🔰 13 آبان و جنبش اعتراضی واقعی دانش آموزی
داود مهدوی زادگان
13 آبان یکی از ناب ترین جنبش های اعتراضی دانش آموزی در ایران است. حقیقت این جنبش دانش آموزی، اعتراض دانش آموزان علیه دیکتاتوری پهلوی و دخالت های آمریکا بود که در دوران مبارزات مردمی شکل گرفت و بعد انقلاب تا به امروز استمرار پیدا کرده است و به روز ملی مبارزه با استکبار جهانی شناخته شده است.
دانش آموزان این جنبش ضد دیکتاتوری و ضد استکباری را بر پایه شعور بالای خود از اسلام سیاسی به راه انداختند. به همین خاطر، دشمن ملت از همان زمان تکوین، جنبش دانش آموزی ایران را خطری بالفعل تلقی کرده بود. آنان این تهدید بزرگ را نه فقط در کوران مبارزه انقلابی مردم بلکه در جنگ تحمیلی به خوبی احساس کردند. دشمنان ملت دیدند که چگونه دانش آموزان جبهه های جنگ را پر کردند و ماشین جنگی استکبار جهانی را متوقف و نابود کردند. رشادت و جانفشانی محمد حسین فهمیده یک نمونه از هزاران جان برکفی دانش آموزان است.
این اعتراض واقعی دانش آموزی علیه استکبار جهانی همه ساله در روز 13 آبان با بینش و درک قویتر و استوارتر مقابل لانه جاسوسی آمریکا تجدید عهد و سر زنده تر می شود. دقیقا به همین خاطر است که دشمن ملت همواره سعی کرده این جنبش ضد استکباری دانش آموزان را یا محو کند و یا به انحراف بکشاند. اما چون قادر به نابودی آن نیست، تلاش می کند جنبش دانش آموزی را تصرف کند تا آن را به انحراف کشاند.
انحراف جنبش دانش آموزی به این است که تبدیل به ضد خودش شود و حقیقت خود را انکار کند. یعنی دانش آموز علیه اعتراض ضد استکباری خود بشورد و جاده صافکن دیکتاتوری و دخالت بیگانگان شود. دانش آموز علیه موجودیت ملت خود، علیه آزادگی و استقلال ملت خود اقدام کند. این مطلب غایت چیزی است که این روزها توسط اغتشاشگران آمریکایی دنبال می شود. دشمن ملت تلاش دارد دانش آموزان را مقابل اراده انقلابی مردم قرار دهد تا هم این اراده شکسته شود و هم جنبش اعتراضی دانش آموزی به انحراف کشیده شود.
گرچه استکبار جهانی و خوارجی مسلکان و روشنفکر نمایان تلاش ها کرده اند تا جنبش دانش آموزی به ضد خودش تبدیل شود ولی تا کنون به فضل الهی این تلاش شوم آنها نافرجام مانده است. حتی آنها در اغتشاشات اخیر نتوانستند به این هدف شوم خود برسند. این ناکامی دشمن ملت بهترین دلیل است بر اینکه جنبش اعتراضی ضد استکباری دانش آموزی ریشه دوانده است و با بنیان های معرفتی انقلاب اسلامی گره خورده است و با هیچ توطئه ای به انحراف کشیده نمی شود.
13 آبان 1401
عضو کانال شوید:
👇👇👇
@mahdavizadegan
8.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 رئیسی: هرکس در آتش آشوب و اغتشاش بدمد در جهت دشمن حرکت کرده است
اقوام مختلف کردها، ترکها، بلوچها و ... همه بدانند که آمریکا انسجام ایران را هدف قرار داده است.
دشمن بهدلیل ناکامی در این ۴۳ سال امنیت و اقتدار را هدف قرار داده است.
مهدوی زادگان
▪️تصاویر تلخ از حمله اوباش مسلح به یک روحانی
🔰 ما را چه نیاز به شفقت روشنفکری
داود مهدوی زادگان
سال گذشته همزمان با بازگشایی دانشگاه ها خبر دار شدم که دانشگاه آزاد اسلامی یکی از اساتید خود را بخاطر پاره ای دیدگاه های نظری اخراج کرده است. همان موقع، طی توییتی نسبت به این اقدام دانشگاه اعتراض کردم. چون معتقد بودم که اگر بنا بر اخراج است، باید اساتید دگر اندیشی را اخراج کنند که مواضع تندتری دارند. البته روحانیون دیگری هم بودند که مانند من چنین موضع گیری کردند.
