✍خاطره به روایت دوست #شهید_حامد_سلطانی
بعداز شهادت فرمانده مهدی، حالش گرفته شده بود. در تنهایی گریه میکرد. یک روز به من گفت: چیکار کنم که اقامهدی منو ببره.
بهش گفتم: اقامهدی تاوقتی شهید نشده بود دست همه ی مارو میگرفت.. الان که شهید شده. حتما دست خدارو میذاره تو دستت..
[و] خداروشکر اقا حامد هم پرواز کرد...
یار را عاشق شوی
آخر شهیدت میکند...
#شهید_مهدی_حسینی
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
#امام_صادق(علیهالسلام):
بَرُّوا آباءكُم يَبَرَّكُم أبناؤكُم.
با پدرانتان خوشرفتار باشید تـــــــــا فرزندانتان با شما خوشرفتاری کنند.
📚 بحارالأنوار، ج۷۴، ص۶۵، حدیث۳۱
@mahdihoseini_ir
⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
935.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای سفر من و شما به کربلای معلی هزینه های سنگینی پرداخت شده...
#کربلا
#اربعین
@mahdihoseini_ir
⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
يک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
سودا کند دمی، به همه ی جاودانه ها...
#شهید_مهدی_حسینی
@mahdihoseini_ir
⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
آقا مهدی
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄ 📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #آزار_مؤمن #فصل_هشتم #قسمت_اول در دوران جواني در پايگاه بسيج
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#آزار_مؤمن
#فصل_هشتم
#قسمت_دوم
پيرمرد سيد، رد پاي مرا در داخل برف گرفت و دنبال من آمد. وقتي وارد پايگاه شد، حسابي عصباني بود.
ابتدا كتمان كردم، اما بعد، از او معذرت خواهي كردم. او با ناراحتي بيرون رفت.
حالا چندين سال بعد از اين ماجرا، در نامه عملم حكايت آن شب را ديدم. نميدانيد چه حالي بود، وقتي گناه يا اشتباهي را در نامه عملم ميديدم، خصوصاً وقتي كسي را اذيت كرده بودم، از درون عذاب ميكشيدم. گويي خودم به جاي آن طرف اذيت ميشدم. از طرفي در اين مواقع، باد سوزان از سمت چپ وزيدن ميگرفت، طوري كه نيمي از بدنم از حرارت آن داغ ميشد!
وقتي چنين اعمالي را مشاهده ميكردم، به گونه اي آتش را در نزديكي خودم ميديدم كه چشمانم ديگر تحمل نداشت. همان موقع ديدم كه آن پيرمرد سيد، كه چند سال قبل مرحوم شده بود، از راه آمد و كنار جوان پشت ميز قرار گرفت.
سيد به آن جوان گفت: من از اين مرد نميگذرم. او مرا اذيت كرد. او مرا ترساند. من هم گفتم: به خدا من نميدانستم كه سيد داخل قبر عبادت ميكند.
جوان رو به من گفت: اما وقتي نزديك شدي فهميدي كه مشغول قرآن خواندن است. چرا همان موقع برنگشتي؟
ديگه حرفي براي گفتن نداشتم. خلاصه پس از التماسهاي من، ثواب دو سال عبادتهاي مرا برداشتند و در نامه عمل او قرار دادند تا راضي شود. دو سال نمازي كه بيشتر به جماعت بود. دو سال عبادت را دادم به (۱) خاطر اذيت و آزار يك مؤمن!
______
۱) امام صادق (ع) فرمودند: حرمت مؤمن حتي از كعبه بالاتر است.
مصاحبه با راوي اين کتاب، بارها به خاطر گريه هاي ايشان قطع شد. يادآوري اين خاطرات برايش بسيار سخت بود.
ادامه دارد...
