eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
61.5هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
28.3هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
عمه جان! شما به دنیا آمدید، تا بدانیم و بفهمیم دخترها هم می‌توانند سرباز امامشان باشند... (س)🌸 🌺✨ ♨️ @Maddahionlin 👈
مداحی آنلاین - همسایه آفتاب.mp3
2.66M
🌸 (س) ♨️همسایه‌ی آفتاب! 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🌷بهترین های روز ♨️ @olama_roze👈
مداحی آنلاین - تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی - حاج حسن خلج.mp3
10.09M
🌸 (س) 💐تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی 💐مریم قدیسه‌ی ذریه‌ی زهرا شدی 🎙حاج 👏 👌بسیار دلنشین 🌷گلچین بهترین های روز ♨️ @olama_roze 👈
مداحی آنلاین - صدیقه‌ی دوم تویی - محمدرضا طاهری.mp3
11.32M
🌸 (س) 💐صدیقه‌‌ی دوم تویی 💐فاطمه‌ی قم تویی 🎙 👏 👌فوق زیبا 🌷گلچین بهترین های روز ♨️ @olama_roze 👈
🌸قال رسول الله صلى الله عليه و آله : نِعمَ الوَلَدُ البَناتُ المُخَدَّراتُ ، مَن كانَت عِندَهُ واحِدَةٌ جَعَلَها اللّه ُ سِترا لَهُ مِن النّارِ . 🌺چه خوب فرزندانى هستند دخترانِ با حيا. هر كس يكى از آنها را داشته باشد، خداوند آن دختر را براى او مانعى در برابر آتش دوزخ قرار مى دهد. 📚مكارم الأخلاق : 1/472/1613. کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢 🔸رؤیای نورانی و حل مشکلات مالی ازحضرت آیه الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (متوفای شهریور 1369 ش.) نقل شده است: روزگاری که جوانتر بودم، روزی بر اثر مشکلات فراوانی که داشتم، از جمله می خواستم دخترم را شوهر دهم، ولی مال و ثروتی نداشتم تا برای دخترم جهیزیّه تهیه کنم. با ناراحتی به حرم حضرت معصومه علیها السلام رفتم و با عتاب و خطاب در حالی که اشکهایم سرازیر بود گفتم: «ای سیّده و مولای من! چرا نسبت به امر زندگی من اهمیّت نمی دهی؟ من چگونه با این دست خالی دخترم را شوهر دهم؟» سپس با دلی شکسته به خانه برگشتم، حالت غشوه مرا فرا گرفت. در همان حال شنیدم در می زنند. رفتم و در را باز کردم، شخصی را دیدم که در پشت در ایستاده، وقتی مرا دید گفت: «سیّده تو را می طلبد.» با شتاب به حرم رفتم. وقتی که وارد صحن شریف آن حضرت شدم، چند کنیز را دیدم که به تمیز کردن ایوان طلا اشتغال داشتند. از سبب آن پرسیدم. گفتند: اکنون سیّده می آید، پس از اندکی، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام آمد، در حالی که در شکل و شمایل، مانند مادرم فاطمه زهرا علیها السلام بود. (چون جدّه ام زهرا علیها السلام را سه بار قبل از آن، در خواب دیده بودم) نزد عمّه ام حضرت معصومه علیها السلام رفتم و دستش را بوسیدم، به من فرمود: «ای شهاب! کی ما در فکر تو نبوده ایم، که ما را مورد عتاب قرار داده، از دست ما شاکی هستی، تو از زمانی که به قم آمدی زیر نظر ما و مورد عنایت ما بوده ای.» وقتی که از خواب بیدار شدم، فهمیدم که نسبت به حضرت معصومه علیها السلام اسائه ادب کرده ام. هماندم برای عذرخواهی به حرم شریفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در کارم گشایشی صورت گرفت و مشکل زندگیم حل و آسان گردید. 