خوشبختانه دانشگاه آزاد اسلامی خیلی زود اقدامش را اصلاح کرد. بنده هم بلافاصله از این اقدام ریاست دانشگاه آزاد اسلامی تشکر و قدردانی کردم.
اما نکته اینجاست که من به عنوان یک روحانی و تحصیلکرده حوزوی وظیفه خود دانستم که از حقوق یک دگر اندیش دانشگاهی دفاع کنم. گرچه با او هم عقیده نیستم و نگاه انتقادی با او دارم؛ لکن این امر موجب نمی شود که اگر به ناحق از حقی محروم شود، مدافع او نباشم. چنین رفتاری از حوزویان دور از انتظار نیست. اما آیا انتظار چنین رفتاری را از قشر روشنفکر و دگر اندیش هم باید داشت یا خیر؟
عقل سلیم در پاسخ به این پرسش، هیچ فرقی میان دگر اندیشان و روحانیان نمی گذارد. از روشنفکر همان انتظار را دارد که از روحانیت دارد. بلکه از دگر اندیشان بیشتر انتظار می رود. چون آنان خیلی دعوی آزاد اندیشی و حقوق بشری دارند. اما متاسفانه اینان نه در دوره پیش از انقلاب و نه اکنون، به این انتظار معقول پاسخ مثبت ندادند.
این روزها که اغتشاشگران و داعشیان سبعانه روحانیت را مورد تهاجم و ترور فیزیکی خود قرار می دهند، متاسفانه از ناحیه دگر اندیشان هیچگونه عکس العمل اعتراضی دیده نمی شود. مساله امروز بالاتر از نفی معاش است. مساله نفی وجودی است و نه نفی معیشتی. آیا نباید جماعت روشنفکری بخاطر اینگونه ددمنشی ها علیه رقیب فکری خود اعتراض کند؟ چرا لا اقل همان یک استاد اعتراض نمی کند؟ اگر اینان چنین باور مطلقی ندارند، چرا ریاکارانه از حقوق بشر و آزادی اندیشه دم می زنند. صریحاً بگویند که آزادی اندیشه و حقوق بشر را برای قشر مدرن خواه می خواهند و بس. اگر هم باور مطلقی دارند، از چه می ترسند، از اینکه غائله فتنه به نفع روحانیت ختم شود، می ترسند؟!
البته روحانیت در مصاف با توحش آشوب طلبان هیچ نیازی به دلسوزی و ترحم روشنفکری ندارد. حوزویان تا وقتی در مسیر حق استوار بمانند، احد الحسنیین نصیب شان خواهد شد. وقتی یکی از همین تقی زاده های جدید نسبت به شهادت شیخ فضل الله نوری می گوید که " اگر او را اعدام نمی کردند، بهتر بود "؛ دیگر چه انتظاری دارید که قلب شان از این توحش به درد آید و تا مغز استخوان بسوزد.
مردم هم هیچ نیازی به ترحم و دلسوزی روشنفکران ندارند. چون مردم آنان را در همه سختی های دوران بعد انقلاب خیلی خوب شناختند و هیچگاه دل به ترحم و شفقت روشنفکران وطنی نبسته اند.
باری، روشنفکری در ایران با حضور روحانیت در جامعه و سیاست است که مورد توجه قرار می گیرد. اگر این حضور معنوی سیاسی روحانیت نباشد، برای گپ های روشنفکری جایی بالاتر از کافه نادری نصیب دگر اندیشان نخواهد شد. البته اگر این هم نصیب شان شود. چون درک اغتشاشگران از کافه چیزی بیشتر از کاباره و میخانه نیست.
13 آبان 1401
@mahdavizadegan
پاسخ آقای دکتر بیژن عبدالکریمی به یادداشت اینجانب است. بدین وسیله مراتب سپاسگزاری خود را از پاسخگویی ایشان اعلام می کنم. با امید روزی که همه اندیشمندان دلسوز ایران زمین دوشادوش یکدیگر در راه ایران قوی و تمدنی گام بردارند. انشالله
👇👇👇
دوست و برادر عزیزم، جناب حجت الاسلام داود مهدوی زادگان!
