منِمن
[یه جوری از معلم عربیمون نفرت دارم که اصلا الله الله]
[اونقدی برایِ بازار وکیل ِ بعد امتحان عربی ذوق دارم که اصلا الله الله]
منِمن
_ آخه من چجوری بفهمونم بهت که میترسم بعد فهمیدن احساسم بشکنیم؟
کاش حداقل ضریب هوشیت اونقد پایین نبود که میفهمیدی چیو میخوام بهت بفهمونم اینجوری شاید منم انقد توی ِ تنگنا قرار نمیگرفتم ..
منِمن
کاش حداقل ضریب هوشیت اونقد پایین نبود که میفهمیدی چیو میخوام بهت بفهمونم اینجوری شاید منم انقد توی ِ
وقتی میگم سطح هوشیش پایینه منظورم یه همچین چیزیه :
وقتی حالتُ میبینم سعی میکنم خفه کنم احساساتمو احساسات تورو درک کنم .
آخه میدونی چیه؟منم همین یه سال پیش احساساتتو تجربه کردم !
درد کشیدم ، سوختم ، مردم و دوباره خودمو ساختم .
با این تفاوت که من تو اون لحظات هیشکی رو نداشتم اما تو داری ..
اصلانم حسودیم نمیشه اصلا :))))
آخ که من جدیدا چقد خودخواه و حسود شدم ، اصلا میدونی چیه؟حقمه همش حقمه .
اما آخه مگه میشه این تبعیضایِ دنیا رو دید و دهنِ این منِ خودخواه ِ حسود رو بست ؟
[منِ خودخواه ِ حسود]
_ دیگه هیچیِ هیچی نمیتونه سرذوق بیارتم !
چیزایی که قبلا به شدت خوشحالم میکرد الان فقط باعث میشه حوصلم سربره و کلافهشم .
حالم از این حس بهم میخوره ..
نمیدونم چیکار کنم تا از کلافگی دربیام ،
رسما دارم زندگیمو تلف میکنم !
روزم تبدیل شده به دوبخش خواب و هیچکاری نکردن .
نمیدونم چیکار کنم ؛
بیحس شدم نسبت به همه چی و گیجم خیلی زیاد .
[بیحسی افراطی]