eitaa logo
رنگ زندگی
1.2هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
4.9هزار ویدیو
14 فایل
🤏 کانالی برای افزایش #مهارت‌های_زندگی و #فرزندپروری ارتباط با مدیر کانال @ab_hasani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️روایت‌هایی از رفتارهای عاشقانه علما و بزرگان دین با همسرانشان 🤏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان های مذهبی...🍃: 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ازعشق_تاپاییز قسمت ۳۴ دل توی دلم نبود. منتظر اومدن مامان بودم. از شدت استرس تو چادر قدم میزدم. سارا رفته بود نماز بخونه. ناصر و غلامرضا هم مشغول درست کردن کباب بودند. نمیدونم کار درستی کردم یا نه آخه کی تو پارک میره خواستگاری، خدایا اگه خانواده‌ش ناراحت بشن چی، اگه قبول نکنند چی، این افکار مدام تو ذهنم میچرخید مثل خوره روحمو میخورد. تلنگری به خودم زدم تو باطن خودم سرخودم داد کشیدم. چته اسماعیل این همه دلهره برای چی اگه قسمت باشه قبول میکنند. متوسل به قرآن شدم. قرآنو برداشتم و خوندم دوباره آروم شدم. قرآنپ بوسیدمو گفتم هرچی قسمت باشه حدوداً نیم‌ساعتی گذشت. که زن‌داداش وارد چادر شد. با دیدنش از جا پاشدم -سلام زن داداش، چیشد؟ مامان کجاست؟ زن داداش در پاسخ به سوالاتم یه بیوگرافی کامل از اون دخترخانم داد -دختره دانشجوئه، رشته تجربی هم میخونه، خانواده‌ش که خیلی باکلاسن، خودشم همینطور، ولی مؤدب و متواضع، دختر دوم خانواده‌ست، و دختر اول هنوز ازدواج نکرده حرف زن داداش پریدم و گفتم -یعنی چی؟؟ نکنه تا دختر اول ازدواج نکنه دومی و شوهر نمیدن؟ زن داداش یه کاغذ تاشده رو بهم نشون داد -اینم شماره تماس و آدرس خونشون با خوشحالی برگه رو از زن داداش گرفتمو گفتم -واقعععااااا؟؟؟ یعنی قبول کردن؟ -نه هنوز با ناراحتی گفتم -پس چی؟؟ زن داداش خندید و گفت -عجول نباش، اونا فعلا اجازه اومدن رو دادن، قبول شدن یا نشدن میمونه برای بعد. قرار گذاشتیم فرداشب بریم خونشون. بعدشم اونا بیان خونمون اگه پسر خوبی باشی قبول کنند زن داداش مکث کوتاهی کرد و گفت -آها یه چیزی -جانم زن داداش چیزی شده؟ -احتمال اینکه قبولت کنند زیاده -این و از کجا میگی؟ -چون وقتی داشتیم درمورد اون دختری که نشونمون دادی صحبت میکردیم قبل از اینکه از تو بگیم مادر دختره گفت این دخترمون خواستگار زیاد داشته و داره اما دوست داره با طلبه ازدواج کنه. مامان هم گفت اتفاقا پسر ما هم طلبه‌ست. شوکه شدم یا مناجاتی که با امام زمان داشتم افتادم یادمه یه روز خلوت خودم از امام زمان خواستم چشمم به همه نامحرم‌ها بسته بشه مگر نامحرمی که قراره زنم بشه. نکنه این اتفاقات همه زیر سرِ مولا و اربابمون باشه. اینکه من ناخواسته بیام سیزده‌به‌در اینکه بیایم باغ سپاه اینکه چادرمون کنار چادر این خانواده‌ی پرجمعیت باشه قرآن توپ والیبال چادر و من..... این همه ذهنمو مشغول کرده بود باصدای زن داداش که گفت -اسماعیل کجایی به خودم اومدم -هیچی داشتم به اتفاقاتی که امروز افتاد فکر میکردم که ان‌شاءالله خیر باشه 🍄 نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
364.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤏 میگن طرف اومد ابروش رو درست کنه، زد چشمش رو کور کرد ، همینه👆 😁
هر احساسی چه پیامی برای ما دارد؟ استرس پیامی دارد و می گوید: روی مسائل زندگیم تسلط ندارم و باید مهارت هایم را افزایش دهم و نیاز به مرتب تر کردن زندگیم دارم. افسردگی پیامی دارد و می گوید: سبک زندگیم خوب نیست و راکد بودن را باید رها کنم اضطراب پیامی دارد و می گوید: خودم را بیش از حد درگیر مسائلی کرده ام که ارتباطی به من ندارند. کمبود اعتماد به نفس پیامی دارد و می گوید: من به وعده هایی که به خودم می دهم عمل نمی کنم و دیگر نمی توانم روی خودم حساب کنم. زود رنجی برای من پیامی دارد و برای می گوید: دچار خودبزرگ بینی هستم و کوچکترین مخالفتی را برنمی تابم چرا که تصور میکنم هرآنچه که می پندارم بی شک درست است. در واقع تمام احساس‌های منفی در باطن خود پیامی دارند و اشاره به نقطه ضعفی از ما می‌کنند به جای فرار، انکار یا از بین بردن این احساسات منفی، به مفهوم و معنای پیامی که برای ما دارند توجه کنیم.
👈 ۴۸۹ 👇 👌 ماه ۱۴۰۳ 🙏ثواب قرائت امروز محضر مبارک و علیهماالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕋 ! 🔸نسخه‌ای معنوی از یزدی(رحمه‌الله) که تاکنون نشنیده‌اید! 🎙 استاد سید احمد فقیهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا