eitaa logo
منبرک
10هزار دنبال‌کننده
634 عکس
137 ویدیو
40 فایل
💠 صحبت های کوتاه دو دقیقه‌ای ارتباط با ما: @Admin_soada1
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 به مناسبت ۲۳ مهر، سالروز شهادت پنجمین شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی به دست منافقان (۱۳۶۱ ه. ش) ✳️ به یاد شهید محراب/ آیت الله اشرفی اصفهانی 📖 داستانک: 💬 حجت الاسلام قرائتی تعریف می‌کنند: 🔹 آیت الله شهید اشرفى شهید شده بود. من آمدم کرمانشاه، رفتم خانه‏ ایشان و به آقازاده‏‌اش گفتم: خوب یک خاطره از ایشان بگویید. 🔹 می‌گفت: پدر من از آشپزخانه می‌خواست به اتاق برود. خوب پیرمرد بود حدود ۸۰، ۹۰ سال، عصا دستش بود. یک مرتبه دید که گربه دارد می‌دود گوشت دهانش است! تا دید گوشت دهانش است، با عصا روى گربه زد. 🔸 بعد از این کار پدرم به اتاق رفت و گفت: چرا زدى؟ گربه غریزه‏‌اش این است که هرجا گوشت دید ببرد. چون هم گرسنه‌اش است هم بچه دارد. تو هنر دارى باید گوشت خودت را حفظ کنى. تو وظیفه‌ات این است که گوشت را حفظ کنى. گربه هم غریزه‏‌اش این است که گوشت را دید ببرد. تو به وظیفه‏‌ات عمل نکردى ولى او به غریزه‏‌اش عمل کرده است. مقصر تو هستى! 🔹 گفت: حسین! 🔸 من هم آمدم گفتم: بله آقا! ✅ گفت: برو گربه را بیاور عذرخواهى کنم. گفتم: بابا ول کن. 🔹 سفت گرفت، گفتم: بابا ول کن. آخر گربه که‏ عذرخواهى نمی‌خواهد. 🔸 گفت: من به ایشان بیخود چوب زدم. من وظیفه دارم، حیوان غریزه؛ وظیفه من حفظ گوشت است. غریزه‏ او هم اینکه گوشت را ببرد. من به وظیفه عمل نکردم و مقصر من هستم. نه گربه! 🔹 گفتم: خوب حالا عوضش گوشت را برد. این گوشت براى اینکه … . گفت: نه! این چوبى که من زدم به او، این گناه کردم. هرچه گفتم دیدم ایشان سفت گرفته که آقا تو را به خدا برو او را بیاور. این گربه در سرداب رفته. برو او را بیاور. 🔸 گفتم: آقا گربه را مگر می‌شود گرفت؟ مرغ که نیست. گربه چنگ می اندازد صورتمان را زخمى می‌کند. 🔹 گفت: ببین یک کلاه روى سرت بکش، چشم‏هایت پیدا باشد. دستت را بکن در این کیسه‏‌هاىی که در حمام کیسه می‌کشند. صورتت را هم بپوشان، این را بگیر و بیاور. 🔸 گفتم: آقا ولم کن! دیدم پیرمرد التماس می‌کند. دلم براى پدرم سوخت. صورتم را پوشاندم و خلاصه دستکش دست کردم و رفتم در زیر زمین، یواش این گربه را گرفتم. حالا از او هم می‌ترسم. آن را به آیت الله اشرفى دادم. ❇️ آیت الله اشرفى بغلش گرفت و مرتب گفت: «خدایا! مرا ببخش! ظلم کردم. این حیوان که گناه نکرده بود. این باید گوشت را ببرد. من باید حفظ کنم. خدایا من را ببخش». براى ما صحنه‏ عجیبی پیش آمده بود و ما بهت زده شدیم. بعد از آن هر وقت آیت الله اشرفى می خواست غذا بخورد یک مقدار غذا در یک ظرف می‌کرد، پیرمرد ۸۰، ۹۰ ساله زیرزمین می‌برد و به گربه مى‌داد و برمی‌گشت غذا می‌خورد. مى‏گفت: باید این چوب را جبران کنم. آیت الله اشرفى که شهید شد، مى‌گفت: این گربه تا صبح زوزه می‌کشید. هرچه غذا به این گربه دادیم نخورد. پیکر پدر را اصفهان بردیم. گربه‏‌اى هم که چند سال در خانه‏ ما بود، رفت که رفت. حیوان‌ها شعور دارند. در دنیا خبرهایى است. حالا چند تا آدم روى کره‏ زمین است که … 📚 منبع: برنامه درس‌هایى از قرآن ۱۴/ ۰۶/ ۸۷ __________________ 🔹 امام در پیامى که براى شهید آیت الله شهید اشرفى دادند فرمودند: ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را درپیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند. 🔻 در مظلومیت این نظام و انقلاب همین بس، که این همه سال پس از انقلاب، یک عده همکار و همدست آن جانیان شده و جمهوری اسلامی را متهم می کنند که چرا آنها را اعدام کردند! 💠 🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۲۳ مهر، سالگرد شهادت شهید محراب، آیت الله اشرفی اصفهانی 🔰 دلجویی از گربه! 