#علامه_حسن_زاده_آملی
#جابر_درکربلا
👈یا ابا عبدالله، همانطور که جابرِ پیر شما، در کنارِ تربتت، آمده است.
اما جابر، جابر، رفته غسلِ زیارت کرد.
مثلِ اینکه، حاجی می خواهد برود، برای طوافِ خانه خدا.
دو قطعه لباسِ احرام پوشیده. و قدمها را، کوچک بر می داشت.
عطیه، که خود یکی از بزرگانِ صدر اسلام است و اهل ولایت است. و مردی، عالم، و عاقل، و دانشمند بود.
و اهلِ قرآن، و به تفسیرِ قرآن، آگاهی و آشنایی داشت. با #جابر بود. گفتم، آقا خیلی #قدمها را کوچک، بر می داری.
گفت: چون از حبیبم، #پیغمبر شنیدم، فرمود، هر کسی به زیارتِ فرزندِ من، حسین می رود.
هر قدمی که بر می دارد. ثوابش، درباره ثواب ِهر قدم، جابر، چه می فرماید.
👈آقا، انسان خودش را تطهیر کند. هر یک نیتش آن است اینجا. اما سالهای نوری است، در ماورای طبیعت.
لذا، من قدمها را کوچک بر می دارم.
آمده تا خودش را، با خاکِ، معشوقِ موحدی، و اهل الله رسانده.
خودش را. بر رویِ تربتِ ابا عبدالله الحسین، نوشته اند. که جنابِ جابرِ بزرگوار، از نهان خانه دل، سِرَّش، از نهادش، عاشقانه فریاد کشید.
جابرانه فریاد کشید:
🔰 یا حسین
🔰 یا حسین
🔰 یا حسین
گفت. سه بار گفت، یا حسین، بی هوش، بر روی قبر افتاد. عطیه می گوید، او را به هوش آوردم.
نقل دیگری هم دارد. که جابر، می بیند. به زبانِ روزِ ما، صدایِ زنگِ غافله و کاروان است. سرو صدایی است.
عطیه، چیه؟
چه کسانی؟ جواب می شنود. که افرادی، دارند به زیارتِ این قبر، به سویِ ما می آیند.
ان نقل، هر چند، یک مقدار، حرفهایی، به میان آورده اند.
امروز بود که از سویی، جابر. و از سویی، عقیله بنی هاشم، و پرده گیانِ آلِ عبدالله الحسین، امده اند به زیارتِ قبرِ ابا عبدالله.
در چنین روزی. جابر که به هوش آمد. سلام و درود، که به حضورِ مبارکِ جنابِ سالارِ شهیدان اهدا نمود و تقدیم داشت.
عرض می کند، آقا جان، "حَبیبُ لا یُجیبُ حَبیبَ دوست، جوابِ سلامِ دوستش را نمی دهد.
آقا جان، جابرِ شما، به شما، سلام عرض کرده است.
جابر، به انتظارِ سلام، است.
بله، در حالاتِ گوناگونتان هم می توانید، الان از دهانِ پیغمبر، از دهانِ اولیاء الله، با اینکه، به حسبِ زمان، سالیانی، گذشته حرف بشنوید.
از این، نشئه ِ انصراف، دست بدهد. آدم، معلقی به آن سو ی بزند. پشت به این شهر، ورو به شهرِ دیگر بزند. در آن شهر خبرهایی است.
بعد به خود خطاب می کند.
می گوید، جابر، جابر، چه توقعِ سلام داری، از کسی که بینِ سر، و پیکرِ او جدایی افتاده. و رگهایِ گردنش، بر شانه های او آویخته شده.
🍃 لبیک یا مهدی عج
🌷یاحسین🌷یا مهدی🌷
🆔️ @misagallah313