تصویری از شهردارچی ها
این روزها، شهر زخم دیده ما چشمبهراه مرهم است. آجر به آجرِ این کوچهها نشانی از مقاومت دارد، و خاکش بوی غیرت میدهد. در چنین روزهایی، مدیریت شهر دیگر فقط سامان امور روزمره نیست؛ مدیریت شهر، جهاد است.
مهمترین دغدغه این روزها، نه فقط بازسازی ساختمانها، بلکه آباد کردن دلهاییست که با جنگ، ترک برداشتهاند. در میان صحنههای غمزده شهر، اما نشانههایی نیز روشنایی میبخشید: جهاد مدیریتی.
مدیری میگفت: "ما جنگزده نداریم؛ هرکس خانهاش آسیب دیده، باید در هتل و کریمانه اسکان یابد." دیگری میگفت: "نباید بگذاریم آب در دلشان تکان بخورد. باید هر چه صدمه دیدند، جبران شود حتا اگر تنها شیشهای شکسته باشد."
آن یکی، میز کارش را در دل کوچه گذاشت تا مردم آسیبدیده برای انجام کارهای اداری، سرگردان ساختمانها و دفاتر نشوند.
بیتردید همه مدیران در این کارزار سهم دارند، اما "مدیر جهادی" را باید در همین روزهای آتش و آوار شناخت؛ روزهایی که میتوان به سبک روزهای عادی عمل کرد، اما او ترجیح میدهد شانه اش را زیر آواربرداری دهد نه تماشاگری آن.
دیدم مدیری را که میتوانست به بهانه ناامنی کناره بگیرد، اما ترجیح داد زیر آسمان موشکباران، جاده و پل و بزرگراه بسازد. شنیدم از مسئولی که نگفت «وظیفه من نیست»، بلکه خود و نیروهایش را وقف مردم غمین و صدمه دیده کرد. مردمی که جنگ، دل و خانهشان را شکسته بود. عاشقانه در کنارشان بود؛ گویی خانواده خودشاند؛ بلکه عزیزتر.
این روزها برخی در لباس خادمی شهر، معنای تازهای به واژه "شهرداریچی" دادند: نه فقط ادارهگر، که امانتدار زخمهای شهر.
آری، مدیر جهادی آن است که در دل ویرانی، از پرستاری دلهای شکسته، توشه قیامتش را میسازد. تلاش و عاطفه و حماسه را در هم میآمیزد، و از دل خاکستر جنگ، امید میسازد.
دستمریزاد
اما حقیقت آن است: هرچه کنیم، باز هم کم است. مردمی که در خط مقدم ایستادند، شایستهی خدمتی فراتر از واژهها هستند.
باید نفسگیر، بیادعا، شب و روز، خاک پایشان را طلا دانست.
همشهری
@mahdian_mohsen
🔻انسجام را امنیتی کنید
1⃣یکم.
مهمترین قدرت ما در روزهای آتش و آسمان خونین چه بود؟
انسجام ملی.
اساساً قدرت ما حتا در میدان نظامی از همین انسجام میجوشد. و اگر روزی، خداینکرده، جایی ترک بردارد، از همینجاست که خواهد شکست.
رهبر انقلاب فرمودند:"سوخت موشک ما، خواست مردم است."
و این یعنی، بدون این انسجام، حتی ماشه هم بیفایده است.
پس یک اصل مسلم داریم که همه دلسوزان ملت بر آن همداستاناند:
صیانت از انسجام، واجبترین واجبات است.
اما درد آنجاست که برخی گرفتار "انانیت انسجامی" اند. انسجام را تا جایی قبول دارند که با خودشان یکی باشد.
اما پرسش اصلی این است: در این میدان پرخطر، چه کسی باید نقطه پایان اختلاف را بگذارد؟
2⃣دوم.
انسجام که همیشه ارزشمند است و قاعدتا کسی مخالف آن نیست. اما امروز با دیروز یک فرق بزرگ داریم:
امروز، در شرایط جنگیم.
و جنگ، منطق خودش را دارد.
در میدان جنگ، قانون تغییر میکند.
در میدان جنگ، دیگر هرکسی حق ندارد هرچه دلش خواست بگوید یا منتشر کند.
در میدان جنگ رواداری در انسجام شکنی حکم کرسی آزاداندیشی برای ستون پنجم دارد.
