منِمن
_بافتایِ پاییزه چه گرون شده ، محبوبم دقیقا کدوم گوری هستی ؟
_محبوبم اگه بودی ، الان میرفتیم وسط آزادی بساط میکردیم و به اشتغالزایی میپرداختیم .
*مغزم الان به شدت داره به نشانه تاسف واسم سرتکون میده و یِ خاكتوسرخرت حوالهم میکنه .
_ولی اتفاقات اخیر حداقل باعث شد همه بهشون یِ تلنگری وارد بشه که بفهمن قدرت رسانه واقناع ِافکارعمومیمون افتضاحه و عملکرد وزیرساخت هایِ آموزش و پرورش ریدمانی .
_حل و فصل کردن مسائل به مراتب راحتتر و منطقی تر از کشیدنِ جوراسترس و مجهول و ناکام موندن اون مسئلهست ؛
حیف که تا الان ترس از نتیجه پایانی اجازه رسیدگی و به آسودگیِ خیالِ رسیدن نمیداد.
_آهنگایِ کوفتیِ فلانبند و فلانی تو مسیر مدرسه بنده رو بقدری مستفیض میکنه ،
که حاضرم تن بهخستگیوکوفتگی اتوبوس بدم ولی دیگه گوشم مجبور به گوش دادنِ این صدایِ زاقارت اونم شیشصُب نشه .
منِمن
_آهنگایِ کوفتیِ فلانبند و فلانی تو مسیر مدرسه بنده رو بقدری مستفیض میکنه ، که حاضرم تن بهخستگی
[ بله امروز بلاخره رسالت خودم رو به پایان رسوندم ، شایع گزاشتم ]
_اگه قدرت قلم و حوصلهشو داشتم ؛
این روزا مینشستم به نوشتنِ اتفاقات ، شایعات ، افکار عمومی و هرچی دستم میومد ،
همه رو میوردم رو کاغذ ، همه رو .
درنهایت ولش میکردم تا سال دیگه ؛
اون موقع یادداشت هایِ قبلی رو با اسناد وروایت هایی که تو اون برهه زمانی نبود و به مرور اضافه و پخش شد تلفیق میکردم و میشستم پایِ نوشتن ، نبش قبر خاطرات ، ضعف ها و نقات قوت ها ، جنایاتی که خاموش موند و اونا که بولد شد ، همهوهمه .
اما حیف که نه قلمشو دارم نه جنمشو و نه حوصلهشو
*البته که قطعا حداد پور قراره بیشمار به این مسئله بپردازه .