کبوتر که میپری تو حرم امام رضا
میخوری آب و دونه از کرم امام رضا
تو فضای حرما شبونه پرواز میکنی
با خودت میخونی و تمرین آواز میکنی
میدونی یه جایی هم کبوتراش گشنه میشن
سقاخونه نداره آب بخورن تشنه میشن
بال و پرهاشون همش خاکی میشه
دلاشون میسوزه افلاکی میشه
بقیعه یه دنیا درده ، مزار چهارتا مَرده
غربتش ما شیعه هارو به خدا دیوونه کرده
بقیعه نداره بارگاه ، میتابه شبا بهش ماه
دلگیره هوای اونجا هر کی دید فقط کشید آه
... آه و واویلا واویلا ، آه و واویلا واویلا ...
اینجایی که نداره یه خادم و یه زائری
اینجایی که نداره یه صحنی و یه زائری
اونجا که تاریکه و شمع و چراغی نداره
داره غصه از در و دیوار اونجا میباره
پنجرش حکم ضریحو داره و مقدسه
انگاری توی حصاره و شبیه قفسه
چی میشه زائر اون حرم بشیم
زائر آقای با کرم بشیم
خدا اون روزو بیاره ، بسازیم اونجا مناره
ببینیم امام حسن هم ضریح زیبایی داره
یا حسن عزیز زهرا ، آقای غریب و تنها
یه عنایتی به ما کن ببینیم اون روزو آقا
... یا حسن عزیز زهرا ، یا حسن عزیز زهرا ...
#امام_حسن
#قبرستان_بقیع
#جلسه_هفتگی_1395
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
غرق در اندوه و غمم رفته زِ کف چاره ی من
در طلبت روز و شبان این دل آواره ی من
داغ من از دوری تو این همه دلواپسیَم
تو همه دنیای منی این من و این بی کَسیَم
از همه جا خسته منم ، عاشق دل بسته منم
قلب من آئینه شده آیِنه بشکسته منم
چون گل زیبای منی ، سرور و آقای منی
ای مِی و ای مستی من باده و صَحبای منی
... یَابنَ الحسن جانم آقا ، یَابنَ الحسن جانم آقا ...
ای غم یعقوب دلم یوسف کنعان منی
منتقم خون حسین تو به خدا جان منی
جمعه شد و منتظرم پس چه شد اَلوعده وفا
شد همه بی تابیِ من لحظه ی دیدار شما
غایبی از دیده چرا ، پس چه شد این وعده ی ما
با دلم اینگونه مکن عشق منی تو به خدا
سوز من و آه منی ، دلبرِ دلخواه منی
جز تو گدایی نکنم سروری و شاه منی
... یَابنَ الحسن جانم آقا ، یَابنَ الحسن جانم آقا ...
ما همه شیداییِ آن نرگس رخسار توئیم
با همه ی بار گناه چاکر دربار توئیم
من بدم آقا چه کنم جز تو ندارم که کسی
غرق در آلودگی ام تا تو به دادم نرسی
جز تو ندارم که کسی ، تا تو به دادم نرسی
ای که تویی عشق خدا ، کن کرمی تو به گدا
قسمت این جمع بِنَما یک سفر کرب و بلا
آرزوی ما حرمه ، ارباب ما با کرمه
برات ما سینه زنا به دست صاحب علمه
... یَابنَ الحسن جانم آقا ، یَابنَ الحسن جانم آقا ...
#حضرت_مهدی
#جلسه_هفتگی_1395
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
دوباره بوی دود از شهر مدینه اومد
دوباره رنگ غصه و شرر به سینه اومد
یه عده به شیخ الأئمه بی احترامی میکنن
با ناسزا دور و برش شیرین زبونی میکنن
کوچکترا دارن فرار میکنن از هر طرفی
نامردا با بچه ها هم نامهربونی میکنن
آه دل من دوباره غصه داره
آه دل من هوای گریه داره
... آه دل من ، امون از این غریبی ...
کشون کشون پیاده آقامونو میبُردن
رمق تو زانوهاش نبود همش زمین میخوردن
الهی اون کسی که آقارو آورد خیر نبینه
حداقل نذاشت برا یه لحظه آقا بشینه
بی خود نبود با دست بسته کارِت آقا گریه بود
اینجای روضه اشکای چشات برا رقیه بود
آه دل من رقیه و اسیری
آه دل من چته دوباره گیری
... آه دل من ، امون از این غریبی ...