📕شهاب شریعت، ص 288 🔵 کانال و حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✍️ 🔸خلاص از مستأجری باعنایت حضرت فاطمه معصومه علیها سلام آية الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي قدّس سرّه نقل می کند: «وقتي كه از نجف اشرف به شهر قم مهاجرت كرديم، منزل محقّري را در پايين شهر اجاره كرديم و با نهايت فقر و قناعت روزگار مي گذرانديم. زن صاحب خانه، بسيار زن بد اخلاق و سخت گيري بود و ايراد فراواني مي گرفت. حتي موقع شستن رخت و لباس با همسر من دعوا مي كرد و مي گفت: «رخت ها را ببريد در كنار رودخانه بشوييد تا چاه منزل پُر نشود». يك روز بر سر اين موضوع با همسرم دعوا و سر و صداي بسيار كرد، من حوصله ام سرآمد و دل تنگ شدم و قلبم پريشان شد. چاره اي نيافتم جز اين كه با آن حالت پريشان برخاسته، به حرم حضرت معصومه عليها السلام مشرّف شوم و با آن حضرت راز و نياز كنم. پس از سلام و زيارت و نماز، متوسّل به آن حضرت شده، آن بزرگوار را به درگاه خداوند شفيع قرار داده، عرض كردم: «بي بي جان! من ميهمان تو هستم و به آستان تو پناه آورده ام، از خدا بخواه كه مرا از اين گرفتاري مستأجري خلاص كند.» دعا و گريه كرده، برگشتم. چند روزي نگذشته بود كه نامه اي از عمويم، از شهر تبريز به دستم رسيد؛ نامه را خواندم و ديدم نوشته: من نذر كرده بودم اگر حاجتم روا شود براي يك طلبه اي كه در قم درس مي خواند و خانه ندارد يك باب خانه بخرم، اكنون حاجتم روا شده، خواستم به نذرم وفا كنم و چون ديدم شما نيز خانه نداريد ترجيح دادم كه پول خانه را به شما بدهم، لذا مبلغ ششصد تومان حواله دادم كه برويد در بازار قم، از حاج محمد حسين يزدي، تحويل بگيريد. بدين وسيله خداوند از بركت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام ما را از گرفتاري مستأجري خلاص كرد».(8) 📚كرامات حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، ص 40 حال خوش 👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🔸عالم ربانی مرحوم آیة الله حق شناس: 🔹روزی در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مشغول زیارت و عرض حاجت بودم. دیدم یک فردی در هیئت یک روستایی آمد خود را به ضریح مطهر چسباند و گفت: بی بی جان از فلان جا اومدم و فلان گاو ما چطور شده و... یکی یکی حاجاتش را به زبان ساده گفت و سپس عرض کرد: حالا می خواهم برات روضه بخونم. شروع کرد روضه حضرت علی اصغر را خواند و رفت. 🔸بنده از او و سادگی و صفایش زیارت کردن را یاد گرفتم شبیه او زیارت کردم. هنوز از پله های حرم پایین نیامده بودم که حاجتم داده شد. حال خوش 👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢 🔸رؤیای نورانی و حل مشکلات مالی ازحضرت آیه الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (متوفای شهریور 1369 ش.) نقل شده است: روزگاری که جوانتر بودم، روزی بر اثر مشکلات فراوانی که داشتم، از جمله می خواستم دخترم را شوهر دهم، ولی مال و ثروتی نداشتم تا برای دخترم جهیزیّه تهیه کنم. با ناراحتی به حرم حضرت معصومه علیها السلام رفتم و با عتاب و خطاب در حالی که اشکهایم سرازیر بود گفتم: «ای سیّده و مولای من! چرا نسبت به امر زندگی من اهمیّت نمی دهی؟ من چگونه با این دست خالی دخترم را شوهر دهم؟» سپس با دلی شکسته به خانه برگشتم، حالت غشوه مرا فرا گرفت. در همان حال شنیدم در می زنند. رفتم و در را باز کردم، شخصی را دیدم که در پشت در ایستاده، وقتی مرا دید گفت: «سیّده تو را می طلبد.» با شتاب به حرم رفتم. وقتی که وارد صحن شریف آن حضرت شدم، چند کنیز را دیدم که به تمیز کردن ایوان طلا اشتغال داشتند. از سبب آن پرسیدم. گفتند: اکنون سیّده می آید، پس از اندکی، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام آمد، در حالی که در شکل و شمایل، مانند مادرم فاطمه زهرا علیها السلام بود. (چون جدّه ام زهرا علیها السلام را سه بار قبل از آن، در خواب دیده بودم) نزد عمّه ام حضرت معصومه علیها السلام رفتم و دستش را بوسیدم، به من فرمود: «ای شهاب! کی ما در فکر تو نبوده ایم، که ما را مورد عتاب قرار داده، از دست ما شاکی هستی، تو از زمانی که به قم آمدی زیر نظر ما و مورد عنایت ما بوده ای.» وقتی که از خواب بیدار شدم، فهمیدم که نسبت به حضرت معصومه علیها السلام اسائه ادب کرده ام. هماندم برای عذرخواهی به حرم شریفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در کارم گشایشی صورت گرفت و مشکل زندگیم حل و آسان گردید. 