چه آمد بر سرِ این خانه بعد از رفتنت بانو . .
صدایِ در که میآید تمامِ خانه میلرزد😭💔
ـ أُفوِّضُ أَمري إلى الله إنَّ اللهَ بصیرٌ بالعبا ـ
خدایا ، ذرهای شک ندارم که آنچه تو برایِ بندهات بخواهی بهترین است .
#ایهاالعزیز
میگن اون دنیا اونایی از پل صراط میگذرن
که تو این دنیا از خیلی چیزا گذشتن:)!
ـ حاج حسین یکتا ـ
مُـؤَثِـر
من گدای در این خانهام از خانه بیرونم مکن .
آقا ! رو سیاهم اما دوستت دارم ، از خانه بیرونم مکن .
مال این حرفها نیستم اما نوکر این درگهم . .
یا حضرت ارباب ! از نوکری بی نصیبم مکن .
من جان میدهم از برای نوکری در درگهات
آقای من !
نوکر بی سر و پا را از خانه بیرونش مکن .
بازهم بر در خانهات میکوبم تا به نوکری بپذیری این حقیر را . . میشود ارباب ؟!
ولی خب اینبار فرق دارد آقا . .
اصلا این ایام حسابش از همهی سال جداست . .
اینبار برای مادرت مجلس داریم ، اینبار در این خانه مجلس عزای مادرت برپاست . .
اذن نوکری میدهی ارباب ؟!
اجازه داریم گرد بگیریم از در و دیوار این خانه ؟!
میدانی که گرد نشسته بر ایوان این خانه را سرمهی چشم میکنیم و چشم میگذاریم زیر قدوم میهمانان این مجلس:)
آخر دعوت شدهاند . . از آن دعوت های ویژه:)
شنیدهام هرکسی را به مجلس عزای مادرتان راه نمیدهید . .
پس میهمانان این شبها باید خیلی خاص باشند که اذن ورود از خودتان دارند:)
ما را به نوکریِ میهمانان روضهی مادر میپذیری ؟!
نوکریِ گریه کنان مادرت را نصیبمان میکنی ؟!
به مادر قسم کم نمیگذاریم در نوکری . .
ببین ! ذرهای غبار بر مزاری نمانده . .
در و دیوار برق میزنند . .
گرد از تمام تکیهگاه ها گرفته ایم . .
استکانها را دانه به دانه با مهر مادرت شسته و برای لب عطشان تو اشک ریختهایم . .
چای را هم . . !
ارباب چای را دم کنیم ؟!
دارند از راه میرسند . . چای روضه دم کنیم برایشان ؟!
باز هم چای دم نکرده بر سر سینی گرداندن دعوایمان شده . .
آقا جان . . اذن میدهی سینی چای روضهی مادر را اینبار من بین میهمانانتان بگردانم ؟!
گرد گرفتیم و غبار شستیم از وجب به وجب این خانه . .
چای دم کردیم و بر سرش سلام بر تو و خاندانت دادیم که مبادا از نام تو متبرک نشود . .
حال نشستهایم به انتظار . .
به انتظار میهمانان . .
به انتظار روضهخوان ها . .
به انتظار میاندار ها و سینه زن ها . .
انتظار میکشیم تا شبی دیگر پای روضهی بی مادر شدنت اشک بریزیم و بر سر بکوبیم . .
یا ابیعبدالله . .
" ما نوکریِ گریه کنان مادرت را میپرسیتیم
که عین پادشاهیست در دنیا و عقبی:) "
#مـأوا_نوشت