eitaa logo
منبرک
10هزار دنبال‌کننده
626 عکس
135 ویدیو
40 فایل
💠 صحبت های کوتاه دو دقیقه‌ای ارتباط با ما: @Admin_soada1
مشاهده در ایتا
دانلود
🗳 به مناسبت نزدیکی به انتخابات 💢 کسی که بی تفاوت باشد… 🔹 «مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِم» ✨ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرمایند: 🔹 کسى که صبح کند و نسبت به امور مسلمین بى تفاوت باشد مسلمان نیست. 📚 منبع: [کافى، جلد ۲، صفحه۱۶۳] 📍 شرکت در انتخابات واجب است؛ چون انتخابات از امور مسلمین است مگر مى ‏شود که کسى مسلمان باشد و به امور مسلمین بى تفاوت باشد. ❓ می گویند: قبلی ها چه گُلی به سر ما زدند که اینها بزنند؟ ♻️ بر فرض که قبلی ها کار نکردند. شما اگر از چند نانوایی نان بخری و نانش خوب نباشد، دیگر نان نمی خری؟ 🔍 دقت کنیم! که اگر ما خودمان برای کشورمان نقشه نریزیم، آمریکا و اسرائیل نقشه می ‏کشد که چه کسی باشد و چه کسی نباشد آن وقت او از آن طرفِ دنیا براى ما نقشه بکشد و ما نقشه نکشیم؟! اگر هم دین نداریم بخاطر غیرت ملّى ‏مان باید در انتخابات شرکت کنیم. _______________ 📖 داستانک: 🔸 یک نوکرى اربابش را اذیت مى ‏کرد. 🔸 گفتند: این نوکر را توى کوچه دارند مى ‏زنند. تا گفتند مى ‏زنند فورى رفت و از نوکر دفاع کرد. ⁉️ مردم گفتند: تو که از دست این نوکر دلت خون است؟! ♻️ گفت: من از دست این دلم خون است اما غیرتم اجازه نمى ‏دهد، بالاخره نوکر من که هست، منسوب به من هست. چون منسوب به من است اجازه نمى ‏دهم شما بزنید اگر هم خواسته باشم بزنم خودم مى ‏زنم. ‼️ حال آمریکا براى ما تصمیم بگیرد؟ به غیرت ما بر نمی خورد؟!!! هر کس یک جو غیرت داشته باشد نمى ‏تواند آرام بنشیند و اجازه بدهد که از آنطرف دنیا برایش نقشه بکشند. 📚 منبع: تلخیص از صحبت های حجة الاسلام قرائتی [۲۶/ ۰۳/ ۸۴] 💠 🆔 @manbarak
💫 به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام (۳۳ ه. ق) و روز جوان ❇️ عاقبت طلبه ای که شب را کنار دختری گذراند ✨ قال رسول الله صلی الله علیه و آله: 🔹 إنّ اللَّه تعالى یباهی بالشّاب العابد الملائکه، یقول أنظروا إلى عبدی ترک شهوته من أجلی. 🔹 خداوند بزرگ به جوانِ عبادت پیشه، نزد فرشتگان افتخار می کند؛ در حالی که می فرماید: «بنده ام را بنگرید. برای من، خواسته های نفس خود را کنار نهاده است.» 📚 منبع: نهج الفصاحه صفحه ۳۰۳ 📖 داستانک: 🔹 شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در حجره ی خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟ 🔹 طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد. 🔹 از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند. 🔹 صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند. ❓شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و … . ♻️ محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. 🔹 شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ ❓و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ ♻️ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … . لذا علت را پرسید. 🔹 طلبه گفت: چون او به خواب رفت، نفس اماره مرا وسوسه می نمود. هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند. ✳️ شاه عباس از تقوا و پرهیزکاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود. 