی محور؛ نونگاهی اصیل به تربیت دینی @morabi_masjed
هدایت شده از نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی
4_383846673262051814.pdf
حجم: 567.5K
گفتارهای تربیتی نگاهی که اسلام به تربیت دارد مربی محور، نونگاهی اصیل به تربیت دینی @morabi_masjed
یک اصل مهم تربیتی جداسازی سنی متربی شما چند سالشه؟ ۱۰ یا ۱۵ یا ۲۰؟ قطعا متربی شما که در سن ۱۵ سالگی است با متربی ای که در سن ۱۷ سالگی است باهم تفاوت هایی دارند؛ موضوع بحث ما نیازهای هر فرد است...  البته تمام افرادی که به کار تربیتی مشغولند بر این امر واقفند که  " یکی " از معیارهای تعیین نیاز هر شخص " سن " اوست. عوامل دیگری همچون خانواده ، محیط زندگی ، سبک ارتباطی او با محیط اطراف ، فاصله او با سن بلوغ و حتی تک فرزند بودن یا نبودن نیز در این مورد مهم است. اما بحث امروز ما " سن " است که شاید بتوان گفت یکی از مهمترین و دم دست ترین شاخص ها برای تعیین نیاز افراد است... خب ؛ بریم سر اصل ماجرا ... همانطور که می دانید نیاز یک نوزاد با نیاز یک کودک 5 ساله باهم فرق می کند... و به همین منوال نیاز فرد 5 ساله با ده ساله ! خیلی اوقات در مدارس و یا در مجموعه های فرهنگی تربیتی "جداسازی سنی" صورت نمی گیرد و خیلی از همکاران ما به دلایلی چون ( غفلت یا عدم حضور مربی به تعداد مورد نیاز ) از این اصل غافلند. باید بدانیم که هر فردی در هر سنی یک نیاز دارد و البته قسمت مهم داستان اینجاست که معمولا نیاز ها به " ضمیر ناخود آگاه " ما بر میگردند و دانستن یا ندانستن ما تاثیری  در آنها ندارد... وقتی من گرسنه ام می شوم و نیاز به غذا دارم دیگر مهم نیست من یک پزشک هستم و سرشار از آگاهی یا یک فردی در اوج غفلت ... وقتی شما یک نوجوان کلاس هشتم را با یک نوجوان کلاس نهم یا دهم در یک محیط جمع کردید و زمینه های دوستی آنان را فراهم کردید طبیعی است که تداخل نیاز به وجود می آید. به داستانواره زیر توجه کنید : سینا و رضا دو دوست هستند. سینا در کلاس دوم دبیرستان (متوسطه دوم) و رضا در کلاس نهم (مقطع متوسطه اول) مشغول به تحصیلند. یکی از نیازهای حیاتی و مهمِ سینا ( بدون آنکه خود بداند ) نیاز به محبت و دوستی است در صورتیکه رضا فعلا در این وادی نیست و بیشتر توجه او به بازی های رایانه ای و فوتبال است. هر دوی آن ها در ضمیر ناخودآگاهشان نیازهایی دارند و مغزشان نیز دستور میدهد که تو باید "شکل" دوستت شوی... طبیعی است که سینا چون سنی از او گذشته نمی تواند شبیه رضا با زیرشلواری در خیابان بیاید یا در خانه پای رایانه بشیند و بازی کند... اینجاست که رضا نقش بیشتری را در تطابق با محیط اجرا می کند و سعی می کند شبیه دوست بزرگترش شود. و از همان لحظه است که شما رفتارهایی را از این دو دوست می بینید که کمی عجیب است : مثلا علی ( به خاطر نیاز شدیدش به محبت و دوستی) به شدت به رضا وابسته می شود و رضا هم با اینکه سیستم شخصیتی اش (فعلا)  نیازی به محبت شدید " ندارد "سعی می کند با سینا همدردی کند... . سینا همیشه ناراحت است چون هرگز رضا نمی تواند نیازهایش را تأمین کند و از طرفی هم شدیداً به او وابسته شده است. رضا هم چون نیازهای کاذب را برای خود ایجاد کرده است رفتارهای غیر منطقی از خودش نشان می دهد... و این یعنی اول مشکلات " مربی " مشکلاتی همچون : جداسازی آنها از یکدیگر که باید بدون مسایلی همچون غیبت و ... اینگونه موارد شکل گیرد! قطع کردن رابطه عاطفی آنها جلوگیری از سرایت این ویروس به بقیه متربی ها و... می بینید؟ عدم رعایت یک اصل مهم تربیتی به نام جداسازی، مشکلات زیادی را به همراه می آورد که ما چون اصل را بر خوش بینی می گذاریم " خوش بینانه ترین " حالت را برای شما ذکر کردیم... تأثیر این دو دوست بر یکدیگر می تواند بسیاری از فعالیت های شما را خنثی کند. اینکه معمولا در این دوستی ها فرد "کوچکتر" بیشترین آسیب را می بیند یک امر بدیهی است... فقط آنچه مهم است این است که این دیوار کشی سنی نباید به گونه ای شکل بگیرد که متربی ها را حساس تر کرده و بشود مصداق روایتی که می فرماید (انسان بر آنچه که بر او منع شده است حریص تر است...) ؛ مخصوصاً اگر زمان طولانیست که این امر در متربی های ما رواج دارد باید سبک تدریجی را پیش بگیریم که نوجوانان گیج نشده و در مقابل این تصمیم ما جبهه نگیرند... مطمئناً مربی های خوش سلیقه و آگاه جامعه ما از پس این امر مهم به خوبی برخواهند آمد. پس یادمان باشد زمینه دوستی و رفاقت را برای افراد غیر هم سن آماده نکنیم تا زمینِ آماده یِ زراعتِ نوجوانان که همانا  " دل پاکشان " است ؛ همیشه گوش به زنگ مربی باشد برای  " تغییر ". مربی محور،نونگاهی اصیل به و وینی @morabi_masjed
هدایت شده از نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی
محبت افراطی ، وابستگی بدون دلیل یک مشکلی که در اصل تربیت به آن برخوردیم ، مشکل افراطی گری است. حتما دیده اید در مجموعه ها مربیانی پیدا میشوند که وظیفه‌ی خطیر خود را فراموش میکنند و تابع متربی میشوند. وقتی به آن ها تذکر بدهی در جوابت میگویند روش محبت اثر گذاری بیشتری دارد. تاثیر میگذارد اما به چه قیمتی؟ به قیمت از دست رفتن نام مربی و ذبح شدن کار تربیتی... نمیگوییم محبت بد است یا محبت نکنید ، اما میگوییم هر چیزی به اندازه اش مفید و سودمند و قابل اثر گذاری است. زمانی که شما از جاده ی تعادل حرکت کنید به مسیر خواهید رسید ، اگر افراط یا تفریط کنید یا به جاده ی خاکی میزنید یا از دره به پایین پرت میشوید. مربی نباید خود را در مقام تهمت و شبهه قرار دهد ، همانطور که امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند: از مواضع تهمت دوری کنید. مربی باید مراقب حریم ها باشد ، باید مراقب حیا باشد. 👈مربی باید نقش مربیگری ایفا کند نه یک رفیق... شکل تکامل یافته و بهبود یافته ی یک رفیق است. مربی نباید شکننده ی حیا باشد، مربی نباید تند رو باشد، مربی باید از و اول وقت کمک بگیرد. محبت هم چیز خوبی است، دقیقا مثل دافعه و جاذبه. محبت باید هم در دافعه باشد هم در جاذبه متربی در مدتی کوتاه شیفته ی شما خواهد شد ، چرا که شما خوب به حرف هایش گوش داده اید و برای کمک به او تلاش کرده اید. همان چیزی که گاهی اوقات از آن غافل میشویم، غفلت ازین که ما قرار است مسکن باشیم ، قرار است خوب گوش کنیم و کمتر حرف بزنیم. متاسفانه بعضی از مربیان بر عکس عمل میکنند، متربی را وادار به شنیدن حرف های طولانی میکنند. مربی از خودش تعریف میکند و این میشود یک آسیب بزرگ؛ چرا که در متربی هم تعریف از خود باب میشود و خودبینی باعث تکبر و غرور خواهد شد. ما در مراکز باید خوب گوش کنیم ، شاید همین گوش کردن از صد کار تربیتی با ارزش تر و موثر تر جلوه کند. مربےمحور،نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی @morabi_masjed
هدایت شده از نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی
اهم اصول تربیتی 1.pdf
حجم: 450.4K
جزوه اهم اصول تربیت(۱) دوره تخصصی تربیت دینی مربی محور، نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی @morabi_masjed
هدایت شده از نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی
اهم اصول تربیتی 2.pdf
حجم: 422.1K
