🗓 13 مهر، سالروز هجرت امام خمینی (رحمه الله علیه) از عراق به پاریس (1357 ه. ش)
♨️ اولین گروهی که وارد جهنم می شوند!
🔹 و أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى علیه السلام:
🔹 منْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِیبَهِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ إِلَى الْجَنَّهِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَیْهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النَّار
🔹از سوى خدا به موسى وحى شد:
🔹 هر غیبت کننده اى که با توبه از دنیا برود، آخرین کسى است که به بهشت وارد می شود و هر غیبت کننده اى که بر آن اصرار داشته باشد، و با این حال از دنیا برود و توبه نکند، اوّلین کسى است که داخل دوزخ می گردد.
📚 منبع: [إرشاد القلوب إلى الصواب ، جلد۱ ؛ صفحه ۱۱۶]
____________
📖 داستانک ۱:
✅ حضرت امام خمینى قدس سره در کنار درس و بحث به تفریح هم علاقه داشت. در جوانى روزهاى جمعه با طلاب براى تفریح از شهر خارج می شدند، امّا قبل از حرکت می فرمود: به چند شرط با شما بیرون می آیم:
1️⃣ نماز را اوّل وقت بخوانیم.
2️⃣ در تفریح از کسى غیبت نشود.
📚 منبع: [خاطرات حجت الاسلام قرائتى(جلد ۲)، صفحه: ۹۰ ]
______________
📖 داستانک ۲:
💬 حجه الاسلام سید احمد فاطمی فرمودند:
🔹در اوایل طلبگی ام، روزی مرحوم علامه طباطبایی (ره) به حجره ام تشریف آوردند و فرمودند: ” پیداست که در این جا غیبت شده است!”
🔹 گفتم: بله پیش از آمدن شما، چند نفر که درسشان از من بالاتر بود، این جا بودند و کسی را غیبت کردند.
✅ علامه فرمود:” باید می گفتی از این جا بروند، این حجره دیگر برای درس خواندن مناسب نیست؛ اتاق خود را عوض کن.”
📚 منبع: [مهر افروخته،ص:۹۵]
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 13 مهر، سالروز هجرت امام خمینی (رحمه الله علیه) از عراق به پاریس (1357 ه. ش)
❇️ اگر همه همشهریانت از تو تعریف کردند…
🔹 روی عن الإمام الباقر ع فی وصیته لجابر بن یزید الجعفی أنّه قال:
🔹 «یَا جَابِرُ… اعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ مِصْرِکَ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ».
📚 منبع: تحف العقول، ص۲۸۴
🔹 از امام باقر (علیهالسلام) نقل شدهاست که در وصیتشان به جابربنیزیدجُعفی فرمودند:
🔹 «ای جابر!… بدان که تو ولیّ(دوستِ) ما نخواهی بود، مگر اینکه اگر اهالی شَهرت علیه تو همداستان شوند و بگویند تو مرد بدی هستی، این (حرفشان) تو را اندوهگین نسازد و اگر گفتند تو مرد خوبی هستی، این (حرفشان) تو را شادمان نگرداند.
🟢 ما مامور به وظیفه ایم و باید کارمان را انجام دهیم، حالا اگر همه مردم بگویند مرگ بر فلانی یا درود بر فلانی.
🟢 ما باید یقین داشته باشیم حرفمان و راهمان درست است. «وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ»؛ از ملامت هیچ ملامت گری نمی ترسند. (آیه ۵۴ سوره مائده)
💫 مثلا شما می خواهید در یک اجتماعی صحبت کنید، می دانید اگر فلان حرف را بزنید مردم ناراحت می شوند اما باید بگویید. چه بسا مردم ناراحت بشوند. زمانی مردم از یک حرفی خوشحال می شوند، وظیفه مان بوده که بگوییم.
_______
📖 داستانک:
🔸 به شهید بهشتی خیلی توهین می کردند. ایشان به شهری رفته بودند، جلو ایشان خری را کشته بودند.
🔸 مرگ بر بهشتی هم خیلی می گفتند.
🔸 روزی نزد امام آمدند. امام گفتند از بیرون که آمدید مردم چه شعاری می دادند؟ ایشان عرض کردند: همه می گفتند درود بر خمینی.
