از امشب .. 📍امامزاده سید ابراهیم ⁴⁰⁴•⁰⁵•⁰⁵

‌ یه دعوت یهویی به هیئتی که مداحش آقای مهرداد ملکی بود؛ بین مداحی‌هاشون هم دقیقا همون مداحی و خوندن که من فروردین ماه جلو بابُ‌القبله گوش کرده بودم. " سلام حسینِ بی کسای عالم، سلام حسین رفیق روز سختی ..." و خب کلی خاطره برام تداعی شد:))❤️‍🩹

فاتحه‌ی زندگیم و میخونم، اگه که از تو دور بشم یه وقتی ..

|﷽| ای که از بوی طعام خانه‌ها خوابت نبرد مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گریه کرد❤️‍🩹. به مناسبت ایام شهادت دردانه‌ی حضرت اباعبدالله‌الحسین"ع" در این ایام قصد داریم غذای نذری تهیه و بین عزاداران خانم سه ساله توزیع کنیم. توجه داشته باشید در این مسیر مبلغ کم و زیاد مطرح نیست، اتفاقا همین مبالغِ کم کنار هم میتونه یه اتفاقِ بزرگ رو رقم بزنه پس ممنون میشم هرمقداری که در توانتون هست به شماره کارت زیر واریز نمایید .. 6037991542584812 به نامِ شهریاری ان شاءالله همگی مالمون و جانمون تو این مسیر خرج بشه:)

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّهَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ.

:))))))))

‌ به خدا توکل کن همه چیز در زمانِ مناسب درست می‌شود.

بسم الله ..

گورخموشام بابا ..

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّهَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ.

-

نسیمی موهایت را قلقلک داد و گفتی:"فاطمه من هم یه چیزی بهت می‌گم که تا حالا به کسی نگفتم. تو هم نگو." فاطمه گفت:"باشه خیالت راحت." _تا الان دوبار خواب دیدم شهید شدم. یه بارش این بود که خواب دیدم دارم توی خون خودم می‌غلتم. امام حسین و حضرت رقیه هم بالای سرم هستن. حضرت رقیه به امام حسین می‌گفتن بابا حواست به این باشه. نوکر منه .. فاطمه تا صبح خوابش نبرد. تصور ندیدن تو حتی برای یک روز مثل عذابی ناتمام بود برایش. ساعت ۳:۱۵ دقیقه به او پیام دادی:"دلبر الان وقت چیه؟" "وقت چیه؟" نگاه به ساعت کن. ۳۱۵ ابجد اسم حضرت رقیه‌ست. هر شبی که بیدار بودیم این ساعت رو توسل کنیم بهشون." 📚به‌وقت‌ ۳۱۵ | صفحه ۸۰ [ زندگینامه داستانی شهید امنیت محمد اسلامی ]