eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
61.6هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
28.1هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃خود را به خدا بسپار آن لحظه که گریانی 🍃آن لحظه که ازغمهـا بی تابی وحیـرانی 🍃خود رابه خــدابسپار چون اوست نوازشـگر 🍃چون ناز تومیخواهد او را زدرون بنگر
🟢 🔸 🌸موسی علیه السلام به خدا عرض کرد: خدایا می خواهم به تو نزدیک شوم فرمود: قرب من برای کسی است شب قدر بیدار باشد هست 🔹گفت: خدایا! رحمتت را می خواهم 🔷فرمود: رحمتم از آن کسی است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند. 🔹گفت: خدایا! جواز گذشتن از پل صراط را می خواهم 🔷فرمود: آن از آن کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد. 🔹گفت: خدایا! از درختان و میوه های بهشتی می خواهم. 🔷فرمود: آنها برای کسی است که در شب قدر مرا به پاکی و تنزیه یاد کند. 🔹گفت: خدایا! رهائی از آتش جهنم را می خواهم. 🔷فرمود: آن برای کسی است که از گناهانش در شب قدر استغفار کند. 🔹گفت: خدایا! خشنودی تو را می خواهم 🔷فرمود: خشنودی من از آن کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند 📚مستدرک ج 7 ص 456. 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
001-ادراک-مفاهیم-شب-قدر.mp3
33.87M
🎙 حجت الاسلام عالی 🔹چکار کنیم که شب قدر رادرک کنیم؟ 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 .........🍃🍃🍃🍃.......... https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
اگه خدا خواست و شهادت را نصیبم کرد من در آن دنیا جلوی کسانی که بی حجاب هستند و ترویج بی حجابی می‌دهند را خواهم گرفت کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄                @khandehpak
شهید گمنام سلام... مراسم روضه ی حضرت زهرا سلام الله داشتم تو حوزه اگه یادتون باشه پارسال با کمک شما یه روضه ی خیلی بزرگ گرفتیم وشبم شام دادیم ،نشد درست استفاده کنم چون دنبال کارا بودم،اما امسال گفتم هرجوری شده باید از روضه سهمی ببرم،بعد از تمام شدن سخنرانی حاج اقا حبیب پور ، پاشدم پذیرای کردن از مهمونا،بعدشم مراسم روضه خوانی الحق عالی بود همه چی🥺 اما ته دلم هنوز خالی نشده بود گفتن شهید گمنام اوردن‌... کجا فلان مسجد .... حتی راه اون مسجد رو بلد نبودم،قرار بود با رفیقام برم اما یکی یکی اومدنشون رو کنسل کردن..... همراه سارا و الهام رفتم.... زمان کمی گذشت الهامم از مراسم رفت‌.... من بودم و سارا اما هر کدوم جدا نشسته بودیم به سقف مسجد و نقاشی های وخط خطوط قشنگنش نگه میکردم..... غربت و غریبی باز یادم اومد من کجا ‌و اینجا کجا ساراااا؟ چرا شهید رو نیاوردن؟ تا نبینمش اروم نمیگیرم باید بهش خیلی چیزا رو بگم‌..... یهو خانما بلند شدن رفتن سمت در وردی.... چشمم به تابوت خورد هم خوشحال از اینکه نرفتم خونه و سعادت زیارت داشتم اما گریان که جوون رعنا 😭بی نشان داره به سمتم میاد اما من چی دارم؟؟؟؟ دستام خالیه! هرچی تابوت نزدیکترم میشدناله هام بیشتر میشد جوونم💔خوشبحالت که شهید شدی و نمردی..... چ شبی اومدی،گمنام اومدی،شب شهادت حضرت مادر اومدی😭💔 قسم به اسمتان ،قسم به غیرتتان،شما رفتید تا من زهرا الان بتونم تو اسایش زندگی کنم .... شفاعتم کنید این روزا دردهای دلم زیاد است.... شما منو نبینید کی ببینه منو؟ شما صدامو نشنوید کی میخاد صدامو بشنوه..... به نیابت همتون دعا کردم.... برای شهیدی که قرار اون دنیا شفاعت ههمون رو کنه یک جمله بنویس‌‌.... من قسمش دادم نه منو نه شمارو فراموش نکنه مخصوصا (خیرین پیجم رو) که رو سفیدم کردن‌.... 🌙 http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶دستورالعمل ناب آیت الله فاطمی نیا برای شب های قدر برای شادی روح آیت الله فاطمی نیا صلوات از همه عزیزان در این لیالی قدر التماس دعا داریم ما رو از دعای خیرتون فراموش نکنید🙏 💝یک واقعه یک توحید و 7 مرتبه یا الله 💝 ✨ کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak
آقای عالَم (تشرف حاج شیخ محمّد کوفی در شب بیست و یکم ماه رمضان) 🗂 قسمت دوم: (ادامه پست قبلی) ▫️ گفتم: 🔹 این آقایی که اوّل شب خوابیده است، کیست؟ ▫️ در پاسخ فرمودند: 🔸 «ایشان آقای عالَم‌اند.» ▫️ توضیحا پرسیدم: 🔹 «آقای عالَم‌اند یا آقای عالِم‌اند؟» ▫️ دوباره فرمود: 🔸 «آقای عالَم‌اند!» ▫️ تعجّب کردم و از این حرف خوشم نیامد و در دل گفتم: 🔹 اینها چقدر مبالغه می‌کنند! این لقب، تنها شایسته حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) است نه کس دیگر. 🔳 مرحوم آیت اللّه خویی در ادامه می‌نویسند که: ▪️ مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی به اینجا که رسید زارزار گریه می‌کرد. ▫️ در این‌وقت فردی که خوابیده بود، فرمود: 🔶 «یا خضر! دعه» (یعنی ای خضر او را رها کن) ▫️ در همین حال شخص نشسته که حضرت خصر بود، فرمود: 🔸 «برای شیخ محمّد آب بیاورید.» ▫️ ناگهان دیدم شخصی حاضر و آماده، جام آبی به من تعارف کرد. گفتم: 🔹 تشنه نیستم. ▫️ و آب را رد کردم. پس از صرف افطار به جای خود برگشتم که مشغول اعمال و احیا شوم که احساس‌ کسالت و خواب کردم. گفتم: 🔹 کمی می‌خوابم، آنگاه برخاسته مشغول احیا می‌شوم. ▫️ با این اندیشه و نیّت برخاستم و رفتم در ایوان مجاور خوابیدم. ✨ ساعتی بیش نشد که بیدار گشتم و با شگفتی دیدم که فضای مسجد روشن است. تو گویی سپیده دمیده و چیزی به درخشش کامل خورشید نمانده است. خیلی ناراحت شدم و افسوس خوردم که چرا خوابم برد و شب قدر را به آسانی از دست دادم و از فیوضات آن شب عزیز محروم گشتم. با عجله برای وضو رفتم تا نماز صبح را بخوانم. هنگامی که به مقام امیر مؤمنان (علیه السلام) رسیدم، دیدم چند صف برای نماز جماعت تشکیل شده و شخصیّت والایی در محراب نشسته است. سلام گفتم. وقتی خواستم بپرسم که نماز تمام است یا نه؟ یکی از آنان گفت: 🔸 «شیخ محمّد را با خود ببرم؟» ▫️ که آن بزرگوار در محراب فرمودند: 🔶 خیر! وقت آن نرسیده است. ایشان سه امتحان باید بدهد. ▫️ و برای هر امتحان وقتی معیّن کردند که زمان آخرین امتحان مصادف با ۶۰ سالگی حقیر می‌شد. چون دیدم که نزدیک است نماز صبح قضا شود، بی‌توجّه و با عجله از کنار آنان گذشتم و در خارج از مسجد وضو ساختم و بازگشتم. در این هنگام دیدم مسجد بی‌اندازه تاریک است و هیچ‌کس در مقام امیر مؤمنان (علیه السلام) نیست. 💡 دقّت کردم دیدم که هنوز اوّل شب است و دانستم که آن آقا، حضرت ولیّ عصر (عجل الله تعالی فرجه) بوده و نمازی که می‌خواندند نماز عشا بوده است و تازه دریافتم که (آقای عالَم) یعنی که! 