سلام و با سپاس مجدد از مواضع انسانی و اخلاقی و دینی شما نسبت به اخراج اینجانب از دانشگاه در سال گذشته، انتقاد و گلایه شما را نسبت به برخی از معترضان عوام جامعه و نیز نسبت به سکوت برخی از روشنفکران می توان با دیده منت پذیرفت، اما هم بنده و هم بسیاری از روشنفکران مکرراً به خطر زیانبار خشونت گرایی در جامعه، اعم از خشونت حکومتی و ضد حکومتی هشدار داده، شخصاً در هیچ جلسه و سخنرانی ای به مناسب حوادث اخیر کشور نبوده است که خشونت حکومتی نسبت به مردم و در همان حال خشونت برخی از معترضین نسبت به روحانیون، بچه های بسیج و نیروهای انتظامی و حتی نیروهای اطلاعاتی را محکوم نکرده باشم و با برخی از دوستان طرح ایجاد یک کمپین با عنوان «محافظت از جنبش مدنی مردم ایران از پوپولیسم، لمپنیسم، خشونت گرایی و بیگانگان» را مطرح کرده، حتی برخی از دوستان نزدیک ام آیدی خود را در محکومیت هر گونه خشونتی به عنوان «خشونت پرهیزی» تغییر دادند. با این وصف، چشم. باز هم می کوشم در سخنرانی ها و جلسات بر این نفی خشونت نسبت به روحانیون و طلبه های دردمند و عزیز و مخالفتم با پدیده «عمامه پرت کنی » بیشتر تأکید ورزم و در مقابل شما نیز بر این امر بیشتر تأکید فرمایید که چرا قدرت سیاسی در ایران بیش از چهل و سه سال است که به میثاق ملی ملت، یعنی قانون اساسی وفادار نبوده، و اصولی چون حق اعتراض قانونی و و تجمعات اعتراضی مدنی در کشور را واجرا نکرده است. لذا از شما در مقام یک روحانی و از همه طلاب و روحانیون دردمند و اهل دیانت دعوت می کنم همه با همه بکوشیم تا هر گونه خشونتی اعم از حکومتی و ضد حکومتی، ضد روحانی و ضد روشنفکری، ضد طلبه ای و ضد دانشجویی، و.... از فضای ملتهب و شرایط بسیار خطرناک کشور زدوده شود.
با مهر، دوستی و ارادت
بیژن عبدالکریمی
1401/8/14
🔰 مشکله اصلی دشمن، ملت است
داود مهدوی زادگان
50 روز از شروع اغتشاش و آشوب خیابانی می گذرد. بر پایه گزارش مشترک سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات، دشمن ملت این بار حجم بسیار سنگینی از آشوب و خشونت خیابانی را تدارک دیده بود. دشمن تصور کرده بود که این بار، کار حکومت اسلامی تمام است. روی همین حساب است که رئیس جمهور آمریکا آشکارا گفت که ایران را آزاد خواهیم کرد. اگر آمریکایی ها از توطئه خود علیه ایران مطمئن نبودند، اینچنین بی محابا سخن نمی گفتند. فرض آنان این بود که زمینه های اعتراض مردمی به دلیل نا رضایتی از وضع موجود که دولت غربگرا روحانی نقش بسزایی در پدید آمدن آن داشت، فراهم است و فقط به یک جرقه نیاز دارد که آن هم با فوت مهسا امینی فراهم شده است.
همه عوامل خشونت طلب در فراخوان آزاد سازی آمریکایی، از مرفهین بی درد و گروهک های براندازان و فرقه های معاند، دانشجو نماها و روشنفکر نمایان و اوباش سابقه دار و پروپاگاندای رسانه ای داخلی و خارجی، بسیج شدند تا با راه انداختن اغتشاش خیابانی مردم را علیه حاکمیت اسلامی بشورانند. اما این اتفاق به وقوع نپیوست. بویژه که حاکمیت در این 50 روز علیرغم تحمل خسارات مادی و معنوی و شهادت خدا مردان مجاهدش، از خود خویشتن داری بالایی نشان داد و همواره مراقب بود در انجام وظایف امنیتی گزندی به مردم وارد نشود. با وصف این، مردم با توطئه دشمن هم داستان و هم راستا نشد.