🔹 حضرت امام فرمودند: به خدا قسم اگر همه مردم با هم بگویند مرگ برخمینی به اندازه سر سوزنی برایم فرقی نمی کند.
✅ انسان باید به این حد برسد که وظیفه اش را انجام بدهد.
💫مثلا در عروسی برادرتان موسیقی می گذارند، شما بلند می شوید. همه هم ناراحت می شوند، خوب ناراحت بشوند شما باید بلند شوید.
✅ انسان باید به این حد برسد که حرف مردم در او اثر نکند.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 13 مهر، سالروز هجرت امام خمینی (رحمه الله علیه) از عراق به پاریس (1357 ه. ش)
💢 ماجرایی که امام را به شدت ناراحت کرد.
📖 داستانک:
💬 حجه الاسلام فردوسی پور می گوید :
🔹 در رابطه با اجاره نشینى حضرت امام در جماران به قضیه اى اشاره مى کنم.
📍موضوعى که بیانگر تقید شدید امام به رعایت موازین و احکام شرعى به ویژه در مورد حقوق مردم و الگویى از یک مستاجر خوب و متشرع است.
🔹 با آن که صاحبخانه امام از مقلدان و دلباختگان آن حضرت بود و سکونت امام را در خانه خود، بزرگترین افتخار زندگیش مى دانست ؛ لیکن حضرت امام مثل یک فرد عادى که گویى هیچ گونه علقه اى بین مالک و مستاجر وجود ندارد، به احکام شرعى مربوط ملتزم بودند.
🔹 روزى براى تامین نور کافى و متناسب که براى فیلمبردارى از برخى ملاقات هاى رسمى یا برنامه هایى نظیر پیام نوروزى که در اتاق کار حضرتشان انجام مى شد، مورد نیاز بود، سه نقطه از گچ سقف اتاق را هر یک به مساحت ۵*۵ سانتیمتر زیر تیر آهن تراشیده بودند، مى خواستند نور افکن ها را به آن نقاط جوش دهند
🔹 هنگام صبح که طبق معمول خدمت امام مشرف شدیم، قبل از هر چیز، با لحنى خشن و تند و قیافه اى ناراحت و مضطرب فرمودند:
⁉️ این چیست، چرا این کار را کرده اند؟
🔹 به عرض رسید براى تامین نور فیلمبردارى است.
⁉️بعد از لحظه اى تامل و سکوت تلخ ادامه دادند: چرا بدون اجازه صاحبخانه این تصرفات را مى کنند؟
🔸 با این برخورد تند، جرات ادامه کار سلب شد واصل قضیه منتفى و جاى آن تعمیر شد.
🔹 هنگامى که از خدمتشان مرخص شدیم، جناب آقاى صانعى با توجه به اینکه ده ها سال با حضرت امام بودند، به من گفت: من در طول عمرم، کمتر چنین ناراحتى و تکدر خاطرى را در امام دیده ام.
📚 منبع: [سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی؛ جلد ۲؛ صفحه ۲۲]
____________
📝 امام در وصیتی به فرزندشان می نویسند:
🔹 پسرم! سعی کن که با حق الناس از این جهان رخت نبندی که کار، بسیار مشکل می شود. سر و کار انسان با خدای تعالی که ارحم الراحمین است، بسیار سهل تر است تا سر و کار با انسان ها
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
1.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓 به مناسبت سالروز صلح امام حسن مجتبی علیه السلام
🎥 مهمترین آزمون
💢 مهمترین آزمون انسان در طول زندگی
♨️ اعتراض خواص به صلح امام حسن مجتبی علیه السلام
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت سالروز صلح امام حسن مجتبی علیهالسلام
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۲۳ مهر، سالگرد شهید محراب، آیت الله اشرفی اصفهانی
💢 به یاد شهید محراب/ آیت الله اشرفی اصفهانی
📖 داستانک:
💬 حجت الاسلام قرائتی تعریف می کنند:
🔹 آیت الله شهید اشرفى شهید شده بود. من آمدم کرمانشاه، رفتم خانه ایشان و به آقازاده اش گفتم: خوب یک خاطره از ایشان بگویید.
🔹 می گفت: پدر من از آشپزخانه می خواست به اتاق برود. خوب پیرمرد بود حدود ۸۰، ۹۰ سال، عصا دستش بود. یک مرتبه دید که گربه دارد می دود گوشت دهانش است! تا دید گوشت دهانش است، با عصا روى گربه زد.