📕شهاب شریعت، ص 288 🔵 کانال و حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢 🔸جلال و جبروت فاطمه زهرا صلوات الله علیها در حضرت معصومه علیها سلام حضرت آیه الله مرعشی نجفی قدّس سرّه به طلاب می فرمود: «علت آمدن من به قم این بود که پدرم آقاسید محمود مرعشی نجفی (که از زهّاد و عبّاد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امیر علیه السلام بیتوته کرد تا آن حضرت را ببیند، شبی (در حال مکاشفه) حضرت را دیده بود که به ایشان می فرماید: «سید محمود چه می خواهی؟» عرض می کند: «می خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء علیها السلام کجاست تا آن رازیارت کنم.» حضرت فرموده بود: «من که نمی توانم بر خلاف وصیت آن حضرت، قبر او را معلوم کنم.» عرض کرد: «پس من هنگام زیارت چه کنم؟» حضرت فرمود: «خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه علیه السلام را به فاطمه معصومه علیها السلام عنایت فرموده است، هرکس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا علیها السلام را درک کند به زیارت فاطمه معصومه علیها السلام برود.» آیه الله مرعشی می فرمود: «پدرم مرا سفارش می کرد که من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو به زیارت آن حضرت برو، لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت فاطمه معصومه علیها السلام و ثامن الائمّه علیهم السلام آمدم و به اصرار مؤسس حوزه علمیه قم، حضرت آیه الله حایری در قم ماندگار شدم.» آیه الله مرعشی در آن زمان می فرمود: «شصت سال است که هر روز من اوّل زایر حضرتم» 📚کرامات معصومیه علیها السلام، ص 127. 🔵 کانال و حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✍️ 🌸آزاد شدن اسیر جنگی🌸 حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقای ابن الرّضا از حاج آقای کشفی از خدمتگزاران بلند پایه حرم علیها السلام نقل کردند که در ایام جنگ، شبی از شبها گروهی از اسرای عراقی را به حرم مطهّر کریمه اهل بیت آورده بودند، در طرف بالای سر حضرت میله هایی نهاده شده بود که اسرا در داخل میله ها و دیگر زائران در بیرون میله ها مشغول زیارت بودند. یکمرتبه دیدیم که زنی از میان تماشاگران جیغ کشید و بلافاصله یکی از اسرا نیز جیغی کشید. معلوم شد که این اسیر از شیعیان عراقی بوده، به خدمت سربازی رفته، توسّط ارتش عراقی او را اجباراً به جبهه برده اند و آنجا به اسارت نیروهای ایرانی درآمده است. مادرش نیز به جرم شیعه بودن از عراق اخراج شده، به ایران آمده، در قم اسکان داده شده، و به کلّی از سرنوشت پسرش بی خبر مانده است. این مادر بیچاره، هر شب به حرم مطهّر علیها السلام مشرّف می شده، به خدمت بی بی عرض می کرده: بی بی جان من پسرم را از تو می خواهم. آن شب نیز چون شبهای دیگر به حرم مشرّف شده، برای پسرش دعا کرده، به علیها السلام متوسّل شده است که یکمرتبه پسرش را در میان اسیران دیده، بی اختیار جیغ کشیده، پسرش نیز متوجّه مادر شده، متقابلاً جیغ کشیده و اینگونه از عنایات علیها السلام پس از سالها جدایی، چشم مادر با دیدن میوه دلش روشن گردیده است. پس از این رخداد جالب، توسّط سازمان بین المللی ترتیبی داده شد که این پسر از اسارت آزاد شده به کانون گرم خانواده برگردد. حال خوش 👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92