شاهد میخواهید؟
همین روزهای اخیر، صدها نمونه از گفتهها و پستهایی را دیدیم که عملاً بنزین بر آتش اختلاف است.
عبور کنیم؛ خودتان فهرست کنید.
3⃣سوم.
حالا سوال این است: برای صیانت از انسجام، باید چه کرد؟
حرفها بسیار، اما چند اصل، خدشهناپذیرند.
انسجام چگونه شکل میگیرد؟
در همه مقاطع تاریخ، دو عنصر کلیدی در شکلگیری وحدت نقش داشتهاند:
حب و بغض.
دو روی یک سکهاند:
حب وطن، بغض با دشمن میزاید.
و هرکه به یکی از این دو تعرض کند، دانسته یا نادانسته، در صف دشمنان ملت ایستاده است.
اما مسئله امروز از این هم فراتر رفته است.
دیگر بحث "چه کسی دشمن است" نیست.
بحث بر سر کسانی است که با ظاهری دلسوز یا حداقل نقاب دلسوزی، آرام و بی صدا ریشههای انسجام را میزنند.
4⃣چهارم.
قدرت "بغض"، از قدرت "حب" بیشتر است. چرا؟
چون بغض، حرکت میآفریند.
نگاهی به زیارت عاشورا بیندازید:
انقدر که از برائت و لعن و بغض میگوید، از صلح و سلم نمیگوید: منطق لااله الاالله
اول نفی و بعد ایمان. چرا؟ به دلائل مختلف اما از جهت روان شناسی شناختی چون انسان در برابر خطر، واکنش شدیدتری نشان میدهد تا در برابر محبت.
بترسد، میجنگد؛ و بجنگد، حفظ میکند.
خناسان و جاهلان داخلی این را خوب فهمیده اند.
ترس میکارد؛ با دو ابزار:
بزرگنمایی دشمن و کوچکنمایی خودمان.
از یکسو دشمن را غول نشان میدهند، و از سوی دیگر توان ملت را تضعیف میکنند. گاهی حتی با نیتهای به ظاهر انقلابی.
اما بدانید: ترس، سم انسجام است.
خیلی ها با اعتقادات قوی وقتی بترسند سست می شوند و سیستم محاسباتی شان کپ می کند.
5⃣پنجم.
این میدان، جای تعارف نیست.
وقت «تذکر» و «مصلحتسنجی» و «کدخدامنشی» گذشته است.
شرایط، شرایط جنگ است.
هرکس با هر نیتی و در هر لباسی اگر با این دو روش ترس را به دل مردم بیندازد،
باید با فوریت و قاطعیت مهار و منکوب شود.
بیملاحظه. بیمصلحت.
انسجام را امنیتی کنید.
که این نبرد هویت است؛ نه نزاع سیاست.
همشهری
@mahdian_mohsen
🔻تکلیف روشن شد و...
تا اینجا تکلیف مذاکره و هماهنگی اش در یک نقشه فرماندهی مشترک روشن شد.
🔻اما تذکر رهبر انقلاب درباره شیوه نقد:
اولاً، با زبان خیرخواهی باشد
ثانیاً، با اطلاع و آگاهی سخن بگوییم
ثالثاً، صبور باشیم؛ فرمودند: «پا به زمین نکوبیم.»
🔻یک نکته هم خطاب به مذاکرهکنندگان بود:
باقوت ادامه دهید و البته جهتگیریها را حفظ کنید.
🔻و یک پیام روشن به دوست، دشمن و مردم:
چه در میدان مذاکره و چه در میدان نظامی دست مان پر است
@mahdian_mohsen
🔻فراتر از عملیات، حتی فراتر از انسجام
🔻خلاصه کلام رهبرانقلاب را چنین دیدم:
🔻عملیات، شگفتآور بود؛ اما در «عملیات» نمانید.
🔻حتی در «انسجام» هم توقف نکنید، هرچند تماشایی و کمنظیر بود.
🔻در نگاه ایشان، آنچه در این جنگ رخ داد، صرفاً یک پیروزی نظامی یا همبستگی مردمی نبود؛
بلکه ظهور یک حقیقت ناب بود که همهی این مظاهر، جلوهای از آن بودند:
ارادهی ملّی.
🔻بیایید این واژه را عمیقتر بشکافیم...
اگر بخواهیم «اراده» را بفهمیم،
باید ابتدا بدانیم بیارادگی چگونه خود را نشان میدهد.