💠 🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۳ اسفند، سالروز کودتای انگلیسی رضاخان (۱۲۹۹ ه. ش) 📖 جالب است | چه‌طور رضاخان، رضاشاه شد؟! ♨️ دکتر آرتور میلسپو، مشاور تجاری وزارت امور خارجه ایالات متحده در ایران، می‌نویسد: «در سال ۱۹۲۱ میلادی رضاخان پهلوی، فرزند یک دهقان مازندرانی و سرهنگ گارد قزاق که روسهای تزاری تاسیس کرده‌بودند، از قزوین به سوی تهران رفت، نخست‌وزیر جدیدی را بر سر کار گذاشت و خودش را فرمانده کل‌قوا و وزیر جنگ نامید. او بزودی این مشاغل را به‌طور دائمی در دست گرفت و به علت قدرت نظامی و ویژگی‌های شخصی‌اش، تبدیل به بالقوه ایران شد.» 📚 منبع: American in Persia , Arthur C. Millspaugh , page 21 کتاب آمریکاییها در ایران/ دکتر آرتور میلسپو ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی/ ص ۳۳ 💠 🆔 @manbarak
🗳 به مناسبت نزدیکی به انتخابات 🔰 این انقلاب امانت است ✨ «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» (نساء/ ۵۸) 🔹 بدرستى که خدا به شما امر مى ‏کند که امانات را به اهلش بدهید. ⏺ دختر انسان امانت است؛ باید دقت کنیم که دخترمان را به چه کسی می دهیم. ⏺ فرزند ما امانت است؛ او را کدام مدرسه می گذاریم. ⏺ چشم ما امانت است؛ در چه راهی خسته اش می کنیم. ⏺ گوش ما امانت است؛ چه گوش می دهیم. ⏺ زبان ما امانت است؛ چه می گوییم. و… ✅ اما یکی از مهمترین امانات؛ انقلاب و خون شهداست؛ ⁉️ این انقلاب را به دست که می دهیم؟ ♻️ یکی از وظایف ما این است که سکان اجرایی کشور را به دست اصلح بدهیم و اگر در انتخابات شرکت نکنیم یا خدای نکرده کوتاهی کنیم مصداق این جمله حضرت امام خمینی رحمة الله علیه می شویم : “چه بسا که در برخی مقاطع حضور نیافتن در انتخابات یا مسامحه در آن، گناهی باشد که در راس گناهان کبیره است. “ 💠 🆔 @manbarak
🗳 به مناسبت انتخابات مجلس شورای اسلامی ✅ برای مجلس؛ آدم انتخاب کنید 📍 برخی از عزیزان دلیل عدم شرکت در انتخابات و رای دادن را مشکلات جامعه می دانند و به عنوان مثال می گویند چه فایده رای دهیم اینها که برای ما کار نمی کنند. 🔹 یک روز وقتی که شهید مدرّس از مجلس به خانه بازگشت، عدّه‌ای از مردم به منزل مدرّس ریخته با سر و صدای زیاد گفتند: آقا! این چه لایحه‌ای بود که امروز تصویب شد؟ خلاف مصلحت است. ♻️ مدرّس پاسخ داد: اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آن‌ها بپرسند که ناهار چه می‌خورید، جواب چه می‌دهند؟ 🔹 همه گفتند: جو. ♻️ مدرّس گفت: آن یک نفر هم ناچار است سکوت کند. این وکلایی که شما انتخاب کرده‌اید، شعورشان همین است. بروید آدم انتخاب کنید. 🔸 البته خدای نکرده ما چنین جسارتی به نمایندگان نمی کنیم؛ منظورمان این است که خود ما، آنان را انتخاب کرده ایم. 💠 🆔 @manbarak
🗳 به مناسبت نزدیکی به انتخابات 🔰 لحظه ای تأمل قبل از انتخابات 📖 داستانک: 🔹 در جریان لوایح ششگانه که آیت الله بروجردی مخالفت کرده بود. 🔸 شاه، قائم مقام رشتی و صدر الاشراف را می فرستند قم، خدمت ایشان که بگویند: دخالت در این امور شأن شما نیست. 🔹 آیت الله بروجردی در پاسخ می فرمایند: به شاه بگویید، کاری نکنید که عصایم را بردارم و عمامه ام را سر بگذارم و تاج و تختش را ویران کنم. ♦️ صدر الاشرف گفته بود: این را که نمی شود به شاه گفت و بین دو شخصیت بزرگ به هم می خورد. از این رو به شاه می گویند: حضرت آیت الله بروجردی ♦️ گفتند: اعلی حضرت شاه مملکت است! ♦️ شاه با عصبانیت گفته بود پس سید باید سر جایش بنشیند و در این امر دخالت نکند. 