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
📸 وقتی صحبت از انتشار اسلام میکنیم منظورمون دقیقا اینه
#حب_الحسین_یجمعنا
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
#امام_صادق(علیهالسلام):
لَا تَدَعْ زِيَارَةَ الحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام يَمُدُّ اللّهُ فِي عُمُرِكَ وَ يَزِيدُ فِي رِزْقِكَ وَ يُحْيِيكَ اللّهُ سَعِيدًا وَلَا تَمُتْ إِلَّا شَهِيدًا.
🚩 زیارت #امام_حسین علیهالسلام را فروگذار که خدا عمرت را طولانی و روزی را زیاد میکند و زندگی با سعادت و مرگ با شهادت به تو خواهد بخشید.
📚 وسائلالشیعه، ج ۱۴، ص ۴۳۱
#کربلا🍃
@mahdihoseini_ir
⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شیخ نعیم قاسم: آمریکا برای توافق به لبنان نیامد، آمد تا چیزهایی را بر ما دیکته کند
🔻دبیرکل حزبالله لبنان در گرامیداشت چهلمین روز شهادت سردار محمد سعید ایزدی (حاج رمضان)، از فرماندهان ارشد مقاومت:
نمایندهٔ آمریکا برای مصلحت اسرائیل آمد.
🔻مهلت آتشبس بین ۱۶ تا ۶۰ روز است؛ دشمن در ۳۰ روز از آن، از سلاحهای بیولوژیک و پهپادها استفاده کرد و ما موضوع را به دولت تحویل دادیم.
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
@mahdihoseini_ir
⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
سر به سر خیالم نگذار؛
به دیدنم بیا
که هنوز از پسِ رفتنت؛ برنیامدهام...
.
#همسرانه💔
#شهید_مهدی_حسینی💔
@mahdihoseini_ir
⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
آقا مهدی
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄ 📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #آزار_مؤمن #فصل_هشتم #قسمت_دوم پيرمرد سيد، رد پاي مرا در داخ
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#آزار_مؤمن
#فصل_هشتم
#قسمت_سوم
در لا به لاي صفحات اعمال خودم به يك ماجراي ديگر از آزار مؤمنين برخوردم. شخصي از دوستانم بود كه خيلي با هم شوخي ميكرديم و همديگر را سركار ميگذاشتيم. يكبار در يك جمع رسمي با او شوخي كردم و خيلي بد او را ضايع كردم.
خودم هم فهميدم كار بدي كردم، براي همين سريع از او معذرت خواهي كردم. او هم چيزي نگفت. گذشت تا روز آخر كه ميخواستم براي عمل جراحي به بيمارستان بروم.
دوباره به همان دوست دوران جواني زنگ زدم و گفتم: فلاني، من خيلي به تو بد كردم. يكبار جلوي جمع، تو را ضايع كردم. خواهش ميكنم مرا حلال كن. من شايد از اين بيمارستان برنگردم.
بعد در مورد عمل جراحي گفتم و دوباره به او التماس كردم تا اينكه گفت: حلال كردم، اِن شاءالله كه سالم و خوب برگردي.
آن روز در نامه عملم، همان ماجرا را ديدم. جوان پشت ميز گفت: اين دوست شما همين ديشب از شما راضي شد. اگر رضايت او را نميگرفتي بايد تمام اعمال خوب خودت را ميدادي تا رضايتش را كسب كني، مگر شوخي است، آبروي يك انسان مؤمن را بردي. (۱)
_____
۱) بعدها مطلبي از رسول گرامي اسلام (ص) ديدم كه تأثيرگذار بود. روزي آن حضرت به کعبه نگاه کردند و فرمودند:
"اي کعبه! خوشا به حال تو، خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامي داشته! به خدا قسم حرمت مؤمن از تو بيشتر است، زيرا خداوند تنها يک چيز را از تو حرام کرده، ولي از مؤمن سه چيز را حرام کرده: مال، جان و آبرو، تا کسي به او گمان بد نبرد." (روضه الواعظين، ج۲، ص۲۹۳)
ادامه دارد...
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