جزوه اهم اصول تربیت(۲) دوره تخصصی تربیت دینی مربی محور، نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی @morabi_masjed
هدایت شده از نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی
اهم اصول تربیتی 3.pdf
حجم: 416.3K
جزوه اهم اصول تربیت(۳) دوره تخصصی تربیت دینی مربی محور، نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی @morabi_masjed
حل بسیاری از مشکلات با تربیت تشکیلاتی تشکیلاتی شدن ظرفیت می‌خواهد و ظرفیت انسان را نیز افزایش می‌دهد. در اخلاق تشکیلاتی، نکاتی را باید رعایت کرد که اگر رعایت کنید، تشکیلات رشد می‌کند، خود فرد رشد می‌کند و برکت به تشکیلات می‌آید. اگر بی اخلاقی شود، در تشکیلات، برکت هم می‌رود. اگر اخلاقی تشکیلاتی را رعایت کنید، تشکیلات قوی خواهد شد و افراد بیشتری جذب می‌شوند. اگر در کشور نیز تشکیلات شکل بگیرد، دیگر اخبار مثلا مجلس و ... اهمیتش کاهش می‌یابد و همه چیز حول محور کنگره‌ها و تشکیلات می‌چرخد. ولیِ خدا از انسان‌های با ظرفیت می‌تواند استفاده کند. آدم‌های باظرفیت در تشکیلات ساخته می‌شوند؛ وگرنه مالک اشتر هم که باشی ممکن است اشتباهات فاحش از شما سر بزند. مدیران قوی کسانی هستند که قبلا تشکیلاتی بودند. آنهایی که تشکیلاتی نبودند دچار آسیب شدند و نمی‌توانند از همه ظرفیت‌ها استفاده کنند و  قدرت متقاعدکنندگی‌شان پایین است. قدرت بهره‌برداری از مشورت را ندارند و تحلیلشان از مسائل ضعیف است. اما مدیران تشکیلاتی، آدم‌های قوی دور و بر خود می‌گذراند و کار را محکم جلو می‌برند. ما خیلی از فقدان این موضوع صدمه می‌خوریم.  اگر تشکیلات انقدر می‌تواند قدرت بدهد و برای جامعه فایده داشته باشد، باید ببینیم که چه اخلاقیاتی برای بقای تمایلات لازم است در درون آن وجود داشته باشد. دلیل عدم استقبال عمومی از تشکیلات در میان جامعه، رعایت نشدن اخلاق در تشکیلات است. @morabi_masjed اگر کسی حرفی می‌زند، قسمت درست حرفش را تائید کنید و هدف حرفش که درست است را به عنوان یک نکته مثبت مطرح و تعریف کنید. از خود ظرفیت نشان دهید. بعد به نقطه ضعفش بپردازید؛ البته نیت خوانی نکنید ولی برایش تبیین کنید. هرچند حواستان باشد که او را متهم نکنید. باید با حسن‌ظن با مومنین برخورد کنید و بهترین جایش هم همین جاست. باید بتوانید برای افراد گروه و تشکیلات خود دلایل خوبی بیاورید. درست است که هدف و نیت شما خیر است، اما صبر، دقت و مهارت می‌خواهد. این اخلاق است. بداخلاقی است که حرف زور بخواهی بزنی و مردم بپذیرند. سعی کن حتی‌المقدور رئیس نشوی. اگر در هر تشکیلاتی قوی‌ترین آدم‌ها به دنبال رئیس کردن بقیه باشند، آن تشکیلات به اعلی می‌رسد؛ اما اگر کار خود را راحت کنند و رئیس شوند و بقیه قوی‌ها را بیرون بریزند و یک سری ضعیف دور و بر خودشان جمع کنند، این می‌شود باند! رئیس نشو، رئیس بساز، این از مفهوم شایسته‌سالاری بسیاری قوی‌تر است. جنگ مگر چگونه پیش می‌رفت؟ فرماندهان دفاع مقدس می‌دیدند که نیروهای زیر دستان از خودشان برتر هستند و به آنها پیشنهاد پست‌های بالاتر و فرماندهی می‌دادند، اما آنها قبول نمی‌کردند و می‌گفتند که ما همانجا و با همین شرایط بهتر می‌توانیم کار کنیم. یکی دیگر از نکاتی که باید در اخلاق تشکیلاتی رعایت کنید، این است که عیب برادرت را به خودت نسبت بده و حسن خود را به وی نسبت بده. استاد •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• مربی محور، نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی @morabi_masjed •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•