_امسال شانسی که آوردم پایه بودنِ بچه های کلاسمونه، لذت کنسل کردن امتحانا و دست انداختن معلما رو به هیچ چیزی ترجیح نمیدم .
_ردیف آخر تویِ مدرسه های دخترونه حکم خانه فساد رو داره، کاش میشد قسمتی از این فسادهارو شریك شد باهاتون اما انقدر سانسوریان که ازهمه طرف دست آدم بسته میمونه .
منِمن
_خُب ما سطحی ترین مشکلاتو عمیق میبینیم ، عمیق ترین مشکلاتمونو سطحی میگیریم . [وصیتنامه/یاس]
[ سطحی نگاه کردنِ جزئیات و در نظرنگرفتن احتمالات از بزرگترین حماقت هایِ دوعالمه ]
_تلاش برای توجیحِ خودت مقابل بقیه برایِ هرکاری بیش ازحدخسته کنندست، همچنین چندش آور .
_هیچوقت نفهمیدم وقتی یه مسیر مشخص با نتیجه معین هست چه اصراریه به ابداعیات خزعبل ؟
منِمن
ارتباطم با کاغذ و قلم اصلا خوب نیست
[ کاغذ؟ احساس نامنی میده ]
وقتی پایِ کاغذ میاد وسط رسما مغزم هنگ میکنه و دچار فقدان کلمات میشه،
فقط از ایده ها و شنیده های قبلیش استفاده میکنه و هیچ چیز جدیدی نمیتونه از خودش ابداع کنه، برعکس وقتی دارم تایپ میکنم این فقدان کلمات ازبین میره و پشت هم کلمات هجوم میارن تا جایی که حوصله انتخاب و گزینششون رو نداشته باشم و کلا دست بردارم .