🔹 بعد از این کار پدرم به اتاق رفت و گفت: چرا زدى؟ گربه غریزه اش این است که هرجا گوشت دید ببرد. چون هم گرسنه اش است هم بچه دارد. تو هنر دارى باید گوشت خودت را حفظ کنى. تو وظیفه ات این است که گوشت را حفظ کنى. گربه هم غریزه اش این است که گوشت را دید ببرد. تو به وظیفه ات عمل نکردى ولى او به غریزه اش عمل کرده است. مقصر تو هستى!
🔹 گفت: حسین! من هم آمدم گفتم: بله آقا!
✅ گفت: برو گربه را بیاور عذرخواهى کنم. گفتم: بابا ول کن.
🔹 سفت گرفت، گفتم: بابا ول کن. آخر گربه که عذرخواهى نمی خواهد. گفت: من به ایشان بیخود چوب زدم. من وظیفه دارم، حیوان غریزه؛ وظیفه ى من حفظ گوشت است. غریزه ى او هم اینکه گوشت را ببرد. من به وظیفه عمل نکردم و مقصر من هستم. نه گربه!
🔹 گفتم: خوب حالا عوضش گوشت را برد. این گوشت براى اینکه … . گفت: نه! این چوبى که من زدم به او، این گناه کردم. هرچه گفتم دیدم ایشان سفت گرفته که آقا تو را به خدا برو او را بیاور. این گربه در سرداب رفته. برو او را بیاور. گفتم: آقا گربه را مگر می شود گرفت؟ مرغ که نیست. گربه چنگ می اندازد صورتمان را زخمى می کند.
🔹 گفت: ببین یک کلاه روى سرت بکش، چشمهایت پیدا باشد. دستت را بکن در این کیسه هاى که در حمام کیسه می کشند. صورتت را هم بپوشان، این را بگیر و بیاور.
🔹 گفتم: آقا ولم کن! دیدم پیرمرد التماس می کند. دلم براى پدرم سوخت. صورتم را پوشاندم و خلاصه دستکش دست کردم و رفتم در زیر زمین، یواش این گربه را گرفتم. حالا از او هم می ترسم. آن را به آیت الله اشرفى دادم.
❇️ آیت الله اشرفى بغلش گرفت و مرتب گفت: «خدایا! مرا ببخش! ظلم کردم. این حیوان که گناه نکرده بود. این باید گوشت را ببرد. من باید حفظ کنم. خدایا من را ببخش». براى ما صحنه عجیبی پیش آمده بود و ما بهت زده شدیم. بعد از آن هر وقت آیت الله اشرفى می خواست غذا بخورد یک مقدار غذا در یک ظرف می کرد، پیرمرد ۸۰، ۹۰ ساله زیرزمین می برد و به گربه مى داد و برمی گشت غذا می خورد. مىگفت: باید این چوب را جبران کنم. آیت الله اشرفى که شهید شد، مى گفت: این گربه تا صبح زوزه می کشید. هرچه غذا به این گربه دادیم نخورد. پیکر پدر را اصفهان بردیم. گربه اى هم که چند سال در خانه ى ما بود، رفت که رفت. حیوان ها شعور دارند. در دنیا خبرهایى است. حالا چند تا آدم روى کره ى زمین است که …
📚 منبع: [برنامه درسهایى از قرآن ۱۴/ ۰۶/ ۸۷]
__________
🔹 امام در پیامى که براى شهید آیت الله شهید اشرفى دادند فرمودند: ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را درپیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند.
🔻 در مظلومیت این نظام و انقلاب همین بس، که این همه سال پس از انقلاب، یک عده همکار و همدست آن جانیان شده و جمهوری اسلامی را متهم می کنند که چرا آنها را اعدام کردند!
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت 24 مهر، روز جهانی غذا
♨️ لقمه حرام
📖 داستانک:
🔸 شخصی به نام شریک بن عبدالله نخعی از علمای بزرگ زمان خود بود. روزی مهدی بن منصور عباسی به او گفت: من میخواهم قاضی القضاتی حکومت اسلامی را به شما بدهم.