🔸 قائم مقام گفته بود: آقا، ایشان این جور نگفته است، ما نخواستیم بین شما و ایشان را به هم بزنیم بلکه حرف ایشان این بود که: شاه کاری نکند که عصایم… . ♦️ شاه ترسیده بود و گفته بود: من مقلد ایشان هستم. 📚 منبع: شهد شهود، دفتر دوم، ص ۴۳ 📍 ما هر کجا در مقابل دشمن ضعف نشان دادیم، دشمن حمله اش را بیشتر کرد و هر کجا ما ایستادگی کردیم، دشمن عقب نشینی کرد. 🔹 ما به مسئولینی نیاز داریم که در مقابل دشمن ذلت به خرج ندهند و همیشه با اقتدار در مقابل دشمن قرار گیرند. 💠 🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۵ اسفند، روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین طوسی ✅ تمرین حلم و بردباری 🌙 ماه مبارک رمضان بهترین زمان است برای اینکه انسان بعضی رذایل اخلاقی اش را کنار بگذارد. 🔹 یکی از ویژگی هایی که انسان در ماه مبارک رمضان پیرامون آن می تواند تمرین کند، روحیه حلم و بردباری است. 🔹 انسان وقتی گرسنه می شود طبیعتا باید زود عصبانی شود. اما در ماه مبارک رمضان به دلیل معنویت بالا راحت تر می تواند این خشم را کنترل کند و روحیه بردباری را در خودش تقویت کند. 📍 بعضی اوقات انسان با آدم های جاهل برخورد می کند که باید صبر کند. 📖 داستانک: 🔹 از لحاظ علمی چه کسی بالاتر از خواجه نصیرالدین طوسی است؟ مشهور است که گفته اند در کره ماه نام یک کوه را خواجه نصیرالدین طوسی بگذارند. در مریخ یک دره را نیز به نام ایشان بگذارند. 💬 نقل شده روزی نامه ای به دست خواجه نصیر الدین طوسی؛ این عالم بزرگ رسید که با کلمات زشت از او بدگوئی شده بود، از جمله این سخن زشت را خطاب به او نوشته بودند یا کلب: ای سگ پسر سگ. 📝 خواجه نصیر، جواب آن نامه را با کمال متانت نوشت، از جمله نوشت اینکه به من سگ گفته ای صحیح نیست، زیرا سگ با چهار دست و پا راه می رود و ناخن های دراز دارد، ولی من قامت راست دارم و روی دو پا راه می روم و ناخون هایم پهن است، ناطق هستم و خنده بر لب دارم ، پوست بدنم آشکار است، ولی پوست بدن سگ به واسطه پشم بدنش پوشیده شده است، بنابراین، این نشانه ها بیانگر آن است که من با سگ فرق بسیار دارم به همین منوال بقیه ناسزاگوئی ها را پاسخ داد، بی آنکه یک کلمه زشتی به کار برد. 📍 در زندگی زناشویی خصوصا این اتفاق ها می افتد. 💠 🆔 @manbarak
💫 به مناسبت ولادت حضرت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف (۲۵۵ ه. ق) 🍃 مؤمن می تواند نماز مخصوص به عنوان هدیه به آن حضرت علیه السلام یا به یکی از ائمه بجا آورد و هیچ حدّ، وقت و شماره ای برای این نماز نیست و مؤمن به مقدار محبت و توانایی اش به محبوبش تقدیم می کند. 💬 ابومحمد صمیری می گوید: ما را ابوعبدالله احمد بن عبدالله بچلی به سندی که مرفوع است به ائمه علیهم السلام، حدیث کرد که فرمود: 🔹 «هر کس ثواب نماز خود را برای رسول خدا و امیرالمؤمنین و اوصیای بعد آن حضرت علیه السلام قرار دهد، خداوند ثواب نمازش را آن قدر افزایش می دهد که از شمارش آن نفس قطع می گردد و پیش از آنکه روحش از بدنش برآید به او گفته می شود: ای فلان! هدیه تو به ما رسید، پس امروز پاداش و تلافی نیکی های تو است دلت خوش و چشمت روشن باد به آنچه خداوند برایت مهیا فرمود و گوارایت باد آنچه را به آن رسیدی.» 📚 منبع: مکیال المکارم، جلد ۲، صفحه ۲۶۴ 🔹 واقعا چقدر زمان می برد هر روز دو رکعت برای سلامتی و تعجیل اماممان نماز بخوانیم (نمازی که ثوابش برای خومان است). 💠 🆔 @manbarak
