إِلٰهِى فَلا تُخْلِنا مِنْ حِمَايَتِكَ...
دلبرِ من...
حمایتت رو ازم نگیر...
#بیقرار
3⃣2⃣ | @m_fayaz96
عشق از گیاهی به اسم عشقه(پیچک) گرفته شده که برگ های پهن داره و معمولا دور یک جسم دیگری میپیچه و اونقدر میپیچه که اون گیاه رو در خودش ذوب میکنه (گیاه خشک میشه) و فقط این پیچک میمونه
که از این جریان که دوئیت از بین میره، لفظ عشق رو گرفتن!
عشق دوئیت رو از بین میبره و فقط معشوق میمونه و بس!
خدایا وجووووودم رو سرشاااااار از عشقققق خودت کن
یه جوری که
"من"
نباشه!
#ردپا
3⃣2⃣ | @m_fayaz96
ای مردم از خدا بترسید!
چه بسا آرزومندی که به آرزوی خود نرسید و سازنده ساختمانی که در آن مسکن نکرد و گردآورندهای که زود آنچه را گرد آورده رها خواهد کرد!
#نگاهینو
#نهجالبلاغه
#حکمت۳۴۴
3⃣2⃣ | @m_fayaz96
#روزنوشت📝
با چوب نبات توی لیوانش چاییش رو هَم میزد و با بیتفاوتی به نقطهی نامعلومی خیره شده بود. اینکه با سختی و از راه دور اومده بود تا حرف مهمی رو بگه و حالا تویِ سکوت لحظهها میگذشت، اتفاق خوبی نبود!
صدام رو صاف کردم و پرسیدم:
«حتماً موضوع مهمی رو برای گفتن آماده کردی که توی این گرما اومدی اینجا و منتظرم بشنوم...»
انگار از دنیای خیالش پرتاب شده باشه بیرون، خودش رو به عقب انداخت و محکم به پشتی صندلی تکیه زد جوریکه ترسیدم بیفته!
گفت:
«هربار برای رفتن به کربلا کلی نذر و نیاز کردم، گریه کردم، داد زدم؛ حتی یه بار تا دم رفتن هم رسید! کولهام رو هم بستم! ولی نشد...💔
انگار دیگه امام حسین علیهالسلام دوسم نداره! نمیشنوه دعاهامو...نمیبینه چقدر به کربلاش نیاز دارم!
_روی جملهی امام حسین علیهالسلام دوسم نداره خیلی حساسم! کلاً شنیدن این نسبت هایی که تهمت بیمحبتی به اهلالله رو میزنن، آتیشم میزنه و وجودم رو میسوزونه_
با ناراحتی گفتم:
«امام حسین علیهالسلام همیشه آغوشش بازه!مگه میشه منبع عشق از محبت دریغ کنه؟!»
ـ پس چرا چندساله منو نمیخواد؟!
+شاید تو آقا رو نمیخوای!
با تعجب نگاهم کرد و صداش کمی بلند شد و گفت: من؟؟؟ دارم بهتون میگم واسه رفتن به کربلاش زار میزنم، اونوقت شما میگین نمیخوام؟!
سرمو انداختم پایین...
شاید اول جواب سوالی که میخواستم ازش بپرسم رو واسه خودم مزهمزه میکردم، آروم گفتم:«گره کربلاتو پیدا کن!»
انگار نفهمیده بود چی میگم، فقط نگام میکرد تا ادامه بدم، توضیح بیشتری میخواست!
یه وقتا دلی میشکنیم، حرفی که نباید میزنیم، پدرمون رو میرنجونیم، مادرمون رو اذیت میکنیم، گناهی که نباید رو مرتکب میشیم و ترکش نمیکنیم، دلِ دوستمونو مکدر میکنیم، از زیر بار یه مسئولیت شونه خالی میکنیم، بدقولی میکنیم و...
همهی اینا سلب توفیق میکنه دیگه!
نگام کرد، حلقهی اشک توی چشاش بود،
گفت:«خیلی با بابام مشکل دارم، تقریباً یه دوسالی میشه باهاش قهرم، فقط توی خونه زیر یه سقفیم همین!»
و برام کلی از مشکلاتش با پدرش گفت، یه جاهایی هم ظاهراً حق داشت، رنجیده بود
✔️اما قاعدهی عالم، رو بندگی خداست!
نه لذتبردنِ ما یا خوشایندامون طبق هواهای دنیایی...
باهاش کلی حرف زدم، از اینکه بخاطر خدا باید احترام پدرت رو حفظ کنی و دستشو ببوسی و ازش بخوای ببخشه تورو...
