#یک_خاطره
🔸همسر شهید: اوایل عاشقش نبودم...
#متنخاطره|بر خلاف محمد که بسیار عاطفی، و به شدت عاشقم بود، من عاشقش نبودم. بخاطر اصرار اطرافیان و ویژگیهای خوب اخلاقی و خوشنامیاش بهش بله گفته بودم، و بعد از ازدواج بخاطر انجام وظیفهی همسری باهاش بودم، نه از روی عشق... همیشه از خدا میخواستم که احساسم رو هم درگیر کنه، حتی توی حرم حضرت معصومه س با اشک، خواستم که عاشق محمد بشم و از زندگی لذت ببرم. از طرفی محمد خیلی اهل محبت بود، وقتی میخواستم برا حوزه بیام قم، میدیدم اشک توی چشماش حلقه میزنه... تا میرسیدم قم میرفتم حرم حضرت معصومه س و میگفتم: یا حضرت معصومه کمکم کن؛ من در مقابل احساسات پاک این جوون چیکار کنم؟
▪️الحمدلله به مرور ویژگیهای ناب و اخلاق خوبِ محمد، در کنار مدد خدا و توسلها کارِ خودش رو کرد و عاشقش شدم. طوری شد که موقع غذا عکسشو میذاشتم جلوم؛ شبها هم عکسش توی دستم بود و باید نگاهش میکردم تا خوابم ببره.
محمد هم که همیشه توی اوج ابراز محبت بود. با اون هیکل تنومند و جذبهش مینشست، و جوری اشعار و جملات عاشقانه میگفت، که من خندهم میگرفت و میگفتم: وای محمد اصلا بهت نمیاد.
▪️با موتور میرفتیم بیرون. محمد جوری آینه رو تنظیم میکرد که بتونه صورتم رو ببینه و منم ببینیمش. اگه دور و برم رو نگاه میکردم و نمیتونست منو ببینه، سرعتش رو کم میکرد، میایستاد و میگفت: باز بنزینم تموم شد. اولین بار که اینکار رو کرد، گفتم: تو که الان باک موتور رو پُر کردی. گفت: بنزین خودم تموم شد.
📚منابع: مستند و کتابِ نیمهی پنهان ماه
@khakriz1_ir
#شهید_اصغریخواه #همسرداری_شهدا #شهدای_گیلان
#مرور_خاطرات
با کلیک روی هر لینک، به مطلب مربوطه منتقل خواهید شد
🌸 شهیدی که امروز سالگرد شهادتش میباشد:
▪️[شهیدحسیناملاکی]
🌼 محتوایی که پیرامون شهید حسین املاکی در کانال وجود دارد:
▪️[امامخامنهایبهاولقبقهرمانداد]
_______________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_املاکی #شهدای_گیلان #شهیداملاکی #خاکریز_خاطرات
26.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یکخاطره
🎥 #کلیپ|رفتارِ جالبِ همسر شهید اصغریخواه، وقتی دلتنگِ شوهرش شده بود
برداشتی آزاد از یک خاطرهی واقعی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_اصغریخواه #همسرداری_شهدا #شهدای_گیلان
#یک_خاطره
🔸 اوجِ مظلومیت فرمانده...
#متنخاطره|بعد از عملیات رمضان دچار موجگرفتگی شد. البته اوایل دکترها علتِ عصبانیتها و بهمریختگیهای شدیدش رو نمیفهمیدند؛ تا اینکه بعد از چندین مراجعه به دکترهای مختلف، یکی تشخیص داد که بخاطر صدای زیاد انفجارهای جبهه دچار بیماری اعصاب و روان شده... جوری دچار حمله عصبی میشد که میگفت: انگار توی مغزم یه چیزی منفجر میشه...
▪️محمدِ من که آروم و بااخلاق بود، حالا گاهی جوری بهم میریخت که ناخودآگاه روی بچهمون هم دست بلند میکرد؛ اما وقتی حالش خوب میشد، با گریه میگفت: خانوم! من تو و پسرمون رو دوست دارم. بخدا دست خودم نیست... ازم عذرخواهی میکرد و میرفت برا پسرمون اسباببازی میخرید تا از دلش در بیاره. اما مصیبت بزرگ این نبود...