💫 به مناسبت ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف (۲۵۵ ه. ق) ✅ چه کنیم تا امام زمان را ببینیم؟ 📖 داستانک: 🟡 پریشان و سراسیمه بودم. لحظاتی چند فقط به چیزی که شنیده بودم، می‌اندیشیدم. ✨ «اگر طالب دیدار امام زمانت هستی به فلان شهر برو. حضرت بقیه الله در بازار آهنگران در مغازه قفل‌سازی نشسته بلند شو و خدمت ایشان برس» 🔹 بعد از مدت‌ها چله‌نشینی و دعا و توسل به علوم غریبه بالاخره کورسویی از امید به رویم تابیدن گرفت. به سرعت بلند شدم و وسائل سفر را آماده کردم. سفر راحتی نبود. اما حاضر بودم چند برابر این سختی را تحمل کنم تا بتوانم به آرزویم برسم. شور و اشتیاقی که از وجودم زبانه می‌کشید مرا به حرکت وا می‌داشت. 🔹 خودم را به بازار آهنگران رساندم آن قدر هیجان زده بودم که چشم‌هایم هیچ چیز را نمی‌دید. فقط مغازه پیر قفل‌ساز را جستجو می‌کردم. لحظه به لحظه که می‌گذشت شوق و شورم بیشتر می‌شد. وقتی وارد مغازه پیرمرد قفل‌ساز شدم در همان نگاه اول امام را شناختم. دستم را روی سینه گذاشته و با ادب سلام دادم. در آن لحظه همه چیز به جز وجود امام را فراموش کرده بودم. حضرت جوابم را داد و با دست مرا به سکوت فرا خواند. 🟢 پیرمرد در حال وارسی چند قفل بود. در این لحظه پیرزنی وارد مغازه شد لباس‌های کهنه‌ای به تن داشت و عصایی به دست. در دستان فرتوت و لرزانش قفلی به چشم می‌خورد. پیرزن آن را به قفل ساز نشان داد و گفت: برادر برای رضای خدا این قفل را سه شاهی از من بخرید. به پولش نیاز دارم. 🔹 پیرمرد قفل را گرفت و آن را وارسی کرد. قفل سالم بود پس رو به زن کرد و گفت: … خواهرم تو مسلمانی و من هم مسلمان. چرا مال مسلمان را ارزان بخرم من نمی‌خواهم تو ضرر کنی. این قفل هشت شاهی ارزش دارد و من اگر بخواهم در معامله سودی ببرم آن را به قیمت هفت شاهی می‌خرم چون در این معامله بیشتر از یک شاهی سود بردن بی‌انصافی است. 🔹 پیرزن با ناباوری قفل ساز را نگاه کرد و بعد از این که سخنان پیرمرد تمام شد گفت: من تمام این بازار را زیر پا گذاشتم و این قفل را به هر که نشان دادم گفتند بیشتر از دو شاهی آن را نمی‌خرند من هم به این دلیل به آنها نفروختم که به سه شاهی پول نیاز دارم. ❇️ پیرمرد گفت: اگر آن را می‌فروشی من هفت شاهی می‌خرم و سپس هشت شاهی به پیرزن داد. پیرزن راضی و خوشحال عصا زنان دور شد. ✨ آن گاه امام رو به من کرد و فرمود: مشاهده کردی؟ شما هم این طور باشید تا ما خود به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست و توسل به علوم غریبه فایده‌ای ندارد. عمل درست داشته باشید و مسلمان باشید. از تمام این شهر من این پیرمرد را برای مصاحبت انتخاب کرده‌ام چون دین‌دار است و خدا را می‌شناسد این هم از امتحانی که داد. او با اطلاع از نیاز زن به پول قفل را به قیمت واقعی‌اش از او خرید. این گونه است که من هر هفته به سراغش می‌آیم و احوالش را می‌پرسم. 📍 پس از تمام شدن سخنان امام سرم را پایین انداختم و به فکر فرو رفتم. 📚 منبع: عنایات حضرت ولیعصر؛ بخش اول، صفحه ۸۶، تشرف ۳۱ (با تلخیص و تصرف) 💠 🆔 @manbarak
