کاش آدمها میفهمیدن من فقط مسئول گفتههای خودمم و قرارنیست چون فلانآدمی که من میشناسم فلان کار رو کرده یا فلان چیز رو گفته سرمن خالی کنن.
آهنگها خاطرات رو وسط خودشون جمع میکنن منتظر میشنن تو پلیلیستت تا بعد مدتها پلیبشن و هرچی بوده و نبوده رو روسرت آوار کنن. حالا این صدبار، آهنگهای قدیمیتو گوش نده.
اولین فکری که به ذهنم میرسه وقتی میخوام کاری انجام بدم یا جایی برم اینه که اگه اون/اونها بودن چیمیشد؟ لابد همه چی قشنگتر و راحتتر بود.نه؟
وقتی میخوام یهکاری بکنم و تهش یهچیزی کمه و چیزی که میخوام نمیشه یا به قشنگی و بینقصی ایدههام نمیشه خیلی میره تومخم.
اینجور وقتا دلم میخواد ازخودم متنفربشم که توی عملی کردن کارها خوب نیستم. دلم میخواد فقط فروبرم تولاک خودم و دیگه تا ابد هیچکاری نکنم.
و مرسی از کمالگرایی عزیزم که تو این روند بیشتر گندمیزنه بهم و مدام یادآوری میکنه که همیشه _ناکافی_ هستی و باید بابتش اعصابت خورد باشه.
کاش دیگه نباشم تا آدما یادم نندازن دوستنداشتنیام.
میدونید چیه؟ من حتی نمیتونم بگم آقا آره من الان ناراحتم. چون از هزارطرف و جهت مورد مواخذه قرارمیگیرم. بیشتر دوست نداشتنی میشم.
خستم از گول زدن خودم خستم از همه و همه،
کاش تموم میشدم دیگه نمیکشم.
_ پاسخ روح و بدنم به سرریز شدن هر حسی، گریهس. فرقی نمیکنه خشم باشه، یا غم. اشتیاق باشه یا درد. حسرت باشه یا رشد. کشف باشه یا وصال. از حد تحمل که خارج بشه گریه میشه و بعدش، سکوت و آرامش.