🔹 برگرفته از سخنرانی 💠 🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۲۵ مهر، روز جهانی غذا ♨️ لقمه حرام 📖 داستانک: 🔸 شخصی به نام شریک بن عبدالله نخعی از علمای بزرگ زمان خود بود. روزی مهدی بن منصور عباسی به او گفت: من می‌خواهم قاضی القضاتی حکومت اسلامی را به شما بدهم. 🔸 شریک بن عبدالله گفت: من قبول نمی‌کنم؛ چون شما حاکم ظالمی هستی، قاضی القضاتی شما هم ظلم است. گفت: خوب حداقل معلمی بچه‌های من را قبول کن. گفت: بچه های تو هم یکی هستند مثل تو؛ درست نمی‌شوند. گفت: این دو تا را که قبول نکردی حداقل یک روز ناهار به منزل ما بیا. در قصر یک روز مهمان ما باش. 🔻گفت: باشد؛ این یکی را قبول می کنم. ♨️ مهدی بن منصور، حرام‌ترین غذاها را آماده کرد و برای شریک بن عبدالله آورد. 🔻 غذا که تمام شد، شریک بن عبدالله رو کرد به مهدی بن منصور و گفت: شما به من یک پیشنهادی هم داده بودی. گفت: بله قاضی القضاتی. 🔻 شریک گفت: خوب قبولش کردم!!! اما این را که با دست راستم گرفتم؛ دست چپم خالی است. یک پیشنهاد دیگر هم دادی. گفت: تربیت فرزندانم. گفت: آن را هم قبول کردم!!! ♨️ این ماجرا گذشت و بعد از مدتی، خزانه‌دار، حقوق شریک بن عبدالله را کمی دیر داد. شریک بن عبدالله خیلی اعتراض کرد. خزانه‌دار گفت: تو مگر به ما گندم فروخته ای که اینقدر از ما طلبکاری؟ شریک گفت: از گندم مهمتر فروختم؛ من دینم را به شما فروختم! 🔸 یکی از برنامه‌های دشمن برای ما، حرام کردن لقمه‌هاست. در معاملات، قرض دادن‌ها و قرض گرفتن‌ها مراقب لقمه باشیم. 💠 🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۲۵ مهر، روز جهانی غذا ❇️ آداب غذا خوردن 🔹 در روایات برای غذا خوردن آداب بسیاری آمده است که فقط تیتر آنان را می‌آوریم. ۱. شستن دست‌ها قبل و بعد از غذا ۲. گذاشتن سبزی بر سر سفره ۳. درآوردن کفش‌ها هنگام غذا خوردن ۴. برزبان آوردن نام خدا ۵. خوردن با دست راست ۶. آغاز کردن غذا و به پایان بردن آن، با نمک ۷. خوردن غذا به هنگام گرسنگی و اشتها ۸. آغاز کردن با سَبُک ترین غذا ۹. خوردن غذای گرم قبل از سرد شدن ۱۰. برداشتن لقمه های کوچک و جویدن کامل غذا ۱۱. دست کشیدن از غذا قبل از سیری کامل ۱۲. دست کشیدن بر چهره و دعا کردن پس از شستن دستان ۱۳. به پشت دراز کشیدن بعد از خوردن نهار ۱۴. پرهیز از زیاده روی در خوردن ۱۵. پرهیز از دمیدن (فوت کردن) در غذا ۱۶. پرهیز از خوردن با دست چپ ۱۷. پرهیز از خوردن پس از سیری ۱۸. پرهیز از خوردن غذای داغ ۱۹. پرهیز از خوردن در حالت جنابت، مگر با وضو ۲۰. پرهیز از خفتن، بلافاصله پس از خوردن غذا   💠 🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۲۶ مهر، سالروز شهادت سردار شهید نورعلی شوشتری 🔰 شهید شوشتری، شهید خدمت و وحدتخدمت به محرومین 🔹 در برخی مناطق سیستان و بلوچستان به دلیل محرومیت زیاد مردم، حتی ازدواج‌ها و طلاق‌ها ثبت نمی‌شود و اگر شوهر زنی بمیرد، آن زن نمی‌تواند ثابت کند که شوهر خود را از دست داده تا تحت پوشش قرار بگیرد. در منطقه ما ۳۴۶ زن بی‌سرپرست بدون هیچ کمکی و در نهایت محرومیت زندگی می‌کردند. 🔹 من اوضاع و احوال آن‌ها را با رئیس کل دادگستری استان در میان گذاشتم و با هم به خدمت سردار شوشتری رفتیم. وقتی او از جریان باخبر شد، با ناراحتی زیاد به ما گفت: هرچه زودتر آن‌ها  را تحت پوشش کمیته امداد قرار دهید و برای‌این کار هم هیچ احتیاجی به آوردن مدارک نیست. 🔹 شوشتری به اینجا نیز اکتفا نکرد و دستور داد تا برای آن‌ها اشتغال‌ ایجاد شود و امروز همان زنان بی‌سرپرست، تحت پوشش و حقوق‌بگیر کمیته امداد هستند. 🔹 شهید شوشتری شخصا دستور رسیدگی به وضعیت زندگی زنان بی‌سرپرست، کودکان یتیم و خانوادهای محروم منطقه را می‌داد و در زمان شهادت او وقتی من از زاهدان به منطقه کورین برگشتم دیدم که زنان ۷۰ ساله به همراه کودکان، در شهادت او گریه می‌کردند و می‌گفتند امروز پدر خود را از دست دادیم. 💬 راوی: حسین اسماعیل‌زهی از بزرگان طایفه «شه ‌بخش» بلوچستان 💠 🆔 @manbarak