#امام_صادق
#شهادت_امام_صادق
#جلسه_هفتگی_1395
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
هوای تو دارد هوای دلم
پُر از عطر یاسه فضای دلم
مرا با خود امشب ببر تا خدا
بخوان هم نوا با نوای دلم
عنایت کن آقا بده حاجتم را
شکسته دلم را شکسته ترش کن
دلم را اسیر غم دلبرش کن
مرا مستفیض دعای سحر کن
مرا غرق فیض دعای سحر کن
عزیز من ، عزیز من ، عزیز من ، عزیز من
علاج دل بی قرارم تویی
دلیل همه انتظارم تویی
چه حاجت به باران اگر تشنه ام
که سیرابم و چشمه سارم تویی
... بیا یوسف فاطمه اَلعجل ...
ترانه ی باران ترانه ی من
ندیدن رویت بهانه ی من
به حال غمم حال تازه بده
بیا رونقی دِه به خانه ی من
عنایت کن آقا بده حاجتم را
همه حاجتم دیدن روی ماهت
به چشمان گریان نشتم به راهت
امید همه بینوایان تو هستی
نگاه دو عالم به سوی نگاهت
عزیز من ، عزیز من ، عزیز من ، عزیز من
به شاهی چه حاجت گدای تواَم
که دل خسته و بینوای تواَم
گرفتار عشق شما هستم و
دگر بعد از این مبتلای تواَم
... بیا یوسف فاطمه اَلعجل ...
سحر شد ببار ابر باران من
که دوری شده قاتل جان من
گرفته نگاهم غبار فراق
بشوی این غبار از دو چشمان من
عنایت کن آقا بده حاجتم را
مرا شور عشق تو کرده هوایی
بیا ای سفر کرده پس کِی میایی
کجا من به دنبالت آقا بگردم
نجف یا مدینه و یا کربلایی
عزیز من ، عزیز من ، عزیز من ، عزیز من
گل نرگس آقا تو تاج سری
یقین دارم آقا مرا میخری
مرا یک شب جمعه با اشک و آه
به همراه خود کربلا میبری
... بیا یوسف فاطمه اَلعجل ...
#حضرت_مهدی
#جلسه_هفتگی_1395
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
تورو خواب دیدم تورو یادمه
همون شب که لالایی مادرم
داره بوی عطرت بهم میرسه
توی خلوت کوپه ی آخرم
تورو خواب دیدم تورو یادمه
دلم کفتراتو بغل کرده بود
یه گوشه توی دفتر حاجتش
یه شاعر نگاتو غزل کرده بود
دارم میرسم میرسه گنبدت
هوای چشام باز بارونیه
چرا حال اینجا یه جور دیگه ست
چرا عشق کم نیست ارزونیه
ضریح تو نزدیکه راهش کمه
غریبی که از راه دور اومده
نوشتم به خورشید هشتم سلام
به پابوسی ماه نور اومده
مگه دست من میرسه دست تو
صف عاشقاتو ببین پُر شده
خود آسمون هم نشسته زمین
نگاه کن نگاه کن زمین پُر شده
میشینم همینجا نگات میکنم
کنار همون که شبیه منه
داره غرق تو میشه حس میکنم
تورو توی اشکاش صدا میزنه
یه گوشه یکی زل زده سوی تو
میدونم میدونی دلش خونه نَه
داره عاشقت میشه با هر نگاش
مثه عشق لیلی به مجنونه نَه
یکی توی سجده ست چند ساعته
همه عاشق صحن و سجاده اند
مثه کفترات توی هفت آسمون
به گلدسته های تو دل داده اند
یه بچه کنار غم مادرش
نشسته به دستای تو زل زده
چه معصوم انگاری از چشماش
به چشمای معصوم تو پل زده
چقدر عاشقات پاک و خوبن آقا
میذاری منم خاک پاشون بشم
آخه عاشق عاشقاتون شدم
فدای امام رضاشون بشم
سفر روز آخر یه بغض عجیب
نگات میکنم با نگاه ترم
داری دور میشی دارم میرسم
توی خلوت کوپه ی آخرم
آقام یا رضا ، یا رضا ، یا رضا
شاعر : #شبنم_فرضی_زاده
#امام_رضا
#جلسه_هفتگی_1395
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
بابا ببین به دام غصه ها اسیرم
رو خاک حجره سر میذارم و میمیرم
جوونم اما داغ زهرا کرده پیرم
زهر جفا آتیش زده بال و پرم رو
هی زیر لب صدا میکردم مادرم رو
میکشیدن رو خاک حجره پیکرم رو
سوز زهر کینه به قلب من نشسته
راه نفس رو بسته ، خیلی دلم شکسته
میسوزه تموم پیکرم خدایا
رو خاک حجره تنها ، ذکر لبم یا زهرا
... بابا رضا کجایی ، مُردم از این جدایی ...