ملتی که اراده ندارد
بیتفاوت است؛ میترسد؛ تسلیم میشود؛ فقط غر میزند و بیعمل است و همیشه چشمانتظار یک منجیِ بیرونی میماند.
چنین ملتی، یا باخته است،
یا در آستانهی باخت است،
ولو آنکه در ظاهر، آسایش داشته باشد.
اما ملتی که اراده دارد
حتی در سختیها میایستد و بدون آن، در آسایش هم شکست میخورد.
🔻اراده چیست؟
اراده، دانستن بهعلاوهی حرکت است.
اراده یعنی آن لحظهای که آگاهی به تصمیم بدل میشود.
بسیاری میدانند چه باید کرد، اما اندکاند آنانکه میایستند، میسازند و میجنگند.
🔻اما این اراده چگونه شکل میگیرد؟
🔻یکم. آگاهی جهتدار
آغاز اراده فهم مسأله است. بدانیم که کیستیم، دشمن کیست، مسأله چیست، و راه کدام است.
🔻دوم ایمان
آگاهی اگر با ایمان ترکیب نشود، خشک و سرد باقی میماند. ایمان، آگاهی را زنده میکند؛ مثل دمیدن روح به پیکر.
🔻سوم غیرت
وقتی درد را میفهمی و خود را مسئول میدانی، غیرت جرقهی اراده را میزند. بیغیرتی، یعنی مرگ اراده. وطن پرستی اینجاست؛ یکی از محرک هائی که انسان را غیور میسازد.
🔻چهارم. امید
کسی که میداند تلاشش بیاثر نیست، میایستد. امید، موتور اراده است؛ ناامیدی، سمّ آن.
🔻پنجم. الگو
دیدن کسی که ایستاد و پیروز شد، اراده را از ذهن به میدان عمل میآورد. عاشورا، مکتب اراده است. حاج قاسم، اسوهی اراده است.
🔻پس آگاهی ایجاد میشود،
با ایمان جان وجهت میگیرد،
با غیرت شعلهور میشود،
با امید قدرت میگیرد
و با الگو عینیت میگیرد.
در نهایت مقابله با دشمن، اراده را بهظهور می کشد. این نقطه همان جاییست که ارادهی مقدس یک ملت شکل میگیرد.
🔻چنین اراده ای مقابل دشمن هم عزم دارد و هم جزم؛ هم استقامت و پایداری دارد و هم مصمم است به قیمت جان.
🔻اگر خوب در این تعابیر دقیق شویم جای هر مفهوم روشن می شود. مثل اینکه وطن پرستی دقیقا جایگاهش کجاست و چه ضرب دستی دارد و چرا باید به ایمان دست دهد و به امید و الگو پیوند خورد.
🔻و اکنون بهتر میتوان فهمید...
که چرا رهبر انقلاب، بیش از هر چیز نگران تضعیف ارادهی ملیاند.
🔻فرماندهی ایشان، فقط در جبههی نظامی نیست؛ ایشان فرمانده ارادهی جمعی ملت اند.
او فقط طراح عملیات نیست؛ بلکه سازندهی آن باوریست که همهی عملیاتها از دل آن زاده میشوند.
🔻علت آرامش و امیدواری رهبرانقلاب در دل همه حوادث جمهوری اسلامی دیدن همین نقطه کانونی در مردم است. نقطه ای که "یدالله فوق ایدیهم" را بر سر این ملت وجدان می کند.
همشهری
@mahdian_mohsen
🔻دستگاه محاسباتی رهبری یا آخرین سخنرانی شان؟!
🔻بسیاری از ما منتظریم تا رهبر انقلاب سخنرانی تازهای انجام دهند تا تکلیفمان را در مسائل سیاسی مشخص کنیم. این روش هرچند از سر التزام پذیری محترم است، اما در عمل ما را وابسته به لحظه میکند و قدرت تحلیل راهبردی را از ما میگیرد؛ چه بسا فرصتهای عمل را هم از بین ببرد.
اما راهی عمیقتر وجود دارد. اینکه بهجای تکیه بر آخرین موضع، سراغ دستگاه اندیشهای رهبر انقلاب برویم. این کار با بررسی مجموعه بیانات مرتبط و استخراج اصول مشترک، ما را به یک نظام محاسبه پایدار میرساند؛ دستگاهی که در همه عرصهها راهگشاست.
🔻نمونه عینی، سخنرانی اخیر ایشان درباره جنگ ۱۲روزه است. بیائید مرور کنیم.
🔻یک سخنرانی و پنج اصل.
1⃣اصل اول: ارادهها مهمترند...
در سخنرانی اخیر، رهبر انقلاب از مفهومی فراتر از عملیات نظامی سخن گفتند: اراده ملت.
🔻این مفهوم، قلب دستگاه محاسباتی ایشان است و چند الزام بنیادین در پی دارد:
اول حق انتخاب مردم، شرط اولیه شکلگیری اراده است.
دوم اینکه این انتخاب باید بر پایه آگاهی سیاسی باشد .
سوم آگاهی نیز باید به ایمان و تعهد درونی گره بخورد و در نهایت این اراده باید به ایستادگی و مقاومت جمعی منتهی شود.
🔻این همان معنای عمیق جمهوری اسلامی است؛ سازهای برای ارتقای ارادهها.
2⃣اصل دوم: دیپلماسی مکمل میدان
رهبر انقلاب در این سخنرانی تصریح کردند که دیپلماسی و میدان، دو ضلع از یک راهبرد واحدند. تقابل میان این دو، یک خطای تحلیلی است.
دیپلماسی، در منظومه ایشان، فقط ابزار توافق نیست؛ بلکه نقشهایی فراتر دارد
مثل اثبات مشروعیت جمهوری اسلامی در سطح بینالمللی
و تثبیت روایت حق و اقناع افکار عمومی جهان برای شکلدهی به وجدان جهانی
🔻در واقع، دیپلماسی در این دستگاه، امتداد نرم میدان است؛ نه جایگزین یا رقیب آن.
🔻توجه کنیم تا اینجا و منطبق ایندو اصل یک ملاحظه راهبردی تعیین می شود:
برای جمهوری اسلامی هم افکار عمومی داخلی اهمیت دارد و هم خارجی. اما یک تفاوت کلیدی دارند.
اولی با هدف ارتقای اراده ها
و دومی با هدف اقناع ادراکی.
🔻در دستگاه رهبری، افکار عمومی توده خام نیست یا منبع قدرت سیاسی است، یا میدان نبرد روایتی.
3⃣اصل سوم. نقشه واحد
فرامتن سخنرانی تصریح دارد که
اولا فرماندهی قوا تحت یک نقشه واحد عمل می کند. اینطور نیست که بخش نظامی را رهبری هدایت کنند و بخش دیگر در اختیار فرد دیگری باشد.
دوم اینکه اقدام جزئی مدیرمیدان باید با جهتگیری نقشه کلان همراستا باشد
و سوم اینکه نقد رواست اما تضعیف ضرر جدی است.
4⃣اصل چهارم: صیانت از انسجام.
یکی از مهمترین بخشهای سخنان رهبری، تحلیل محاسبه دشمن بود. اینکه دشمن اینطور محاسبه کرده بود که با ترور برخی فرماندهان امید به جنگ داخلی ایجاد شود. در این میان مهمترین پاسخ همین انسجام ملی بود که باطل السحر همه محاسبات دشمن در تمام سطوح است. صیانت از همین امر ملی یک اصل کلیدی است.
5⃣اصل پنجم: حریم شورانقلابی.
رهبر انقلاب در عین تأیید شور و هیجان، سه تذکر اخلاقی مهم دادند:
اول اینکه مطالبه بدون اطلاع، آفت است.
دوم اینکه مطالبه باید خیرخواهانه باشد، نه تخریبی
و سوم اینکه صبوری و پرهیز از فشارهای غیرمنصفانه.
🔻کنش انقلابی، باید همراه با معرفت، انصاف و صبر باشد. در غیر این صورت، همان شور مقدس میتواند مضر باشد.
🔻در نهایت اینکه:
اگر دقیق بنگریم، این پنج اصل فقط برای مدیریت یک جنگ نیست. بلکه یک دستگاه محاسباتی برای تصمیم گیری در تراز جمهوری اسلامی است که در همه عرصهها کاربرد دارد.
همشهری
@mahdian_mohsen
🔻محک ویژه رهبرانقلاب برای عدلیه
🔻دیدار رهبر انقلاب با مسئولان قوه قضائیه، در هیاهوی موضوعات جنگ کمتر دیده شد، اما حاوی نکاتی مهم و تأملبرانگیز بود؛ بهویژه آنجا که ایشان یک "محک" و "معیار" مشخص برای ارزیابی عملکرد قوه قضائیه ارائه کردند.
و حالا زمان آن رسیده است که عدلیه با این معیار، خود را صادقانه ارزیابی کند.
🔻رهبر انقلاب از زحمات مسئولان تقدیر کردند،
سپس فرمودند هر آنچه لازم است توصیه کنم قبلا گفتهام و تکراری است
🔻و اما بعد جملهای دارند که بهخاطر آهنگ و حس تأکید و صراحتش، بهتر است عیناً نقل شود:
"محصول همه سفارشها به قوه قضائیه یک کلمه است، و آن اینکه مردم به قوه قضائیه اعتماد کنند. همین."
🔻به سخنان سال قبل با عدلیه رجوع کردم. آنجا هم تصریح دارند که: مردم باید احساس کنند در عدلیه به آنان ظلم نمیشود.
🔻و البته دو سال پیش نیز به زبان دیگری همین فرمودند: اینکه مناط یا ملاک اصلی عملکردها این است که "دست مردم چه میرسد."
🔻اگر توصیههای ایشان در چند سال اخیر را مرور کنیم، دو خطای مدیریتی را مکرراً گوشزد کردهاند که ممکن است مانع توجه به این محک کلیدی شود:
🔻یکم. گاهی مدیر فقط به کارهای انجامشده نگاه میکند و به کارهای انجامنشده توجه ندارد(1404)
🔻دوم.گاهی هم مدیر به اثربخشی کارهای انجامشده توجه نمیکند؛ یعنی نمیسنجد که این اقدامات تا چه اندازه به دست مردم رسیدهاند.(1402)
🔻خلاصه اینکه:
برای رسیدن به ارزیابی دقیق از کارآمدی، باید به احساس مردم رجوع کرد. آیا مردم حس عدالت دارند؟ حتی اگر این احساس دقیقاً منطبق با واقع نباشد، ملاک و معیار، همین احساس است.
این معیار، واقعاً معنادار و قابل تعمیم به همه نهادهاست؛
🔻 اما برای عدلیه، اهمیتی مضاعف دارد. چراکه مردم، بیش از هر حوزهای، عدالت را با احساسشان میسنجند:
با احساسشان از عدالت، نسبت به دیگران رفتار میکنند؛
نظام اسلامی را قضاوت میکنند؛
جامعهشان را تحلیل میکنند؛
و حتی شادابی یا اضطراب اجتماعی خود را از آن میگیرند.
🔻بنابراین باید فکری جدی کرد. بخشی از این مسیر، مربوط به اقدامات رسانهای و تبلیغی است؛ همانطور که رهبر انقلاب در سال ۱۴۰۱ نیز بر آن تأکید کردند. اما بخش مهمتر، در راهبری کلان تحول قضایی نهفته است. یعنی نقطه تمرکز و قلقگیری همه اصلاحات باید این باشد که حس عدالتخواهی مردم نسبت به عدلیه ترمیم و تقویت شود و اگر چنین حسی نیست یعنی کار ناتمام...
همشهری
@mahdian_mohsen
یادتان هست؟
روزگاری تمام تلاششان این بود که بچههای ورزشکار ما سرود ملی نخوانند؛
با فشار، با تهدید، با تحقیر…
آنروز که هیچ. طرفی نبستند.
اما حالا...
فقط امروز تیم والیبال و هندبال و فوتبال را ببینید
هر سه هم بانوان؛
ایستاده و با احترام نظامی.
نه دست روی سینه؛
بلکه دست کنار صورت و سینه سپر.
یعنی هم احترام به پرچم و هم جانفدایی...
فلاکت ضدانقلاب تماشایی نیست؟
@mahdian_mohsen
🔻آقای دیپلماسی و کربلای غزه
1⃣۱. روایتهایی که باید شرم جهان باشند
صحنههایی که این روزها از باریکه محاصرهشده غزه میرسد، چنان دردناک است که وجدان انسان را مچاله میکند.
-پیرمردی در صف غذا، چند ثانیه پس از گرفتن ظرف خالی جان میدهد؛
-زنی سالخورده با صدایی لرزان میگوید: «پنج روز است چیزی نخوردهام»؛
-کودکی دو ساله روی تخت بیمارستان از سوءتغذیه جان میسپارد؛
-خبرنگاران فلسطینی مینویسند: «از شدت گرسنگی حتی نای برداشتن دوربین نداریم».
-در یک روز، ۹۰ نفر از مردم در صف غذا با گلولههای اسرائیلی کشته شدند.
اینها فقط چند تصویر از یک نسلکشی تدریجیاند که با محاصره و گرسنگی در جریان است.
2⃣۲. آمارهایی که وجدان جهانی را باید تکان دهد
-بیش از ۹۶٪ مردم غزه در ناامنی غذایی شدید هستند.
-۵۰ هزار کودک دچار سوءتغذیه حادند و دستکم ۳۸ کودک از گرسنگی جان دادهاند.
-رژیم صهیونیستی ۸۳٪ کمکهای بشردوستانه را رد یا محدود کرده است.
-در ۹ ماه گذشته، اسرائیل دستکم ۱۶ نانوایی، ۴۰ صف کمک غذایی و ۱۰۷ پناهگاه را هدف حمله قرار داده است.
این ارقام، سند نسلکشی سیستماتیک با سلاح گرسنگیاند.
3⃣۳. طرح شوم گرسنگی
-رژیم صهیونیستی گرسنگی را به ابزار مهندسی جمعیتی، روانی و امنیتی بدل کرده است.
-محاصره کامل با فرمان وزیر دفاع اسرائیل: «نه غذا، نه سوخت، نه آب».
-ایجاد نهاد جعلی GHF با مدیریت آمریکایی-اسرائیلی برای حذف آنروا و کنترل توزیع کمکها.
-ورود کمکها با کامیونهای غیرنظارتی، توزیع همراه با تیراندازی، شناسایی بیومتریک و سهمیههای ناکافی.
-حتی گزارشهایی از کنسروهای بمبگذاریشده منتشر شده است.
-تمرکز توزیع غذا در جنوب و بمباران شمال یعنی: «غذا فقط برای آنکه خانهاش را ترک کند»؛
-یعنی کوچ اجباری با نان. غذا تبدیل به ابزار اشغال شده است.
4⃣۴. و حالا آقای دیپلماسی...
دیپلماسی ایران، درگیر دوران پساجنگ است و حق هم دارد؛
اما غزه، کربلای زمانه ماست و امروز، تنها سلاح ما علیه این محاصره، دیپلماسی است.
باید فعالتر، پرشورتر و خستگیناپذیرتر وارد میدان شد؛ هم دولت، هم مجلس.
-یکی از اقدامات فوری، طرح ائتلاف جهانی یا منطقهای برای اعزام کشتیهای حامل غذا و دارو به غزه است.
-این اقدام، علاوه بر انساندوستی، فشار سیاسی مستقیم بر ماشین جنایت است.
-ایران میتواند با کشورهایی مانند ترکیه، مالزی، ونزوئلا و الجزایر هماهنگ شده و ابتکار این ائتلاف را در دست گیرد.
-همزمان، وزارت خارجه باید:
-خواستار نشست اضطراری مجمع عمومی و شورای حقوق بشر شود
-صدای بغضدار خبرنگار الجزیره را که گفت «جهان فقط نگاه میکند» به یک پیام جهانی بدل کند
-و با دولت مصر و دیگر کشورهای ضداشغالگر، برای گشایش گذرگاه رفح رایزنی مؤثر و مستمر داشته باشد.
این میدان، فقط میدان دولت نیست؛ مجلس نیز باید نقش خود را ایفا کنند.
نشستن و تماشا کردن و آه کشیدن و ندبه کردن، هویت و رسم ایرانی جماعت نیست.
همشهری
@mahdian_mohsen
🖤احمدآقا
🔻بیایید چند خاطره را با هم مرور کنیم؛ نه برای نوشتن، بلکه برای مرامی که دیدنی است و به خاک سپرده نمی شود. و شاید دست آخر بشود آن «یک کلمه آخر» را گفت.
🔸یکم.
گفت: «چند دقیقه صبر کن، بروم میوه بگیرم.»
بازار میوه و ترهبار شهرک غرب بود. همراهی رفت با او، اما زود برگشت؛ فقط دو کیسه کوچک، شاید یکی دو کیلویی؛ سیب و نارنگی. بعدها همان همراه گفت احمدآقا میگشت تا کوچکترینها را بردارد. میگفت: «در خرید، جوری جمع نکنیم که به دیگران نرسد.» انگار عدالت برایش از همان سبد میوه آغاز میشد.
🔸دوم.
روزی بسیار خسته بود. درهمریخته و خاموش. پرسیدم: «اتفاقی افتاده؟»
آرام گفت: «درگیر کار یکی از بچهها هستم، در ماجرای اعتراضات ۹۶ گرفتندش. سنش کم است. مگر چقدر از ماجرا سر در میآورده؟ اشتباه کرده، بگذریم. زندان برود، کی تضمین میدهد بهتر شود؟»
بعد آه کشید و گفت: «کاش آن قاضی که زندان بریده، یک روز خودش طعم زندان را بچشد، بفهمد چه میگذرد آنجا...»
اولین بار بود احمدآقا را اینگونه دلخور و گرفته میدیدم.
🔸سوم.
دادگاه «الف» برگزار شده بود. من سردبیر بودم. با هم رفتیم. دادستان اعتراض کرده بود به کامنتهای کاربران؛ تند بودند، گاهی هم دشنام.
وقتی نوبت احمدآقا رسید، پشت تریبون رفت و گفت:
«وقتی در صف نان ایستادهاید، گرسنه و خسته، ممکن است داد بزنید: سه ساعته ایستادهام، در حالی که نیم ساعت بیشتر نبوده. نه خودت قصد دروغ داشتی، نه نانوا تو را دروغگو میداند. فشار است که زبان را تند میکند. کامنت هم گاهی فریاد یک دل در تنگناست. بگذارید بگوید. خالی شود. مدارا کنیم...»
🔸چهارم.
جلسه شورای سیاستگذاری الف بود. جمع بزرگی از اهل فکر و سیاست حاضر بودند. موضوعی مورد اختلاف بود. احمدآقا دید که همه مخالفاند، توضیح داد، اما اقناع نشدند. آخر گفت: «نقدهایتان را منتشر کنید. همینجا. در سایت خودمان. نقد شما خیرخواهی من است.» و منتشر هم شد. در همان الف. با همان صراحت.
🔸پنجم.
یکی از رفقایش که تازه نماینده مجلس شده بود، آمد و گفت: «توصیهای کنید.»
احمدآقا گفت: «فکر کن این آخرین دوره مجلسیست که در آن حضور داری. با این نگاه قیام و قعود کن. همهچیز درست میشود.»
🔸ششم.
با هم در ماشین بودیم. لحظهای بیدقتی، چرخها رفت روی خط عابر پیاده.
گفت: «محسن، مراقب باش. قیامت، باید حتی برای همین هم جواب بدهیم. این خط، حقالناس است.»
🔸هفتم.
نقدی نوشته بود. تند، محکم. بعد فهمید اطلاعاتش ناقص بوده. شش ماه وقت گذاشت، اسناد را خط به خط خواند. بعد نوشت: «اشتباه کردم.»
صریح، بدون توجیه. گفت: «وقتی دانستم ناحق نوشتهام، فقط یک راه مانده بود: عذرخواهی.»
🔸هشتم.
در دولت احمدینژاد، تصمیمی سخت اما درست در پیش بود. همه میدانستند لازم است، اما هزینه اجتماعیاش بالا بود. هیچکس جلو نمیآمد. احمدآقا گفت: «من دفاع میکنم. فحشش مال من. اما این کار به نفع انقلاب است.»
دفاع کرد. فحشها را هم خورد. اما تصمیم، گرفت و اجرا شد.
🔸نهم.
شنیده بود خانههایی در مسیر سولقان تا امامزاده داوود آسیب دیدهاند. بیهیچ مسئولیتی، تنها رفت. لباسش خاکی شد. ساعاتی ایستاد، پای درد دل مردم. گفت: «همه داراییشان همین خانه است. صدایشان جایی نمیرسد. دردشان تبعیض است. همین که بایستم و گوش بدهم، رواست.»
برگشت و نامهای هم به مسئول مربوطه نوشت.
🔸دهم.
نام امیرالمؤمنین که میآمد، اشکش بیاختیار میریخت؛ چه در مدح، چه در مرثیه.
اما آن روز، در دادگاه، رو به هیئت منصفه ایستاد و گفت: «چطور ممکن است کسی در این کشور، در چنین زمانی، ناگهان و چند شبه میلیاردر شود و کسی سراغش نرود؟»
و صدایش لرزید. بغضش شکست.
🔸یازدهم.
روز وداع با محمد، فرزند عزیزش.
وقتی پیکر محمد را در قبر گذاشتند، احمدآقا مثل کوه ایستاده بود. همانجا میکروفن گرفت و از مرگ گفت. از معاد. از یقین. گفت: «به من گفتند محمد را اینجا دفن کنید. گفتم ما هزینه نداریم. یکی آمد. پدر شهیدی بود. گفت نذر کردهام یک قبر را به محمد بدهم.»
اصرار داشت حتی در این لحظات، تصور تجمل نیاید.
محمد، دوستی داشت؛ محمد ساجدی. او و خانوادهاش در مسیر کربلا تصادف کردند و پر کشیدند.
احمدآقا رفت سر قبرش. همان کسی که کنار مزار پسرش آرام و استوار بود، آنجا بیقرار شد. بر سینه میکوبید.
در یکجا استواریاش تسلّای دوستان بود، در جای دیگر بیقراریاش پناه خانواده مرحوم.
🔻احمدآقا، حریت را ننوشت، زیست.
🔻عدالت را تئوریزه نکرد، زندگی کرد.
🔻مبارزه، سلوک فردی و اجتماعیاش بود.
🔻اشک بر سیدالشهدا را به سیاست امتداد داده بود.
🔻حرف دربارهاش بسیار است.
اما اگر بخواهی همه را در یک کلمه خلاصه کنی، آن کلمه این است:
🖤احمدآقا جوانمرد بود.
جوانمرد.
روحش شاد. تا قیامت گردن خیلی از جوان های این انقلاب حق خواهد داشت.
همشهری
@mahdian_mohsen
🔻آنچه مکرون اعتراف کرد
1⃣یکم. مکرون اعلام کرد فرانسه دولت فلسطین را به رسمیت خواهد شناخت؛ اقدامی که با واکنش خشمگینانه اسرائیل و آمریکا مواجه شد.
2⃣دوم. وزیر خارجه بریتانیا هم گفت این موضوع در دستور کار لندن است و با فرانسه و عربستان در حال مذاکرهاند.
3⃣سوم. پس از ۷ اکتبر، کشورهایی چون ایرلند، اسپانیا، نروژ، اسلوونی و بلژیک اعلام کردند فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت.
4⃣چهارم. کشورهای غیردیگری همچون کلمبیا، ترکیه، آفریقای جنوبی و برزیل نیز پس از ۷ اکتبر به حمایت رسمی از فلسطین پرداختند.
5⃣پنجم. این تغییرات ناشی از بیداری ملتهاست که دولتها را ناگزیر به همراهی کردهاند.
6⃣ششم. بیداری افکار عمومی، آهسته اما مؤثر، در حال اصلاح نظامهای سیاسی و حقوقی جهانی است.
7⃣هفتم. اسطوره قدرت نظامی اسرائیل فرو ریخت و برتری امنیتی آن پایان یافت.
8⃣هشتم. ۷ اکتبر و ضرب شست سنوار و یارانش، موازنه قدرت و نظم استعماری را بههم زد.
9⃣نهم. امروز کودکان گرسنه و تشنه غزه با ایستادگی خود، تاریخ را دوباره مینویسند.
🔟دهم. این عقبنشینی قدرتها از شفقت نیست؛ نتیجه زانو زدن در برابر مقاومت است.
@mahdian_mohsen
حماس و« جهت گیری درست » در دیپلماسی
ترامپ عصبانی است؛
از دست حماس عصبانی است.
و حق هم دارد.
چون حماس نشان داد که «جهتگیری درست در دیپلماسی» چه میکند.
میز مذاکره را به میز مبارزه تبدیل کرد،
و گفتوگوی آتشبس را به میدان مقاومت بیشتر کشاند.
صبر زیر آتش صهیونی را به باتلاق بیآبرویی برای رژیم بدل ساخت.
و اسراییلی که با شعار حذف حماس، هزاران زن و کودک را سلاخی کردند،
اکنون ناچارند بعد از دو سال با همان گروه چریکی مذاکره کنند؛
و همان گروه، امروز برای استکبار جهانی شرط میگذارد و او را تحقیر میکند.
اکنون نهتنها امتها، بلکه ملتها و حتی دولتهایی در قلب اروپا از رژیم جلاد فاصله گرفتهاند.
و این همه، ثمرهٔ «جهتگیری درست» در میدان و در دیپلماسی و در مذاکره است.
این خشم ترامپ، خود نشانهای روشن از پیروزی حماس است.
@mahdian_mohsen