🔸 شریک بن عبدالله گفت: من قبول نمیکنم؛ چون شما حاکم ظالمی هستی، قاضی القضاتی شما هم ظلم است. گفت: خوب حداقل معلمی بچههای من را قبول کن. گفت: بچه های تو هم یکی هستند مثل تو؛ درست نمیشوند. گفت: این دو تا را که قبول نکردی حداقل یک روز ناهار به منزل ما بیا. در قصر یک روز مهمان ما باش.
🔻گفت: باشد؛ این یکی را قبول می کنم.
♨️ مهدی بن منصور، حرام ترین غذاها را آماده کرد و برای شریک بن عبدالله آورد.
🔻 غذا که تمام شد، شریک بن عبدالله رو کرد به مهدی بن منصور و گفت: شما به من یک پیشنهادی هم داده بودی. گفت: بله قاضی القضاتی.
🔻 شریک گفت: خوب قبولش کردم!!! اما این را که با دست راستم گرفتم؛ دست چپم خالی است. یک پیشنهاد دیگر هم دادی. گفت: تربیت فرزندانم. گفت: آن را هم قبول کردم!!!
♨️ این ماجرا گذشت و بعد از مدتی، خزانه دار، حقوق شریک بن عبدالله را کمی دیر داد. شریک بن عبدالله خیلی اعتراض کرد. خزانه دار گفت: تو مگر به ما گندم فروخته ای که اینقدر از ما طلبکاری؟ شریک گفت: از گندم مهمتر فروختم؛ من دینم را به شما فروختم!
🔸 یکی از برنامه های دشمن برای ما، حرام کردن لقمه هاست. در معاملات، قرض دادن ها و قرض گرفتن ها مراقب لقمه باشیم.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت 24 مهر، روز جهانی غذا
❇️ راه تندرستی و بی نیازی از پزشک
🔹 و قال علیه السّلام لابنه الحسن علیه السّلام: ألا اعلّمک أربع خصال تستغنی بها عن الطبّ؟ فقال:بلى یا أمیر المؤمنین، فقال:
🔹 لا تجلس على الطّعام إلّا و أنت جائع،
🔹 و لا تقم عن الطّعام إلّا و أنت تشتهیه،
🔹 و جوّد المضغ،
🔹 و إذا نمت فاعرض نفسک على الخلاء، فاذا استعملت هذه استغنیت.
✨ حضرت علی علیه السلام به فرزندش امام حسن- علیه السّلام- فرمود: می خواهى چهار عمل به تو بیاموزم که از پزشک بی نیاز شوى؟ عرض کرد: آرى یا امیر المومنین. ✨
🔹فرمود:
1️⃣ هنگامی غذا بخور که گرسنه ای،
2️⃣ از سفره بر نخیز جز زمانیکه هنوز میل به غذا داری،
3️⃣ غذایت را خوب بجو،
4️⃣ پیش از خواب، قضاى حاجت کن؛
✅ با رعایت این چهار دستور احتیاجى به طبیب پیدا نخواهى کرد.
📚 منبع : تحریر المواعظ العددیه آیت الله مشکینی، صفحه ۳۴۰، الفصل الثالث مما روته الخاصه عن أمیر المؤمنین علیه السلام
_____________
📖 داستانک:
🔸 طبیبی از کشوری دیگر به قم آمد و از خادم آیت الله بروجردی درخواست کرد از آیت الله بخواهید تا ساعاتی را در کنار ایشان باشم ، زیرا من در حال تحقیقم که چرا عمر مراجع تقلید اینقدر بالاست
🔸 خادم از آقا وقت گرفت و ایشان از هنگام نهار به بعد را اجازه دادند.
🔸 هنوز غذای آقا تمام نشده بود که طبیب بلند شد و بیرون آمد.
⁉️ خادم گفت: مگر نمی خواستی تحقیق کنی؟
🔸 طبیب گفت : چرا، تحقیقم تمام شد .
⁉️ خادم گفت: چطور؟
♻️ طبیب پاسخ داد: راز طول عمر ایشان این است که غذا را زیاد می خوند. من غذایم تمام شد و ایشان هنوز در حال جویدن لقمه ی دوم بودند.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت 1 آبان، سالروز شهادت مظلومانه آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی (1356 ه. ش)
🔰 واکنش عجیب امام خمینی به خبر شهادت فرزندشان!
🔸 روایتی از واکنش عجیب امام خمینی رحمت الله علیه به خبر شهادت فرزندشان آیتالله حاج سید مصطفی خمینی 👇👇
B2n.ir/x48133
______________________________
🔹 برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام راجی
📚 منبع: کتاب سیره امام خمینی جلد سوم
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت 1 آبان، سالروز شهادت مظلومانه آیتالله حاج سید مصطفی خمینی (1356 ه. ش)
❇️ مصطفی، امید آینده اسلام بود
🔸زمانی که برادرم حاج مصطفی از دنیا رفت گیج شده بودم و نمی دانستم که چطور این خبر را به پدر برسانیم. زمانی که نزد امام رسیدیم و در حین صحبت بودیم که من شروع به گریه کردم. امام موضوع را فهمیدند.
🔸حاج احمد خمینی می فرمودند: زمانی که برادرم حاج مصطفی از دنیا رفت گیج شده بودم و نمی دانستم که چطور این خبر را به پدر برسانم. با عده ای از آشنایان برنامه ریزی کردیم که نزد امام می رویم و طوری در حین صحبت با هم و سوال و جواب در مورد آقا مصطفی، خبر درگذشت ایشان را به امام می رسانیم. زمانی که نزد امام رسیدیم و در حین صحبت بودیم که من شروع به گریه کردم. امام (رحمه الله علیه) پرسیدند: احمد اتفاقی افتاده؟ از مصطفی چه خبر؟ در این حال بود که امام (رحمه الله علیه) متوجه مرگ آقا مصطفی شدند.
▪️امام چند لحظهای به دست خود نگاه کرد و بعد از گفتن «لاحول و لا قوه الا بالله» و «انالله و انا الیه راجعون» فرمودند: «مصطفی امید آینده اسلام بود، امانتی بود و از دست ما رفت» و بعد هم فرمودند که: «همه می میرند، مصطفی هم مرد. من امید داشتم که فرزندم بیشتر به درد اسلام بخورد. یعنی من فرزندم را برای اسلام و دین می خواهم».
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت سالروز ولادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
✅ میانه روی و پرهیز از اسراف
🔹 امام حسن عسکری علیه السّلام می فرمایند: «عَلَیْکَ بِالإقْتِصادِ وَ إیّاکَ وَ الإسْرافَ»؛
🔹 بر تو باد به میانه روى و اعتدال و پرهیز از ولخرجى و اسراف.
📚 منبع: [احقاق الحق: ج ۱۲ ص ۴۶۷]
🔍 نکته: اقتصاد، حدّ اعتدال میانه اسراف و بخل است. اسراف، ملت ها را از بین می برد. اسراف مشکلات و عذاب های زیادی را بر سر جامعه می آورد. با اسراف کم کم می بینیم که باران هم دیگر نمی بارد. کم کم درهای رحمت بسته می شود.
________________
📖 داستانک:
🔹 حسن بصری در کنار رودخانه وضو می گرفت. باقیمانده آب را کنار رودخانه، روی زمین ریخت. حضرت علی علیه السلام فرمودند چرا آب را روی زمین ریختی؟ باید آب را روی آب رودخانه می ریختی.
🔹 اسراف برای همه خطرناک است، خصوصا برای کسانی که از اموال بیت المال استفاده می کنند.
⏺ به عنوان مثال:
↩️ شخصی برای گرم ماندن اتاق محل کار خود، بخاری را در طول شب نیز روشن می گذارد!
↩️ و یا اینکه برق اتاق ها را بی جهت روشن می گذارند.
↩️ و یا اینکه وقتی به سفر کاری می روند، هتل پنج ستاره و غذاهای گران قیمت استفاده می کنند! مگر منزل خودشان هتل پنج ستاره است که وقتی به سفر می روند، هتل پنج ستاره می گیرند!!
این موارد از کوچک و بزرگ، همه از مصادیق اسراف است.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت سالروز ولادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
💢 شرک خفی
🔹 امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
الإشْاکُ فِی النّاسِ اَخفی مِنْ دَبیبِ النَّملِ عَلیَ المَسْحِ الاَسودِ فی اللّیلَه المُظلِمَهِ؛
🔹 شرک ورزی (و ریا) در مردم، پنهان تر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک.