▪️محمد فرمانده بود، اما بخاطر جانباز اعصاب و روان شدن، دکترها از جبهه رفتن منعش کردند. البته جسمِ محمد سالم بود و مردم بیماری اعصاب و روانش رو نمیدیدند. محمد هم اجازه نمیداد کسی بفهمه. برا همین اون ایام که جبهه نمیرفت، تیکههای مردم شروع شد. میگفتند: بچههای ما رو فرستاده جلو گلوله، خودش سر و مر و گنده، ورِ دلِ زنش نشسته... حتی یه بار خانومی که شوهرش جبهه بود، جلومون رو گرفت و هر چه به دهنش اومد، بارمون کرد. میگفت: فکر کردی ما کوریم؛ نمیبینیم شوهرت نشسته توی خونه، بهونه آورده و جبهه نمیره؟...
از این بد و بیراهها طاقتم طاق شد. رفتیم مشهد بست نشستیم و از امام رضا ع شفاش رو خواستم. بالاخره آقا عنایت کرد و خیلی بهتر شد؛ آخرش هم که برگشت جبهه و به شهادت رسید...
@khakriz1_ir
#شهید_اصغریخواه #شهدای_مازندران #جانباز
#چند_روایت
🔸بُرشهایی از زندگی نوجوان شهیدی که عکسش معروف شد
🌼 #رویایصادقه|خانواده راضی نمیشدند بره جبهه و میگفتند: باید درس بخونی. یه شب خواب امامخمینی رو دید. حضرت امام توی خواب بهش فرمود: من بهت اجازه میدم بری جبهه... عبدالمجید هم به امام میگه: پدرم اجازه نمیده. امام میفرمایند: اجازه میده... و همینطور هم شد
🌼 #شفا|یه بار سوخت، یه بار به شدت مریض شد و یه بار هم گلوش ورم کرد و قرار شد جراحی بشه. میگفتند: صورتش هم کج میشه. اما مادرم نذر کرد و شفای مجید رو گرفت.
🌼 #ماجرایعکس|وقتی برادرم شهید شد، ناله میکردم که: چرا من یه عکس ازش ندارم... تا اینکه یه روز پسر داییام دوان دوان به خونهمون اومد و گفت: مرضیه خانوم! مژده بدین. عکس مجید روی مجله چاپ شده... این تصویر اولین عکسِ مجید بود. تیترش هم این بود که «فاتح، در تفکرِ فتحِ قدس است... بعدها این عکسِ برادرم روی پاکت نامهی بچههای جبهه؛ مجلات و روزنامهها؛ و حتی توی کتاب درسی مدارس هم چاپ شد. بعد از فتح خرمشهر تلویزیون هم عکسش رو نشون داد...
🌼 #بویتربت|بعد از شهادت، وقتی ساکش رو از جبهه آوردند و بازش کردیم، بوی خاصِ تربت میداد. بعد از اون روز ما این بو رو توی هر گوشه و کنار خونه حس میکردیم. یه شب خواب دیدم دارم دست و پای مجید رو میبوسم. بهش گفتم: تو همون بویی رو میدی که همیشه توی خونه میاد! گفت: آبجی! من همیشه پیشتون هستم، اما شما نمیبینید...
👤 خاطراتی از نوجوان شهید عبدالمجید رحیمی
📚منبع: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
_____________________
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_رحیمی #نوجوان_شهید #شهدای_تهران
#مرور_خاطرات
با کلیک روی هر لینک، به مطلب مربوطه منتقل خواهید شد
🌸 شهیدی که امروز سالگرد ولادتش میباشد:
▪️[شهیدحسنعلیمردانی]
🌼 محتوایی که پیرامون شهید حسن علیمردانی در کانال وجود دارد:
▪️[امامناماورابرتنگهچزابهگذاشت]
▪️[لگدمالکردنعکسشتوسطبعثیها]
▪️[عنایتامامرضاعبهشهید]
_______________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_علیمردانی #شهدای_خراسانرضوی #شهیدعلیمردانی #خاکریز_خاطرات