تو گریه میکنی و صدایَت نمیرسَد ،
گُم میشود ، صدایِ گریه های ِتو در خنده هایِ شهر . . .
دل خوش نکن به ندبهی جمعه ، خودَت بیا !
با این همه گناه ، نَگیرد دعایِ شهر . . .
اینجا ، کسی برایِ تو کاری نمیکند . . .
فهمیدهام که خسته شدی ، از ادعایِ شهر . . .
گاه از نبودَنَت ، مثلا گریه میکنند !
شرمندهام ، من از این کذب و ادعایِ شهر . . .