#چندخاطره
🔸 تیر خورد به همونجایی از پیکرش؛ که گفته بود...
🌼 #نام_نیکو|اسمش هوشنگ بود؛ اما اومد با پدر و مادرش صحبت کرد و ازشون خواست اسم بهتری براش انتخاب کنن. پدر و مادر هم به یاد امیرالمومنین علی علیهالسلام؛ اسمش رو امیر گذاشتند...
🌼 #اهل_کوفه_نیستیم|امیر همراه با قیامکنندگان ۱۵ خردادِ ورامين راهی شد.
توی مسیر برادرش پرسید: امیر! اگه از اينجا برگرديم چی میشه؟ امیر هم جواب داد: كوفیها برگشتند، ما اهل كوفه نيستيم كه برگرديم...
🌼 #پیشگویی|داییاش توسط رژیم شاه دستگیر شده بود. وقتی امیر اومد خونه، دید مادرش داره بیتابی میکنه. امیر پرسید: مادر جان! چرا گريه میكنی؟ مادرش هم جواب داد: دايیات رو دستگير كردند... امير گفت: مادر جان! اين كه گريه كردن نداره... بعد با انگشت به قلبش اشاره کرد و ادامه داد: مادر عزيزم! ای كاش در راه اسلام تيری به قلبم بخوره و به شهادت برسم... وقتی توی تظاهرات ۱۵ خرداد شهید شد، رفتم بالای سرش؛ دیدم گلوله دقیقاً خورده به همونجایی كه با انگشت نشون داده بود...
👤خاطراتی از زندگی شهید امیر معصومشاهی
📚 منبع: نویدشاهد [بنیادشهید و امور ایثارگران]
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_معصومشاهی #پانزده_خرداد #استقامت #تقوا #شهدای_تهران #مزار_گلزارمسگرآباد
#خاکریزخاطرات ۱۶۴
🔸اینجوری پشتِ همدیگه باشیم...
#متن_خاطره|باباش نانوا بود و با برادرهاش توی نانوایی به ایشون کمک میکردند.یه روز امیر شنید که یکی از نانواییها برا پختِ نان فرداشون آرد ندارند. با اینکه سنشکم بود؛ نه تنها خوشحال نشد از اینکه یه نانوایی آرد نداره و ممکنه مشتری خودشون بیشتر بشه؛ بلکه به در و دیوار زد، تا براشون آرد جورکنه. همون شب رفت گندم پیدا کرد؛ بعد به یه آسیابان اصرار و خواهش کرد که گندم رو آسیاب کنه؛ تا نزدیکای صبح هم بیدار موند و آردها رو الک کرد. حدود ساعت 4 صبح بود که آردهای آماده شده رو رسوند درِ اون نانوایی. بعد هم رفت درِ خونهی نانوا و بهش گفت: اینم آرد برا اینکه بتونی واسه مردم نون بپزی...
👤خاطرهای از زندگی شهید امیر معصومشاهی
📚منبع: نویدشاهد “بنیادشهید و امور ایثارگران”
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_معصومشاهی #بیتفاوت_نبودن #کمک_به_دیگران #شهدای_تهران #مزار_گلزارمسگرآباد
#خاکریزخاطرات ۱۶۵
🔸نابغهای که آمریکاییها خواهانش بودند...
#متن_خاطره|روز میلاد پیامبر(ص) متولد شد و اسمش رو گذاشتند رسول... بخاطر استعداد ویژهاش همیشه ممتاز بود و توی رشتههای مختلفی مثل شنا، کشتی، دومیدانی و وزنهبرداری مدال گرفت. حتی توی مسابقات تیراندازی کشورهای عضو پیمان “سنتو” مقام اول رو کسب کرد... ارتش اعزامش کرد آمریکا برای گذروندن دورههای عالی نظامی. اما انقلاب شد و تصمیم گرفت برگرده ایران. بخاطر توانمندی زیادش آمریکاییها بهش مدرک نمیدادند، تا نگهش دارند. وقتی هم برگشت؛ اشک شوق ریخت و به خانومش گفت: فکر نمیکردم بتونم برگردم ایران و سرباز امام زمان(عج) بشم. آخرِ سر هم داوطلبانه رفت کردستان و همونجا شهید شد.
👤خاطرهای از زندگی سرلشکر شهید رسول عبادت
📚منبع: پایگاه اینترنتی رهیافته “ وابسته به موسسه رهیافتگان اسلام نبوی”
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_عبادت #انقلابیگری #پیامبر #وطن_دوستی #شهدای_فارس #شهدای_ارتش #مزار_گلزارشیراز