نکته مهم آن است که هر قدر که فراخوان های عمومی دشمن در این 50 روز نافرجام می ماند، فراخوان های عمومی حاکمیت با شکوه هر چه تمام تر برگزار شده است. جدیدترین این فراخوان، راهپیمایی میلیونی مردم در روز 13 آبان، روز مبارزه با استکبار جهانی است که بطور کم سابقه ای در سراسر کشور برگزار شد. این امر، کاملاً همراهی و همدلی ملت با حاکمیت دینی را می رساند.
از این رو، هر روز که از آغاز فتنه آمریکایی می گذرد، دشمن ملت به گونه ای خفت بار با شکستی جانکاه و زجر آور مواجه می شود. آنها به تدریج پی می برند که عامل اصلی شکست پروژه اغتشاش، خود مردم هستند که با آنان همراهی و همدلی نکردند. اگرچه هنوز روشنفکر نمایان امید به پیوستن مردم به این غائله خشونت آمیز را دارند.
همدلی مردم با حکومت اسلامی و عدم هم داستانی با فتنه گران، موجب شده است که مساله اصلی دشمن، امری بالاتر از حاکمیت باشد، بلکه مشکله اصلی خود مردم ایران است. چنانکه ریشه همه اشتباهات محاسباتی دشمن، تصور غلطی است که از این ملت شریف دارد. بطور قطع، انتخابات ریاست جمهوری 1400 از جمله عوامل اشتباه محاسباتی دشمن است. این است که در روزهای آتی، عصبانیت توأم با خشونت و سبعیت دشمن را بیشتر خواهیم دید.
بدون شک، پاسخ قرآنی مردم عبارت است از:
قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ( آل عمران : 119 ). مردم ایران برابر مداخله جویی و جنگ طلبی های آمریکا و دولت های مرتجع عربی، آن کلام حماسی و غیرتمندانه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را یادآور می شوند:
«در هر کجا که تصور نمیکنید ما در کنار شما هستیم. ما ملت شهادت هستیم، ما ملت امام حسین(علیهالسلام) هستیم. بپرس ما حوادث سختی را پشت سر گذاشتیم.
بیا! ما منتظریم؛ ما مرد این میدان برای شما هستیم. شما میدانید این جنگ یعنی نابودی همه امکانات شما، این جنگ را شما شروع میکنید اما پایانش را ما ترسیم میکنیم.»
16 آبان 1401
@mahdavizadegan
🔰حاکمیت چه چیزی را از اغتشاشگران دریغ کرده بود؟
داود مهدوی زادگان
استاد بازنشسته، اغتشاشگران و خشونت طلبان را به " چیز باختگان " توصیف کرده است؛ یعنی " کسانی که احساس میکنند چیزی مادی، معنوی یا اجتماعی را حکومت از آنها گرفته و دریغ داشته" است. حال ببینیم این چیز باختگان کیانند و چه چیزی را باخته اند و چه چیزی را به دست آوردند.
عمده معترضین اغتشاشگر یا از جماعت مرفهین بی درد و نو کیسه های نجومی بگیر هستند یا اجیر شدگان روزمزد بگیر هستند یا قلیلی از طبقه محروم جامعه هستند که عامل اصلی محروم شدگی شان همین مرفهین بی درد هستند. بنابر این، آن دو دسته اول " چیز مادی " نباخته اند بلکه اعتراض مرفهین از باب زیاده خواهی های نا مشروع شان است. اما دسته سوم، چیز باخته نیستند ولی اشتباهی در صفی حاضر شدند که عامل محرومیت شان هم آنها هستند. لذا این دسته نباید گمان کند که با حضور در صف اغتشاشگر، از محرومیت خارج می شوند. خصوصاً که اعتراض جماعت مرفهین هیچ التفاتی به محرومان و ندارها ندارد.
اما آن چیز معنوی اغتشاشگرِ خشونت طلب چیست که از دست داده اند و حالا می خواهند آن را پس بگیرند؟ خوب بود که نویسنده بازنشسته ما، لااقل این مورد را توضیح می داد تا مجبور به توضیح آن نشویم.
خواستههای کف خیابانی که در این پنجاه روز مشاهده کردیم، بی حجابی و عریان خواهی، اختلاط جنسی و معاشرتی، روسری پرانی، فحاشی و هتک حرمت به ساحت مقدسات و دانشگاه، و مانند اینها بوده است. اما کدامیک از اینها چیز معنوی است که از دست داده اند و حالا می خواهند پس بگیرند؟! آیا آن چیز معنوی در حجاب است یا در بی حجابی؟ آیا آن چیز معنوی در هتک حرمت دانشگاه است یا در احترام به ساحت علم و دانشگاه است؟ آیا همجنس گرایی کنش معنوی است که حاکمیت آن را از اغتشاشگر دریغ کرده است؟ خلاصه معلوم نیست که آن چیز معنوی چیست که به زعم نویسنده از خشونت طلبان یا به تعبیر وی، از چیز باختگان دریغ شده است.
