کربلایی سید امیر حسینی1207508739_467174138.mp3
زمان:
حجم:
8.09M
ولی من دیشب تا صبحُ فقط با این گریه کردم:)💔
چهل شب تا شبِ سومِ محرم . . .
دیدی شبا حالت بده ،
هیچی اصلا حالتُ خوب نمیکنه . . .
نمدونم اون لحظه انگار یچیزی کم داری
یا انگار ناخواسته یچیزی اذیتت کرده . . .
ولی مثلِ اینکه یچیزی همینطوری
هعی داره به قلبت چنگ میزنه
و تو مجبوری به درد کشیدن ؛
و چقدر اون لحظه عذاب آوره :)..
خواستم بگم همون لحظه بلند شین وضو بگیرید
یه سجاده پهن کنید نماز بخونید و فقط گریه کنید :)
ارامشی که بهت دست میده ستودنیِ
حتی اگه گریه هات هنوز بند نیومده باشه =)
ـ اندر احوالاتِ دیشب ـ
#مـؤثـر_نوشت
راستشُ بخوای من همه ی عمرم به بی برادریم فکر میکنم و غصه میخورم . . .
یه بار یادمِ تو خونه گفتم ؛
من اگر برادر داشتم انقدر اذیت نمیشدم و فلان اتفاق برام نمی افتاد . . .
یهو همون لحظه بابام گفت من برادرت ، پدرت و همه ی اون چیزی که باید هستم .
اما نه نمیشه ، میدونی برادر یعنی اصلا کار به دیگری نرسه ،
برادر یعنی بایسته سینه سپر کنه و انتقام بگیره و . . .
برادر یعنی پشتت به یه کوهِ بزرگ گرم باشه:)
برادر یعنی . . .
میخوام بگم که حسین روزِ واقعه تنها یه "برادر" داشت ؛
اصلا میفهمی "اَلاُن اِنکَسَرَ ظَهری" یعنی چی؟!
برادرت که دریا باشد بی آبیِ تو را تاب نمی آورد .
برادرت که ماه باشد چشمانش را تاب نمی آورد .
و برادرت که "عباس" باشد افتادنش را تاب نمی آوری💔. .
حالا بگویم "اَلاُن اِنکَسَرَ ظَهری" یعنی چه:)!
#مـؤثـر_نوشت