⭕میگفت: دیشب تو منطقه 17وسط درگیری بودیم کسی ترکم نبود، یهو موتورم پنچر شد، با لباس بسیجی و کلاه گیر افتادم بینشون.... زیر دست و پاشون لگد میخوردم که صدای دوتا گلوله شنیدم، صدای آه و ناله رفیقام میومد داشتن داد میزدن حاجی، حاجی تیر خوردم..... بچه ها که اومدن کمکم یکم خلوت شد، دیدم با تفگ ساچمه ای زدن تو دست یکی از بچه ها، با کلتم زدن تو پای یکیشون، هر دوتاشون 18،19سال بیشتر نداشتن، داشتم آتیش میگرفتم.... سوار موتور یکی از بچه ها شدم بریم خیابون بغلی، دیدم با یه میله زدن تو سر سلمان (: همونجا در جا شهید شد.... همه رفیقام جلو چشمام پر پر شدن دیشب...... دارم میمیرم حاجی (: ماها اینجوری با جونمون بازی میکنیم بعد مردم....... _پ،ن:از زبان یک بسیجی....... شبِ1401/7/17 #غربت_یک_بسیجی ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ 📱صفحه #اینستاگرام راهیان کوثر استان خوزستان ❇️@Rahian_khuz 📱کانال #ایتا خانواده بزرگ راهیان کوثر استان خوزستان ❇️ @khanevaderahian ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯ #همراه_ما_باشید❤