ممکن است از نگاه نویسنده بازنشسته ما و اغتشاشگران بی حجابی، بی حیایی، لا قیدی، مطلق العنان بودن و خشونت خیابانی، دگرباشی و مانند اینها چیزهای معنوی و اسلحه و چاقو و قمه، چیزهای مادی است که حاکمیت آنها را از چیز باختگان دریغ کرده است؛ لکن در نظر عرف، هیچ یک از این موضوعات چیز نیستند. بلکه همه این موارد، ناچیز های منکر و ناشایست است.
17 آبان 1401
@mahdavizadegan
🔰 چرا اقتدارگرایان با جریان اغتشاش گر مرز بندی نمی کنند؟
داود مهدوی زادگان
خبرنگار از نظریه پرداز جریان اقتدار گرای به حاشیه رفته درباره مرزبندی با اغتشاش سوال می کند. وی در پاسخ، مرز بندی نوع ملی ( جنگ طلبی، تجزیه طلبی، تحریم طلبی، ریختن خون ایرانی ها ) خود را به وقوع مرز بندی نوع ایدئولوژیک و سیاسی ( با خشک مغزی، عظمت طلبی، شرق پرستی، جنگ طلبی حاکمیتی و پادگانی شدن ) مشروط کرده است. ( انصاف نیوز )
جالب این است که غرب پرستی را از مصادیق مرز بندی ملی، ذکر نکرده است.
قطع نظر از اینکه مرزبندی های ایدئولوژیک و سیاسی چه چیزی هایی است، مرزبندی های ملی مطلق است و نمی توان و نباید مشروط به چیزی غیر خودش کرد. فرضاً مرز بندی ایدئولوژیک با خشک مغزی یا شرق و غرب پرستی اتفاق نیافتاده است، آیا اجازه داریم با جریانات جنگ طلب، تجریه طلب و تحریم خواه علیه ملت و خون ریز، مقابله و ایستادگی نکنیم؟!
مسلما عقل سلیم و عرف عقلایی چنین تعلیق و شرط گزاری را تجویز نمی کند. چون مرز بندی ملی به دلیل اولیات حیات سیاسی و اجتماعی بودن آن، مطلق و غیر مشروط است. اگر مرزبندی ملی نباشد، نوبت به مرزبندی عقیدتی نمی رسد. وقتی دشمن ملت در تحمیل جنگ و تحریم پیروز شود و ایرانی ها را به خاک و خون کشد، دیگر چه جای منازعات و مرز بندی های ایدئولوژیک و سیاسی باقی می ماند. لذا مرز بندی ملی ارزش بالاصاله و فی نفسه دارد.
اما مشروط کردن مرزبندی ملی و به تعلیق در آوردن آن، دلالت بر تفکر اقتدارگرایی دارد. چون چنین تفکری به همه موضوعات و مسائل سیاسی و اجتماعی با نگاه ابزاری مواجه می شود. هر چیزی از آن حیث که در تصاحب و تثبیت قدرت، مفید باشد، ارزشمند است و در غیر این صورت، سودمند نیست و نمی توان برای آن ارادت ورزید و جانفشانی کرد.
بر این اساس، اگر می بینیم که نظریه پرداز جریان اقتدار گرا حاضر نیست با اغتشاشگران خشونت طلب مرزبندی کند، به دلیل نگاه ابزاری او به اغتشاش و آشوب خیابانی است. از این منظر، اغتشاش خیابانی می تواند اهرم فشار بر حاکمیت باشد تا برابر خواسته جریان اقتدار گرا تسلیم شود و سهم مهمی از قدرت را به آنان واگذار کند. بی جهت نیست که سیاست " فشار از پایین، چانه زنی در بالا " از ناحیه همین جریان طرح شده است.
و دقیقا به همین خاطر ( عدم مرز بندی با دشمن ) است که مردم و حاکمیت بیش از این نتوانستند با جریان تمامیت خواه مماشات کنند.
18 آبان 1401
@mahdavizadegan