پیچك؛ این گیاه رویشش ناخودآگاهه، میپیچه دور گیاهی که دوسش داره و تموم انرژی خودشو میبخشه به اون گیاه و سرآخر خودش خشك میشه ولی اگه گیاه میزبانِ پیچک شرایط زندگی مسالمت آمیز با عشقه یا همون پیچک رو داشته باشه هردوشون بهم زندگی میبخشن و باعث رشد بهتر همدیگه میشن، اما اگه گیاه میزبان شرایطش رو نداشته باشه اول عشقه بیچاره خشك میشه و تو بعضی مواقع اون انرژی برای گیاه میزبان زیادی میکنه و خودشم خشك میشه، از اونجایی که اکثر گیاها میزبان خوبی برای پیچک نیستن میشه گفت عشقه اکثرا محکوم به زواله. البته که معمولا قبل رسیدن به این نقطه پیچک رو مثل علف هرز میخشکونن تا آسیبی به گیاه میزبان نرسه . *پیچک به خاطر چرخه زندگی عاشقانه‌ش عشقه یا همون گیاه عشق نام گذاری شده . [البته که به بهارنارنج بودنم خیلی مایلم]

من خوابم نمیبره، شعر لطفا.

_

_ولی اینکه تایم خواب و بیداریتون با رفیقاتون مخالف هم باشه خیلی عجیبه؛ فک کن تو داری میری بخوابی اونا تازه بیدارشدن و یهو وسط گروه آهنگ کودک باید از خواب بیدار شه و دست روشو بشوره پلی میکنن باهاش فاز بندری میگیرن .

این چیه نصفه شبی آخه؟

_میشه بیای مُحکم بگیریم توبغلت و بگی [ اشکالی نداره ، مهم نیست ]

من دیوونه نیستم.

_نصفه شبی اومدن شاچراغ خیلی میچسبه؛ مخصوصا وقتی یه دختر کوچولو بدو بدو میاد دنبالت تا بهت یه گل کوچولو بده، مخصوصا وقتی بوی بهارنارنج کل فضارو پرکرده، مخصوصا وقتی که وسط اعصاب خوردی یه چاییِ با عطر بهارنارنج میدن دستت، مخصوصا وقتی که میای عیددیدنی پیش برادر ِآرتین .

[ آدمایی که حتی یکوچولو و ناخودآگاه هم برام مرهم میشن واقعا وسط قلبم جا دارن ]

_آقای امام رضا من به عهدی که بستم عمل کردم، میشه توهم پدری کنی دستمو پس نزنی؟ [دعا کنید واسم بچه ها که جوربشه ]