🕯 افسوس‌ها خوردم و اندوه‌ها بردم که چه فیض عظیمی را از دست داده‌ام. امّا چاره‌ای نبود. (۱) 🔳 عارف روشن‌ضمیر، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی ضمن نقل این داستان‌ می‌فرمودند: 🔸 مواظب باشیم نکند وقتی خدا و اولیایش می‌خواهند به ما چیزی بدهند اظهار بی‌میلی کنیم. مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی که تشرّف‌هایش خدمت حضرت ولیّ عصر (عجل الله تعالی فرجه) معروف بود، بارها با تأسّف و حسرت این قضیه [رد کردن جام آب‌] را نقل می‌کرد و غصّه می‌خورد که چرا اظهار بی‌میلی کردم و دست حضرت را برگرداندم و خودم را محروم کردم. (۲) ⬅️ مشتاقی و مهجوری، صفحه: ۳۱۳ (۱). کرامات الصّالحین، صص ۱۰۸ و ۱۰۹. (۲). مصباح المهدی، صص ۴۱۹- ۴۲۰. 🏷 (عجل الله تعالی فرجه) (علیه_السلام) ⚜@p_Mahdavi
💠 👈جوان بد اخلاق با خانواده 🔹روزى امام علی عليه السلام در شدت گرما بيرون از منزل بود، سعد پسر قيس حضرت را ديد و پرسيد: يا اميرالمؤ منين ! در اين گرماى شديد چرا از خانه بيرون آمديد؟ فرمود: براى اينكه ستمديده اى را يارى كنم ، يا سوخته دلى را پناه دهم . در اين ميان زنى در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام عليه السلام ايستاد و گفت : يا اميرالمؤمنين شوهرم به من ستم مى كند و قسم ياد كرده است مرا بزند. حضرت با شنيدن اين سخن سر فرو افكند و لحظه اى فكر كرد سپس سر برداشت و فرمود: نه به خدا قسم ! بدون تاءخير بايد حق مظلوم گرفته شود! اين سخن را گفت و پرسيد: منزلت كجاست ؟ زن منزلش را نشان داد. حضرت همراه زن حركت كرد تا در خانه او رسيد. على عليه السلام در جلوى درب خانه ايستاد و با صداى بلند سلام كرد. جوانى با پيراهن رنگين از خانه بيرون آمد حضرت به وى فرمود: از خدا بترس ! تو همسرت را ترسانيده اى و او را از منزلت بيرون كرده اى . جوان در كمال خشم و بى ادبانه گفت : كار همسر من به شما چه ارتباطى دارد. بخدا سوگند بخاطر اين سخن شما او را آتش خواهم زد! على عليه السلام از حرف هاى جوان بى ادب و قانون شكن سخت بر آشفت ! شمشير از غلاف كشيد و فرمود: من تو را امر بمعروف و نهى از منكر مى كنم ، فرمان الهى را ابلاغ مى كنم ، حال تو بمن تمرد كرده از فرمان الهى سر پيچى مى كنى ؟ توبه كن والا تو را مى كشم . در اين فاصله كه بين حضرت و آن جوان سخن رد و بدل مى شد، افرادى كه از آنجا عبور مى كردند محضر امام علیه السلام رسيدند و به عنوان اميرالمؤ منين سلام مى كردند و از ايشان خواستار عفو جوان بودند. جوان كه حضرت را تا آن لحظه نشناخته بود از احترام مردم متوجه شد در مقابل رهبر مسلمانان خودسرى مى كند، به خود آمد و با كمال شرمندگى سر را به طرف دست على علیه السلام فرود آورد و گفت : يا اميرالمؤ منين از خطاى من درگذر، از فرمانت اطاعت مى كنم و حداكثر تواضع را درباره همسرم رعايت خواهم نمود. حضرت شمشير را در نيام فرو برد و از تقصيرات جوان گذشت و امر كرد داخل منزل خود شود و به زن نيز توصيه كرد كه با همسرت طورى رفتار كن كه چنين رفتار خشن پيش نيايد. 📚داستانهاى بحارالانوار کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak