eitaa logo
کشکول|محسن مهدیان
4.3هزار دنبال‌کننده
426 عکس
150 ویدیو
3 فایل
روزنامه‌نگار. ارتباط با ادمین @mohsen_mahdian
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻نقد بیانیه جبهه اصلاحات به سبک علامه مصباح 🔻بیانیه جبهه اصلاحات را اگر نخوانده‌اید، خلاصه اش چنین است: غنی‌سازی را کنار بگذارید، با آمریکا مستقیم و جامع مذاکره کنید و به بازرسان آژانس هسته‌ای اجازه نظارت گسترده دهید. 🔻این بیانیه از زوایای مختلف قابل نقد است، اما ترجیح می‌دهم روش انتقادی علامه مصباح یزدی در ماجرای فتنه ۸۸ را یادآوری کنم؛ روشی که بسیار آموزنده بود. در آن سال‌ها تحلیل‌های گوناگونی درباره فتنه ارائه می‌شد: امنیتی، اعتقادی و .... اما نگاه آیت‌الله مصباح بیش از همه بر پایه روان‌شناسی و شخصیت‌شناسی افراد استوار بود و صرفا به دنبال ضوابط منطقی و برهان‌های پیچیده نمی‌رفتند. اینکه دقیقاً چه گفتند بماند؛ رجوع کنید که شیرین است. 🔻این روش تحلیلی قابل تأمل است، چراکه بسیاری از مباحث امروز فضای رسانه‌ای بیش از آنکه تحلیل باشند، روایت‌اند. تفاوت روشن است: روایت، بازتاب احساس و تلقی افراد است نه حقیقت میدان. این احساس‌ نیز ریشه در شاکله و خصلت انسان دارد؛ همان‌طور که برداشت آدم ترسو با آدم شجاع از یک واقعه یکسان نیست. 🔻خدا رحمت کند شهید مطهری را؛ می‌گفت گاهی انسان آن‌قدر می‌ترسد که به بیماری «استسباع» دچار می‌شود و مثال حیوانی را در جنگل می‌زد که از ترس شیر، به سمت شیر فرار می‌کند. بسیاری از تحلیل‌های سیاسی امروز هم چنین‌اند؛ آن‌قدر رنگ اضطراب و انفعال دارند که آدم نگران می‌شود مبادا زندگی شخصی گویندگان هم آسیب ببیند. 🔻مرحوم مصباح یادآور می‌شد که فتنه را باید بیش از هر چیز با تحلیل شخصیتی فهمید، نه صرفاً با ضوابط فکری. البته نقد استدلال‌ها نیز لازم است، به‌ویژه برای کسانی که ممکن است این سخنان را باور کنند. اما پرسش اینجاست: به کسانی که پس از حمله نظامی آمریکا ـ آن‌هم در بحبوحه مذاکره، آن‌هم با هدف قرار دادن تأسیسات هسته‌ای و ترور مردم، دانشمندان و نظامیان ما ـ باز هم از مذاکره مستقیم و جامع با آمریکا سخن می‌گویند، چه باید گفت که حق مطلب ادا شود؟ 🔻مرحوم مصباح یزدی در ادامه همین مباحث، تمثیلی شنیدنی از مرحوم شیخ غلامرضا یزدی نقل می‌کرد. او می‌گفت: «شبی بارانی در یزد، به مهمانی دعوت داشتم. بر الاغی سوار شدم و در کوچه‌ای به جوی آبی رسیدم. پوشش روی آن سست بود، پای الاغ فرو رفت و من هم به زمین افتادم. همه لباس‌هایم گل‌آلود شد. همسایه‌ها مرا به خانه بردند، لباسم را عوض کردند و سر و صورتم را شستند. منصرف شدم و به خانه بازگشتم. یک سال بعد، دوباره به همان خانه دعوت شدم. باز هم با همان الاغ رفتم. وقتی به همان کوچه رسیدیم، الاغ ایستاد. هرچه کوشیدم حرکت نکرد. پیاده شدم تا علت را بفهمم. ناگهان یادم آمد سال گذشته در همین نقطه پای الاغ در گل فرو رفته بود و ما هر دو زمین خورده بودیم. به همین دلیل دیگر حاضر نبود از آن مسیر عبور کند.» شیخ غلامرضا یزدی این ماجرا را بر منبر نقل می‌کرد و در پایان می‌گفت: «عزیزان من، سعی کنید از این الاغ کمتر نباشید.» همشهری‌ @mahdian_mohsen
🔻آیا دوباره جنگ می‌شود؟ این پرسش هر روز در ذهن‌ها تکرار می‌شود. پاسخ روشن است: اگر خطری از بیرون بر ما بتازد، ملت ایران بارها نشان داده‌اند که زیر آتش هم یکپارچه‌تر می‌شوند. دشمن هم اینرا می داند. پس چرا باید مجدد دست به خطا بزند؟ ولی واقعیت اینست که سایه جنگ همچنان هست... اما چرا و به چه معنا؟ 🔻در جنگ گذشته، صهیونیست‌ها گمان کردند با زدن نمادهای علمی و نظامی ما کشور از درون فرو می‌پاشد. حال آنکه محاسبه‌شان غلط بود. خون شهید نه تنها شکاف نیاورد، که ملت را چون فولاد یکدست‌تر ساخت. حمله‌ها به جای آشوب، انسجام آفرید. امروز تل‌آویو به تجربه فهمیده است تکرار آن سیاست شکست‌خورده است: زیر بار موشک‌های ایران له شد، هزینه انسانی و زیرساختی داد و در دنیا بی آبرو و تحقیر شد و اعتماد به نفس مقاومت بیشتر شد و در نهایت زبون و با دست خالی برگشت. 🔻پس اگر روزی دوباره به فکر حمله بیفتد، مسیر را معکوس می‌کند: اول آشوب اجتماعی، بعد حمله نظامی. حالا اینجاست که باید پرسید چه کسانی ناخواسته یا آگاهانه این بستر را در داخل آماده می‌کنند؟ 1⃣یک. هر پیامی که بوی ضعف بدهد و دل مردم را بلرزاند، خنجری است در دست دشمن. فرقی هم نمی کند سخنان یک مسوول باشد یا بیانیه‌هایی شبیه مواضع اخیر جبهه اصلاحات. پیامی که موجب خالی شدن دل مردم شود و احساس ضعف و بی‌پناهی را منتقل کند، بستر حاکمیت اشرار و آشوب را آماده می‌سازد. 2⃣دو. هر شایعه و محتوای بی‌سند که به تحقیر نظام سیاسی بینجامد، دیواری از بی‌اعتمادی می‌سازد. هر محتوای رسانه‌ای که بی‌سند و شایعه‌محور باشد یا حتی درست باشد اما با لحن تحقیر و منکوب کردن نظام سیاسی منتشر شود، اعتماد عمومی را فرسوده و فضا را برای آشوب باز می‌کند. 3⃣سه. هر اظهار نظر یا تصمیمی که دوقطبی‌سازی و چنددستگی ایجاد کند، اختلاف را عمیق‌ می‌سازد. یک جمله نسنجیده می‌تواند واکنش تند جریان مقابل را برانگیزد و آتش اختلاف را شعله‌ور کند. 4⃣چهار. اختلاف علنی میان مسئولان و دستگاه‌ها نیز پیام آشفتگی سیاسی می‌دهد. وقتی به جای پرداختن به مسائل اصلی، موضوعاتی مثل عدم کفایت رئیس‌جمهور برجسته شود، نتیجه‌اش تزلزل حکمرانی و پررنگ‌تر شدن سایه جنگ است. 🔻پس پاسخ پرسش آغازین روشن است: سایه جنگ امروز نه از آسمان اسرائیل، بلکه از زبان و رفتار کسانی برمی‌خیزد که ناخواسته یا عامدانه ترس، دودستگی و بی‌اعتمادی می سازند و مقدمه آشوب و بهم ریختگی اجتماعی فراهم می کنند. همشهری @mahdian_mohsen
🔻جامانده از عکس خاتمی و پزشکیان 1⃣یکم. وفاق نیازمند تقوای جمعی است. وفاق طریقیت دارد برای مصلحت برتر و آن هم خاک پاک این مردم است. تا دین مان آسیب نبیند. وفاق برای مصلحت این وآن نیست که آن نقاب است. وفاق راه عافیت اندیشی نیست که تقوای ساخت سرمایه های نمادین و اجتماعی است. 2⃣ دوم. دیدار رئیس جمهور با خاتمی عجیب نیست. چه بسا انتظاری هم غیر این نیست. بگذاریم به حکم اخلاق و رفاقت قدیمی و یا سنت تیمار از بیمار؛ فارغ از چندوچون سیاسی. اما انتشار عکس و خبر به رخ کشیدن سیاسی مقابل غیر است و غیر از وفاق. کمااینکه انتشار حرف های مگوی رئیس جمهور در دیدار با اهل رسانه نیز خلاف انسجام است. 3⃣سوم. وفاق، فناوری تنازل از سلایق سیاسی در راه مصالح ملی است هم عقیده می‌خواهد تا روشن شود چرا ضرورت دارد هم صداقت می‌خواهد تا در هر شرایطی تعهدآور باشد و هم تقوا می‌خواهد تا با ممارست و تمرین به خلق و خوی سیاسی برسد؛ تا برسیم به عادت جمعی. 4⃣چهارم. از عکس خاتمی و پزشکیان این را می‌فهمم که اعتقاد صادق به وفاق به‌تنهایی کافی نیست. ما اخلاق وفاق می‌خواهیم؛ چیزی که نیازمند تمرین و ممارست است. تقوای وفاق غیر از اصل وفاق است. حرف تمام است. @mahdian_mohsen
1.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا امروز هرچه بود گذشت از حالا به بعد مواضع اعلامی مان را با سخنان امروز آقا تطبیق دهیم. هنر امروز ما اینست که نقد ومطالبه مان را با رعایت این اصل طرح کنیم و اگر نمی توانیم حتما سکوت به صواب نزدیک تر است که حداقل حرف امام جامعه روی زمین نماند. @mahdian_mohsen
🔻چطور حمایت و نقد دولت را جمع کنیم؟ 🔻ده مهارت برای نقد دلسوزانه دولت 🔻سخنان رهبر انقلاب، ان‌شاءالله فصل‌الخطاب است. باید از دولت پرتلاش حمایت کرد. از امروز خط قرمز و مرز انقلابی و غیرانقلابی در عمل به این توصیه قطعی است. 🔻اما یک سؤال جدی پیش روی ماست: با اشکالات دولت چه باید کرد؟ چه کنیم که نقدمان حمایت‌آمیز باشد؟ چون قطعاً رهبر انقلاب نقد و مطالبه را نفی نکردند، رئیس‌جمهور محترم هم چنین انتظاری ندارند. 🔻این متن چند مهارت را برای جمع توأمان نقد و حمایت اشاره می‌کند. اما پیش از آن، دو مقدمه لازم است: 🔹مقدمه اول: عبور از نگاه قطبی فرهنگ سیاسی ما گرفتار بیماری قدیمی قطبی‌نگری است. عادت کرده‌ایم همه چیز را صفر و یکی ببینیم؛ افراد یا فرشته‌اند یا اهریمن، یا باید یکسره تأیید شوند یا یکسره حذف. نتیجه این است که نقد مساوی می‌شود با دشمنی و حمایت مساوی می‌شود با مداحی. اگر این بیماری درمان شود، آن‌وقت با هر نقد و مطالبه‌ای به تکفیر و حذف دیگران نمی‌رسیم. 🔹مقدمه دوم: چرا باید دولت را حمایت کرد؟ سه دلیل روشن وجود دارد: 🔸1. دلیل معرفتی: احترام به رأی مردم و پاسداشت مردم‌سالاری دینی؛ رأی مردم حرمت دارد. 🔸2. دلیل سیاسی و منطقی: تضعیف دولت اجرایی، تضعیف کل کشور است. همه با هم سوار یک کشتی هستیم؛ نباید خودزنی کنیم. 🔸3. دلیل اقتضایی: ما در شرایط جنگ ترکیبی هستیم و هر اختلاف داخلی، نقش ستون پنجم دشمن را ایفا می‌کند. 🔻مهارت‌های نقد دلسوزانه 1⃣۱. دیدن نکات مثبت در کنار نقد: چشم خود را تربیت کنیم تا زحمات و موفقیت‌ها را ببینیم و بگوییم. نقد بدون ذکر مثبت‌ها، ناقص است. 2⃣۲. نقد همراه با راهکار: هر نقدی باید پیشنهاد اصلاحی داشته باشد. راهکار، امیدآفرین است. 3⃣۳. پرهیز از تعمیم خطاها: خطای یک بخش یا یک مسئول را به کل دولت تعمیم ندهیم. 4⃣۴. رعایت اولویت‌ها: بر مسائل اصلی تمرکز کنیم، نه حاشیه‌ها. 5⃣۵. پذیرش تدریجی بودن حل مسائل: مشکلات کشور یک‌شبه حل نمی‌شوند. صبوری لازم است. 6⃣۶. تکیه بر اطلاعات دقیق: نقد بر پایه داده‌های مستند باشد، نه شایعات شبکه‌های اجتماعی. 7⃣۷. پرهیز از تک‌بعدی‌نگری: هر مسأله ابعاد مختلف دارد. جامع ببینیم و تک‌متغیره قضاوت نکنیم. 8⃣۸. اعتماد به ساختارهای نظام: نقد نباید مشروعیت ساختارها را زیر سؤال ببرد. 9⃣۹. زبان نقد منصفانه: لحن ما باید اخلاقی و دلسوزانه باشد، نه تخریبی. 🔟۱۰. پرهیز از ایجاد مخرج مشترک با دشمن: نقدی که پازل دشمن را کامل کند، دیگر نقد دلسوزانه نیست. 🔻حرف آخر 🔻وقتی نقطه نقد را گذاشتیم، 🔸دولت باید—حتا اگر نقد را نپذیرد—احساس کند منتقد خیرخواه و صادق است. 🔸مردم باید احساس کنند دولت حرکت می‌کند و مشکلات رو به حل شدن است. این یعنی تقویت امید به آینده. 🔻پی‌نوشت وظیفه نهایی ما اجتماعی‌سازی مطالبه است. باید کاری کنیم مردم هم آن مطالبه را بخواهند و پیگیری کنند. در بلندمدت، همین اجتماعی‌شدن مطالبه مسیر انتخاب و تصمیم‌گیری در جمهوری اسلامی را جهت می‌دهد. این یعنی صبر، امید و وفاداری به تنها راه پایدار کشور: مردم‌سالاری دینی. همشهری @mahdian_mohsen
🔻جائی که صهیونیست ها زمینگیر شدند اگر رسانه نبود، هفتم اکتبر هرگز به ثمر نمی‌نشست. این یک واقعیت است. نگاه کنید: آن روز نه فقط یک عملیات نظامی، بلکه نقطه پایان رژیم صهیونیستی در ذهن ملت‌های جهان بود. امروز حتی دولت‌ها هم به دنبال ملت‌ها افتاده‌اند. سهم رسانه در این معادله، سهمی سرنوشت‌ساز است. طوفان الاقصی با رسانه تکمیل شد. ظلم چند ده ساله رژیم در حال فراموشی بود، اما حماسه حماس آن را به پیشانی تاریخ کوبید. سنوار و مجاهدان غزه، با خون خود، رژیم را در افکار عمومی دنیا تمام کردند. و حقیقت این است: آنچه در ذهن‌ها تمام شود، در واقعیت نیز به سرعت فرو خواهد ریخت. به همین دلیل است که رژیم صهیونیستی از آغاز این جنگ، دست‌کم ۲۴۶ خبرنگار را شهید کرده است؛ آماری که در تاریخ رسانه بی‌سابقه است. به همین دلیل است که نتانیاهو فریاد می‌زند: «ما در هفت جبهه می‌جنگیم و رسانه، جبهه هشتم ماست.» او به فاکس‌نیوز و دیگر رسانه‌ها حمله می‌کند: «شما خبرنگاران باید خجالت بکشید! مجری‌های استودیو دروغ می‌گویند، پروپاگاندای حماس را تکرار می‌کنند، عکس‌های گرسنگی کودکان غزه جعلی است!» و در جنگ دوازده‌روزه نیز از ترس حقیقت، رسانه ملی ما را هدف گرفت. اما این اولین بار نبود. انتفاضه پنج‌ساله (۲۰۰۰–۲۰۰۵) با خون شهید مظلوم محمد الدوره و تصویر تاریخی‌اش در آغوش پدر، وجدان جهانیان را لرزاند و به رسانه بدل شد. امروز هم حماس نشان داده که تنها در میدان نبرد پیروز نیست؛ بلکه در جبهه رسانه و ذهن نیز دست برتر را دارد. اصل سخن این است: رسانه در این جنگ فقط گزارش میدان نیست. حتی جبهه هشتم هم نیست. رسانه، خود همه میدان است. امروز رژیم صهیونیستی در جنگ رسانه‌ای، زبون و درمانده است و همین جنگ رسانه‌ای است که نابودی‌اش را سرعت می‌بخشد. این جنگ، جنگ اطلاع‌رسانی صرف نیست؛ جنگی است در ساحت انسانی. ذهن‌ها در حال دریافت حقیقت‌اند، دل‌ها در حال بیدار شدن‌اند. به همین دلیل است که صدای مقاومت از غزه تا سانتیاگو و از لندن تا جاکارتا پیچیده است؛ میلیون‌ها نفر در خیابان‌ها فریاد می‌زنند: «فلسطین آزاد باید گردد». در الهیات ما، ثمره جنگ بر دل‌ها و ذهن‌هاست. سیدالشهدا در کربلا، طفل شش‌ماهه‌اش را بر دست گرفت تا در تاریخ رسانه‌ای شود؛ رسانه‌ای که دنیا را میخکوب مظلومیت کرد و خونش تا امروز در رگ‌های آزادگان جاری است. همان خون است که در رگ‌های مجاهدان غزه و جوانان جبهه مقاومت می‌جوشد. امروز رسانه، تمام‌کننده حماسه حماس است. طبیعی است اگر رژیم برای کشتن حقیقت، تقلا کند و خبرنگاران را هدف بگیرد. هرچند جائی که خون های پاک روایت می کنند، رسانه مثل رود خروشان جاری است. همشهری @mahdian_mohsen
🔻خاک بر سر آن ایرانی رهبر انقلاب در سخنرانی اخیرشان گفتند: دشمنان نشستی داشتند برای تعیین جانشین جمهوری اسلامی. و میان آن‌ها یک ایرانی هم بود. فرمودند: «خاک بر سر آن ایرانی!» مهم نیست نامش چه بود. رضا پهلوی یا دیگری. مهم این است: چه کسی آن‌قدر ذلیل است که این لقب برازنده‌اش شود. بیاییم مفهوم اپوزیسیون را روشن کنیم. دو نوع اپوزیسیون داریم: خوب و بد. اپوزیسیون خوب؟ مثل سروش، کدیور، گنجی. دعوای آن‌ها با حکومت است، نه با ایران. حتی گنجی وقتی دید نتانیاهو کتابش را تبلیغ کرده، نوشت: کاش می‌توانستم خودکشی کنم و این خفت را نبینم. این‌ها با ایران دشمن نیستند. به اینها گفته می شود ضدانقلاب. عمده اپوزیسیون های دنیا از این دست اند. اما اپوزیسیون بد؟ آن‌که با مردم دشمنی دارد. با خاک ایران. این دیگر اپوزیسیون نیست؛ وطن‌فروشی است. خاندان پهلوی نمونه روشن آن است. پدر و پدربزرگ تا توانستند دزدیدند. فروختند. تسلیم شدند. و در نهایت فرار کردند. امروز فرزندشان هم‌پیمان جلادترین رژیم تاریخ شده؛ برای ریختن بمب بر سر مردم خودش. برای دفاع از فروپاشی خاک ایران. این دیگر «ضدانقلاب» نیست. این بی‌ناموسِ وطن است. وطن‌فروش. و امروز دوقطبی اصلی روشن‌تر از همیشه است: انقلابی یا ضدانقلابی؟ نه! وطن‌پرست یا وطن‌فروش. تنها دوقطبی فطری و وجدانی تاریخ. امتداد این دوقطبی به همان دوقطبی اصیل انقلابی و ضدانقلابی می رسد. روشن است. همشهری @mahdian_mohsen
🔻پیام ورزشی رهبر انقلاب و درسی برای سیاست «با بازی خوب خود دل ملت ایران را شاد کردید. از همه شما متشکرم.» این پیام کوتاه و ساده، یک درس بزرگ در دل خود دارد. بیایید پیام ورزشی رهبر انقلاب را معیاری برای اهالی سیاست قرار دهیم. تشکر ایشان برای شادکردن مردم، نشان می‌دهد که معیار ارزشمندی هر کار، خروجی و اثر اجتماعی آن است: شادی و امید مردم. اما تنها شادکردن مهم نیست. شادی‌ای که رهبری به آن اشاره کردند، شادیِ برآمده از «قله» بود. قله یعنی جایی که از اعتمادبه‌نفس، قدرت، حرکت و امید ساخته می‌شود. چنین شادی‌ای تصادفی یا نمایشی نیست، بلکه ثمره زحمت، اتحاد و کار جمعی است. تیم ملی والیبال با غیرت و مقاومت توانست به قله برسد و دل مردم را شاد کند. شادی در همین نقطه معنا پیدا می‌کند. این پیام ترجمه مستقیمی برای سیاست نیز دارد. سیاستمدار موفق باید بتواند همین حس را به جامعه منتقل کند: اعتمادبه‌نفس ملی، امید به آینده، باور به جوانان و نفی بن‌بست. سیاستی ارزشمند است که مردم در پرتو آن باور کنند «راه هست و بن‌بست نداریم». مردم زمانی شاد می‌شوند که ببینند سیاست با ایستادگی و مقاومت، قله‌ای واقعی ساخته است. شادی از جنس قله، نه تنها لبخند بر لبان مردم می‌نشاند، بلکه انسجام و اعتماد اجتماعی می‌آفریند. همشهری @mahdian_mohsen