💫 به مناسبت ولادت مهدی موعود عجل الله فرجه الشریف (۲۵۵ ه. ق) ❇️ اهمیّت کمک به مستضعفین 📖 داستانک: 🔹 این حقیر، … «محمّدعلی برهانی افوسی فریدنی» در خرداد، سال ۱۳۵۸ شمسی، که مصادف با دوّمین سال پیروزی انقلاب اسلامی بود به اتّفاق چهار نفر از آقایان اهل علم فریدنی مقیم قم، به منظور آمارگیری و نام نویسی طبقه محروم و مستضعف … اعزام و چند روز در آن حومه، مشغول به انجام وظیفه شدیم، … 🔹 … بنا شد برگردیم. مقداری راه آمدیم، ماشینی که کمیته امداد در اختیار ما قرار داده بود، نقص فنّی شد و احتیاج به قطعاتی پیدا کرد و این مسأله مستلزم رفتن به شهرستان «داران» بود. 🔹 حدود سه ساعت از روز گذشته بود و تقریباً ساعت ده صبح بود، ماشینی که پر از سرنشین و ماشین جهادسازندگی بود، رسید. راننده ما سوار شد، رفقای من هم به فکر رفتن افتادند و با اینکه جا نبود و مسافرین در مضیقه و ناراحتی بودند به زور سوار شدند و از من عذرخواهی کردند. تنها من ماندم آن هم در بیابان مخوف و آن زمان که ابتدای انقلاب بود و با فرار «بختیار» و هجوم به انبارهای اسلحه، بعضی اشرار نیز اسلحه داشتند و بعضی از لُرهای آن حومه تفنگدار و به ما بدبین بودند. 🔹 ساعت نزدیک به یازده صبح یا بیشتر بود که تنها راه می رفتم؛ دیدم چاره ای جز توسّل به مولایم صاحب الزّمان – عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف – نیست. به آن حضرت متوسّل شدم و گفتم: «یا اَبا صالِحَ الْمَهدی! اَدْرِکْنی.» … مهدی زهرا به فریادم برس. 🔹 به حالت گریه و استغاثه بودم که ناگاه دیدم شخصی با لباس اشخاص عادی، به قیافه یکی از سادات محترمی که او را در مدرسه فیضیّه می شناختم، مقابلم بین راه ایستاده، خوشحال شدم و سلام کرده احوالپرسی نمودم و گفتم: «شما کجا و اینجا کجا؟» ✨ فرمود: «ما هم اینجا رفت و آمد می کنیم، شما هم خیلی مأجورید، چون خدمت محرومین می کنید و این روش جدّم حضرت علی – علیه السّلام – است، تا می توانید در حدّ تمکّن به این طبقه خدمت کنید و دست از این کار برندارید که کار خوبی است.» 🔹 خواستم از او استمداد بطلبم با خود گفتم: «از دست او چه کار می آید؟ او هم مثل من غریب است.» ولی ناگاه رو به من کرده فرمود: «بزودی وسیله برای شما می رسد ناراحت مباش». ✨ باز فکر کردم که این سیّد از کجا می داند وسیله برایم می رسد، صدایی به گوشم رسید که: «این آقا، حضرت مهدی صاحب الزّمان – علیه السّلام – است.» و آن آقا از نظرم غایب شد و همان وقت ماشینی رسید که مهندس محترمی در آن تنها بود، گویا ماشین را تازه خریده بود، بدون گفتن نگاه داشت و مرا سوار کرد و به مقصد رساند. 📚 منبع: کتاب شیفتگان حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف نویسنده: احمد قاضی زاهدی گلپایگانی «جلد دوّم» 💠 🆔 @manbarak
🗳 به مناسبت انتخابات مجلس شورای اسلامی ✅ عصر قیام/ آزادگی معیار کاندیدای اصلح حاکم اگر وابستگی جناحی و… داشته باشد، نمی‌تواند قانون کارآمدی را تصویب و اجرا کند؛ زیرا همیشه نیم‌نگاهی به وابستگی‌های خود دارد. 💠 🆔 @manbarak
🗳 به مناسبت انتخابات مجلس شورای اسلامی ✅ شجاعت در دفاع از حق/ شجاعت معیار کاندیدای اصلح حضرت علی علیه‌السَّلام می‌فرمایند: رهبر نیازمند سه چیز است: قلب متفکر، زبان گویا و دل پر جرأت و قاطع در برابر اجرای حق. گاهی در صحبت‌های مسئولین شنیده می‌شود که می‌گویند ما اگر فلان جمله‌ی حق را بگوییم، فردا ما را زندانی می‌کنند. آقای مسئول، شما جمله‌تان را بگویید، چه به زندان بیفتید و چه نیفتید! شما نماینده‌ی مردم شده‌اید که حرف حق را بزنید! مقام معظم رهبری مدظله‌العالی می‌فرمایند: «امروز، من و شما به این شجاعت احتیاج داریم؛ ملّت ایران به آن احتیاج دارد. هرکس که کارگزار این حکومت است، بیشتر احتیاج دارد. 💠 🆔 @manbarak