اولش کلی مقاومت میکرد، مشخص بود غرورش اجازه نمیده قبول کنه؛ اما بعد از کلی حرف و گفتگو بلاخره راضی شد.
قرار شد رشتهی محبتش رو دوباره با پدرش گره بزنه.
وقتی داشت میرفت حال بهتری داشت، انگار سبک شده بود. گفت دم شما گرم، لااقل الان میفهمم گره کربلا نرفتنم خودم بودم. دعا کنین خودشون کمکم کنن تا آدم بشم!
توقع داریم عجیب...
همهی گلههامون واسه جانِ عالم هستی، اهل بیت نورانیمونه؟ اصن حواسمون نیست خودمون داریم خراب میکنیم؟ خودمون بد تا میکنیم؟ خودمون گره میزنیم؟!
امام حسینِ علیهالسلام نازنین و مهربونمون، گرههای مسیر رسیدن به خودت رو بهمون نشون بده! عمیق بگو: الهی آمین...❤️
3⃣2⃣ | @m_fayaz96
السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَتَقْنُتُ
سلام برتو وقتی که نماز میخونی و قنوت میگیری...
بسم الله
3⃣2⃣ | @m_fayaz96
ذات دنیا بیقراریه!
هیچ چیزِ این دنیا ثابت نیست!
شما هیچ چیز ثابتی که توی دنیا بگید من میتونم بهش امیدوار باشم که همیشه دارمش وجود نداره !
هر چیزی که بخوایم روش حساب بکنیم میبینیم که در حال تغییره و ممکن از انسان گرفته بشه !
حتی ایمان انسان هم در معرض خطره!
باید مراقبت کنیم
#ردپا
3⃣2⃣ | @m_fayaz96
تمنای کمک در عشق آسان نیست، این یعنی
کسی حین سقوط از پرتگاهی، لال هم باشد
#شعرنوش
3⃣2⃣ | @m_fayaz96
امشب رفتیم برای سانس ساعت ۲۰ تئاتر "عین"...
مینویسم براتون از این تجربه ی خاص!
• سیودو | فیاض •
|ع| #سوگخوانی ۲۹محرمـ۴۷هـ.ق 3⃣2⃣ | @m_fayaz96
•
قبلا هم تجربهٔ دیدن تئاترهای مجموعهٔ ماهو رو داشتم اما همیشه منتظر یه اجرای شگفتانه از طرف این تیم خوشذوق و خوشسلیقه هستم!
و الحق که اجرای "عین" هم متفاوت بود هم قوی و قشنگ!
اینبار در سالن استاد نوری بین هاشمیه ۲۰ و ۲۲.
قالب اجرا سوگخوانی بود و غالب، از زبان عناصر صحرای کربلا روایت میشد.
قبلا هم تئاتر سورئال از این مجموعه دیده بودم اما همه چیز در این اجرا فرق داشت!
انتخاب نقش ها ماهرانه و روایت ها کوتاه و اثر گذار...
روایت با فلش بک به شب نهم و با دیالوگ "خاک کربلا" شروع شد و پردازش نقش ها در دو قطب مثبت و منفی به ارزش کار اضافه میکرد.
بازی فوق العاده ی نقش "آب فرات" و انتقال ماهرانهٔ حس های " غرور و تردید و ترس و تمسخر و حیرت و پشیمانی" یکی از بهترین اجراهای امشب بود و حقیقتا مخاطب رو با خودش همراه میکرد.
اوج داستان در اجرای سه گانه ی پیراهن و خاک و آب بود ک در پرده های پایانی روایت به نمایش کشیده شد و بغض مخاطب ترکید و صدای گریه از تمام سالن به گوش میرسید.
پیوند خوب پایان داستان به منجی و منتقم خونِ سیدالشهدا هم نقطه ی قوتِ این اجرا بود.
با اینکه در نور پردازی و تنظیم صدا و انتخاب بعضی از مداحی ها هنوز جای کار داشت اما میتونم بگم از سری تئاترهای فوق العاده و اثر گذاری بود ک به چندبار دیدنش می ارزید!
به همه ی مشهدی ها اکیدا توصیه میکنم که به همراه خانواده حتما برید و ببینید.
مطمئنم از دیدنش پشیمون نمیشین
فقط شنبه و یکشنبه اجرا دارن اینم لینک رزرو بلیط شون به صورت رایگان👇🏻
http://mahogroup.ir
3⃣2⃣ | @m_fayaz96