📚 منبع: بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۵، ص: ۳۷۱
🔻 یکی از مهم ترین مصادیق شرک خفی، ریا است. یعنی انسان کاری را انجام می دهد، تا مردم ببینند. مثلا منبر می رود برای اینکه مردم ببینند یا روضه می رود یا مجلس برگزار می کند و … .
📖 داستانک:
🔸 یکی از شاگردان محدث قمی نقل می کند که: از همان اوقات که به تحصیل مقدمات اشتغال داشتم نام محدث قمی را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل می شنیدم. وقتی که برای تحصیل به مشهد مشرف شدم زیارت ایشان را بسیار مغتنم می شمردم. چند سالی که با این دانشمند با ایمان معاشرت داشتم و از نزدیک به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزکاری ایشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم می افزود.
🔸 در یکی از ماه های رمضان با چند تن از دوستان از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقمندان منت نهند. با اصرار و پافشاری، این خواهش پذیرفته شد و وی چند روز نماز ظهر و عصر را در یکی از شبستان های آنجا اقامه کرد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده می شد. هنوز دو روز نشده بود که اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد. روزی پس از اتمام نماز ظهر، به من که نزدیک ایشان بودم گفتند: « من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم». رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند.
در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت گفتند: «حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من می گویند: «یا الله، یا الله، ان الله مع الصابرین» از محلی بسیار دور به گوش می رسد و متوجه زیادی جمعیت شدم و در من شادی و فرحی تولید شد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است! بنابراین، من برای امامت اهلیت ندارم.»
📚 منبع: مفاخر اسلام، ج ۱۱، ص ۳۶۰
باید یک ریاسنج برای خودمان داشته باشیم.
🔹 مرحوم فیض کاشانی می گوید: «ببینید در کاری که انجام می دهید، اگر کسی بود که بهتر از شما آن کار را انجام می داد، شما ناراحت می شوید یا نه؟» اگر ناراحت می شوید معلوم است برای خدا کار انجام نمی دهید.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت 2 آبان، سالروز ارتحال حضرت آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی
✅ خاطراتی از اسوه اخلاق
🔹 حضرت آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی، ویژگی های منحصر به فردی داشتند که بسیار است.
❇️ یکی از این ویژگی های ایشان زهد و دوری از شهرت بود.
📖 داستانک ۱:
🔸 در یکی از چاپ های کتاب آیین زندگی، کسی که آن را چاپ کرده بود، روی جلد کتاب نام ایشان را آیت الله تهرانی نوشته بود.
🔸 موقعی که یک نسخه از این کتاب به دست ایشان رسید، با دیدن لفظ آیت الله ناراحت شدند؛ به من گفتند: هرجا کتاب مرا دیدی، روی آیت الله خط بکش…
📖 داستانک ۲:
🔹 هنگامی که ایشان جبهه رفته بودند، یک روز برای تهیه فیلم و خبر آمده و شروع کرده بودند به فیلمبرداری از جاهای مختلف تا رسیده بودند به مرحوم میرزا جواد آقا تهرانی.
🔹 شناخته بودند که ایشان چه شخصیتی است و میخواستند بهتر و بیشتر فیلمبرداری کنند، ولی تا دوربین فیلمبرداری به ایشان میرسد، ایشان عمامه را از سر برمیدارند تا شناخته نشوند، که موجب شهرت و آوازه ایشان شود.
🔹 بعد از فوت ایشان، نامهای در یادداشتهای شخصی شان پیدا شد که از ایشان خواسته بودند تا در برنامهای به معرفی خود تحت عنوان یکی از شخصیتهای اسلامی این مرز و بوم بپردازند.
📝 ایشان در زیر جملاتی که از ایشان به عنوان شخصیت اسلامی در نامه یاد شده بود، با خودکار قرمز خطی کشیده بودند و در حاشیه آن دو جمله نوشته بودند یکی:
1️⃣ “رب شهره لا اصل لها؛ ای بسا شهرتی که هیچ اصل و اساسی نداشته باشد. “
2️⃣ و حدیث شریفی بدین مضمون آمده بود: “رحم الله امره عرف قدره و لم یتعد طوره؛ خداوند رحمت کند شخصی را که قدر و اندازه خود را بشناسد و پایش را از گلیمش دراز نکند. ”
📚 منبع: [کتاب خاطراتی از آیینه اخلاق صفحه۳۲ و ۳۵]
💠 #منبرک
🆔 @manbarak