منِمن
قبوله ؛ دلم براش تنگ شده ، خیلی زیاد . با وجود تموم بدیاش ، تموم آسیبایی که بهم زد و تموم اون احساس
[مسبب حس دلتنگی ، خاطرات خوب ِ]
منِمن
_ درختایِ بیریشه میرن با این طوفان ، بده دستاتو خودم میشم ریشه تو .
_ زمان میگیره یکی یکی قهرماناتو ،
زمان داره بهت میگه شبیه ِخودت شو .
منِمن
_ آخه من چجوری بفهمونم بهت که میترسم بعد فهمیدن احساسم بشکنیم؟
[اگه نبودی من چیکار میکردم آخه؟]
واقعا دیگه بیشتر از این نمیتونم تنهات بزارم ؛ شاید باید بیخیال این مریضی کوفتی که یهو افتاد ِ تو جونم بشم ، بی خیالِ همه سرگیجه ها و بدن دردا و سردرداش .
آخه میدونی؟
ندیدنت واقعا بیشتر از اینا منو میرنجونه ، خیلی بیشتر ..
اما خب از فکر این که تو هم حالت بد شه تنم میلرزه ، این میشه که خفه خون میگیرم و صبر میکنم ، آخ که چقدر این صبر دردآور ِ .
او و دوستانش he and his friendsتو تاریکی the darkness.mp3
زمان:
حجم:
5.61M
_همیشه یادت بمونه کجاست خونه !
هدایت شده از • ظرفشیشهایِپرازکاکائو-'
جوری ک هنجار شکنی برای هم نسلام جدابیت و محبوبیت داره ، و اینطوری فک میکنن ک اگر یه سری تابو های حتی مثبت رو بشکنن دارن کهر درستی میکنن رو درک نمیکنم .
مکالمه اولیه با آدمی که مدتهاست باهم حرف نزدید و از اون ور گذشته نزدیکی باهم داشتید خیلی سخته ، خیلی .