مُـؤَثِـر
رزمنده ها وارد حیاط که میشن اون بسیجی و میبینن...
عراقی ها یه چاله کنده بودن، تا گردن گذاشته بودنش داخلِ چاله فقط سرش پیدا بود...
مُـؤَثِـر
گذشت، شب شد...
صدای الله اکبر و ناله های اون بسیجی بلند شد، همه رزمنده ها نگرانش شدن...
ولی بیشتر رزمنده ها خیلی دنبالِ این بودن که علتِ ناله و فریاد های دیشبش رو بدونن.
میگفت که:
زیر خاک این منطقه موش های صحرایی گوشت خوار وجود داره
این موش هام حس بویایی شون خیلی قویِ...