بابا بیا این لحظه ی آخر کنارم
حتی یه خواهر دور بسترم ندارم
سر روی خاک غصه و بلا میذارم
صدای گریه هامو هیچ کسی نفهمید
پشت در حجره به حال من میخندید
کف میزد و هلهله میکرد و میرقصید
جسم منو تا به پشت بوم کشیدن
کبوترا رسیدن ، غربت من رو دیدن
بسه دیگه هر چی ناسزا شنیدم
از زندگی بریدم ، به آرزوم رسیدم
... بابا رضا کجایی ، مُردم از این جدایی ...
خدا رو شکر خواهر نداشتم تا ببینه
رو خاکا دست و پا زدن هامو ببینه
روی نیزه ها سر برادرو ببینه
شکر خدا یه پیرهن هنوز تنم بود
سرم هنوز مونده به روی پیکرم بود
بال و پر کبوترا بالا سرم بود
ای وای من از غم تلخ اسارت
گوشواره ها و غارت ، نامردی و جسارت
موندی بی کفن به روی خاک صحرا
به روی نیزه سرها ، یا فاطمه یا زهرا
... جانم حسین ، حسین جان ...
#امام_جواد
#شهادت_امام_جواد
#جلسه_هفتگی_1395
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
به آستان صاحب احترام میکنم سلام
به یادگار کربلا به شام میکنم سلام
به خاکهای این حرم به حُرمت خدائی اش
تمام قد به حالت قیام میکنم سلام
... آقا سلام ، آقا سلام ، آقا سلام ، آقا سلام ...
به شیر بچه ی امام زین العابدین و هر
کسی که بوده در حرم غلام میکنم سلام
به شافع قیامت و علوم با عبادت و
به اجتهاد و فقه و دینِ تام میکنم سلام
... آقا سلام ، آقا سلام ، آقا سلام ، آقا سلام ...
به ساختار حیدری ، به این مزار مادری
به سوز سینه اش علی الدوام میکنم سلام
به ساعتی که بند و غل به دست و پای او زدند
به اشک های دیده ی امام میکنم سلام
... آقا سلام ، آقا سلام ، آقا سلام ، آقا سلام ...
به اضطراب پای نِی ، به انقلاب بزم مِی
به این همه محبت و مرام میکنم سلام
به ندبه ی خرابه ها ، به هق هق رقیه ها
به انتظار روز انتقام میکنم سلام
... آقا سلام ، آقا سلام ، آقا سلام ، آقا سلام ...
#امام_باقر
#شهادت_امام_باقر
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را
زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را
... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...
به یاد حنجر خونی و کام خشک مولایم
لب عطشان نهادم زیر خنجر حنجر خود را
... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...
به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را
که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را
... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...
به فرقم هر چه آتش بارد از گل دوست تر دارم
که وقف خاک جانان کرده ام خاکستر خود را
به موج تیغ دشمن دوست را پیدا چنان کردم
که گم کردم حساب زخمهای پیکر خود را
عُذار نیلی از سیلی کند تا هدیه بر زهرا
فرستادم به همراه سکینه دختر خود را
... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...
یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید
که سوی مکه افکندم نگاه آخر خود را
صدای ناله ی زهرا به گوشم میرسد آری
که بالای سرم آورده مولا مادر خود را
... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...
اَلا ای یوسف زهرا میا کوفه که میترسم
به چنگ گرگها بینی علی اکبر خود را
میا از کعبه ای مولای من در این منای خون
که بینی بر فراز دست ذبح اصغر خود را
... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...
#حضرت_مسلم
#شهادت_حضرت_مسلم
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
دیگه امون نمیده اشک چشم خیسم
دارم برات از شرح حالم مینویسم
به روم همه درا رو بستن
با من همه غریبه هستن
عهدشونو با تو شکستن
آه این جماعت حیا ندارن
به عهد و پیمان وفا ندارن
انگاری ترس از خدا ندارن
... غریب مادر ، حسین زهرا ...
اینا تو فکر کشتن دردونه هاتن
تمام فکر و ذکر مسلم بچه هاتن
سکینتو کوفه نیاری
شیرخوارتو کوفه نیاری
رقیتو کوفه نیاری
گرگای کوفی همینن آقا
با تیغ و شمشیر کمینن آقا
بزرگ و کوچیک بی دینن آقا
... غریب مادر ، حسین زهرا ...
زمزمه ی زیر لبم شهادتینه
عزیزتر از جون واسه من عشق حسینه
به عشق تو سرم رو میدم
جونمو تو راه تو میدم
برات همه هستیمو میدم
مسلم شهید راه حسینه
فدای روی ماه حسینه
سوز و گدازش آه حسینه
... غریب مادر ، حسین زهرا ...
#حضرت_مسلم
#شهادت_حضرت_مسلم
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
مسلم غریب کوفه ام تنهای تنها بی پناهم
عشق حسین بن علی اینک شده جرم و گناهم
از شوق دیدارت نِگر سوزد همی این پَر و بالم
تا آخرین قطره سر عهدم بمانم ای هلالم
داد از جدایی ، کوفه نیایی
ای قافله سالارم اباعبدالله ، عشقم اباعبدالله
دینم حسین سالار زینب
ای کاش و بودم کربلا بر کودکانت یار و غمخوار
... واویلتا واویلتا ، مولا حسین خدانگهدار ...
ای حاجی کرب و بلا حَجَت قبول سرت سلامت
طفلان خود را میسپارم دست تو مولا امانت
گر آمدی کوفه سر نعشم بیا بکن نظاره
یاد وداع آخرینم از سر دارالاماره
همچون پروانه دورت میگردم
میرسد پیک آهم اباعبدالله ، ماهم اباعبدالله
شاهم حسین ، سالار زینب
یا رب نگیر از خیمه ها گرمای دستان علمدار
... واویلتا واویلتا ، مولا حسین خدانگهدار ...
#حضرت_مسلم
#شهادت_حضرت_مسلم
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
گفتی که از شهر کوفه دو سه خطی بنویس
گفتی که مثل مدینه غریبه هست یا که نیس
من برات نامه نوشتم با غم و اشک زیاد
تا تَه قصه رو دریاب از همین کاغذ خیس
حرفای مردم کوفه یه دروغ بود تو نیا
بازار آهنگراشون چه شلوغ بود تو نیا
فانوسای دستشون برای همراهی تو
یه چراغ نیمه جونِ بی فروغ بود تو نیا
... یا حسین میا به کوفه ، یا حسین میا به کوفه ...
واسه سر بریدن تو همه آماده میشن
من یه چیزو خوب میدونم که اینا خیلی بدن
دستای سنگینشون قلبمو آتیش میزنه
زن و بچه نمیفهمن همه شونو میزنن
شمشیرا شدن آماده یا حسین کوفه نیا
حیله ی اِبن زیاده یا حسین کوفه نیا
با زن و بچه ها برگرد دل من شور میزنه
اینجا نامَحرم زیاده یا حسین کوفه نیا
... یا حسین میا به کوفه ، یا حسین میا به کوفه ...
از سر دارالاماره تورو میزنم صدا
حرف مردمش دروغه یه قدم اینجا نیا
دلم از غصه گرفته برا دخترای تو
اینجا نقشه ها کشیدن واسه ی گوشواره ها
تشنه ی آبم و فکرم لبای شیش ماهته
اینجا من تنهای تنها شب و روزم غربته
اینجا نامردی زیاده آدماش رحم ندارن
اینجا بچه هارو کشتن واسشون یه عادته
... یا حسین میا به کوفه ، یا حسین میا به کوفه ...
#حضرت_مسلم
#شهادت_حضرت_مسلم
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
سفیر خسته ی تو اسیر و در به دره
نیا به کوفه حسین جون تو در خطره
بی شرمن کوفیا
دل سپردی تو به کیا
کاشکی نمیگفتم بیا آقاجان
ای سایه ی سرم
هیشکی نموند دور و برم
یکی یکی رفت لشکرم آقاجان
اینا از حُب دنیا مدهوشن
آره سر چند سکه دین رو میفروشن
... آه و واویلا ، آه و واویلا ...
چشام میباره حسین شبیه ابر بهار
حالا که داری میای معجر اضافه بیار
یا اَیها العزیز
میترسم از چشمای هیز
کینه و قلبای مریض واویلا
یا اَیها الامیر
خواهر تو میشه اسیر
سه سالتون هم میشه پیر واویلا
کوفه از بغض و کینه لبریزه
برا گلوت آقا جان خنجرها تیزه
... آه و واویلا ، آه و واویلا ...
این اعتقاد منه ، یقین و باورمه
سلام بر تو حسین جمله ی آخرمه
خشکه لبهای من
شبیه تو آقای من
دین و من و دنیای من ثارالله
ای شاه و رهبرم
فدا سرت ای سرورم
اگر شکست بال و پرم ثارالله
واسه سربازت این اوج فیضه
سر منم مثل تو میره رو نیزه
... آه و واویلا ، آه و واویلا ...
#حضرت_مسلم
#شهادت_حضرت_مسلم
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir