eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
103.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
748 ویدیو
130 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یک فنجان تامل
رفته... هنوز هم نفسم جا نیامده‌ست عشق کنار وصل به ماها نیامده‌ست معشوق آنچنان که تویی دیده روزگار عاشق چو من هنوز به دنیا نیامده‌ست صدبار وعده کرد که فردا ببینمش صد سال پیر گشتم و فردا نیامده‌ست یک عمر زخم بر جگرم بود و سوختم یک بار هم برای تماشا نیامده‌ست ای مرگ! جام زهر بیاور که خسته ایم امشب طبیب ما به مداوا نیامده‌ست دل خوش به آنم از سر خاکم گذر کنند گیرم برای فاتحه‌ی ما نیامده‌ست حامد عسکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام رفقا ارادت ان‌شاءالله حالتون خوب باشه آقا من دلم ی طرح غیرمذهبی با زمینه صورتی و مرتبط با محتوا برای کتاب میخواد ی چیز خاص ی چیز ذهن درگیرکُن اگر اهل طراحی هستید، طرح بفرستید تا اگر تایید شد، زمینه همکاری را فراهم کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام رفقا شبتون بخیر 😊 ایام به کام دو مسئله به نظرم رسید مطرح کنم تا ببینم نظرتون در خصوص فعالیت های امسال چیه؟
اول این که👈 با توجه به استقبالی که پارسال از بحث و برگزاری یک جلسه در هفته در تهران شد، امسال با مشورتی که با دوستان داشتم، تصمیم گرفتم ان‌شاءالله در ۲۰ جلسه بحث را مطرح کنم. سلسله جلسات معاد که ترکیبی از علوم قرآنی و حدیث و کلام و فلسفه و... است میتونه اصلا ذهنیت بسیاری را درباره انسان و دین و وجود خداوند و کیفیت اعمال و... تصحیح و حتی تغییر بده. امیدوارم بتونیم این سلسله جلسات را از یکشنبه آینده شروع کنیم.
دوم این که👈 چندین ماه با کارشناسان امنیتی و اجتماعی در سطوح مختلف مشورت کردیم. بدون استثنا همگی قبول داشتند که مردم ما دچار یک اشتباه بزرگ در خصوص تفکیک ماهیت و خطرات طایفه جنّیان با طایفه شیاطین هستند. و حتی همگی متفق القول بودند که کتاب به خوبی توانست سطح کیفی فهم مخاطب را در خصوص طایفه جن و تقابل و مخاطراتش روشن کند. اما تا الان هیچ کتاب خاصی نتوانسته در این سطح و مدل، از تقابل و مخاطرات شیاطین صحبت کنه. به خاطر همین، نشستم و یک رمان هیبریدی در ماه رمضان شروع کردم که الان ۱۷ قسمتش نوشتم و احتمالا تا ۲۰ قسمت دیگه ادامه داشته باشه. همین ۱۷ قسمت را به چهار کارشناس خبره امنیتی و اجتماعی و دو استاد حوزه در سطوح عالی دادم و مطالعه کردند و بالاتفاق همگی نمره عالی به آن دادند که از این بابت خداوند را بسیار شاکرم. اما نکته مهم این هست که زمان و نحوه انتشارش مشخص نیست و اگر تا دو ماه دیگر تمام بشود، شاید در تابستان تقدیم کنم. این را عرض کردم که هم نظرتون را در مورد اصل موضوع بدونم و هم بگم که سخت مشغول تحقیق و تالیفش هستم و از همگی استدعای دعای خیر دارم.
ضمنا 👇 الحمدلله کتاب یهودپژوهی مجوز گرفت و امیدواریم بتونیم به یاری خداوند، برای نمایشگاه کتاب امسال آماده و تقدیم کنیم. نکته قابل توجهش این هست که به صورت درسنامه آماده کردیم و در هر درس، پس از بیان اصل مطالب، منابع برای تحقیقات بیشتر به همراه سه سؤال جهت آزمون و فهم بهتر مطالب آن درس مطرح شده است.😊
باتوجه به این که ریاست محترم جمهور چندین مرتبه اعلام کردند که هر کس می‌تواند مشکل اقتصادی و...را حل کند،اعلام آمادگی کند تا با او همکاری کامل و شرایط را برایش فراهم کنیم،و علیرغم درخواست‌های زیاد،چرا دکتر جلیلی عزیز اعلام آمادگی نمی‌کنند؟! این مطالبه جدی است و امیدوارم جواب خداپسندانه داشته باشد. https://virasty.com/Jahromi/1744106901059245530
قطعا از لطف خداوند و عنایت امام عصر ارواحنا فداه بوده اما مطالعات زمان دبیرستان خیلی موثر بود. یادمه که دبیرستان ‌که بودم، اکثر کتب شهید مطهری و شریعتی و چند تا از ع.ص و چند کتاب از علامه جعفری و سهراب سپهری و ... را مطالعه داشتم. بعلاوه این که مثلا از روزنامه‌ حیات‌نو(چپ و متعلق به هادی خامنه‌ای) و روزنامه دوکوهه(راست و متعلق به ده‌نمکی) فقط یک نسخه به جهرم می‌آمد که آن هم اشتراکش را بنده خریده بودم. ضعف کم ندارم اما ... کلا مطالعه خیلی عالیه.
🔹سلام وقتتون بخیر. شرمنده م مزاحمتون شدم. امیدوارم حالتون خوب باشه. عیدتون مبارک. طاعات و عباداتتون قبول. التماس دعا. حاج آقا خیلی حرف دارم حقیقتش خیلی وقته قراره مزاحمتون شم ولی گذاشتم مستند داستانی زندگینامه ی آقا محمد (خدا حفظتون کنه) تموم شه بعد یهو مزاحمتون شم. حقیقتش دیشب کلمه پایان خیلی به همم ریخت. خیلی بده این کلمه کلا میونه خوبی باهاش ندارم. راستش اولش گفتم عه خب برا چی فرار کردن از اون شرایط؟؟ ولی نشستم چند بار همون تیکه ها که آقا محمد با دختر خانوم رو به رو میشن و خوندم. درکش برام سخت بود. میگفتم مشکل چیه خب انسانه. ولی یه لحظه خودمو گذاشتم جای آقا محمد تا درک کنم. من معمولا معذب میشم سر کلاس با دبیرامون حرف میزنیم، به خصوص موقع پرسش، دبیر نگاهم کنن. یه استرس خیلی وحشتناکی میگیرم اصلا حس کنم نگاهم میکنن. یعنی فقط کافیه حس کنم دارن نگاه میکنن. قلبم میره رو هزار. یه جوریه غیر عادیه به یه دونه از دبیرامم که باهاشون راحتم گفتم. ناراحت شدن گفتن دخترم ما که خدایی نکرده نمیخوایم شما رو اعدام کنیم... بعد کاش فقط دبیر بود کلا همه جا حتی خونه یکی مستقیم باهام حرف میزنه نگاهم کنه متوجه شم، هل میکنم. البته دارم سعیمو میکنم درستش کنم فردا روز به امید خدا مصاحبه و اینا برا کار قرار شد انجام شه، میگن استرس داشته باشه آدم، مصاحبه کننده ها متوجه میشن و ایراد میگیرن و از این حرفا. نمیدونم. بگذریم. اینا رو گفتم برسم به اینجا. فکر کنید یه خانوم نامحرم، با یه وضعیت ناخوشایندی رو به روی آقا محمده. بعد آقا محمد به هم میریزن. هزار جور فکر و خیال از جلو چشماشون میگذره. حالا بماند که گهگاهی دختر خانوم یه نگاهی میکنه...وای آقا محمد فکر میکنه یعنی این همه مدت....حرف میزنه انگار یه نفر تو سر آقا محمد ظرف میشوره. با سروصدای فراوان. از این ظرف شستنا که فرد با عصبانیت میشوره و بعید نیس ظروف محبوب اهل خونه به دیار باقی بشتابن. یا انگاری، تو دبیرستان همه بچه ها همزمان صندلیا رو میکشن زمین و هرچی تذکر میشنون گوش نمیدن. یه حسی میگه اینم حساب شده بوده وگرنه که چرا از همون اول مشخص نشد کی پشت اون در کشوییه؟ آقا محمد و اذیت میکنن؟آقا محمد هم یه جوری میرن که دست کسی بهشون نرسه. رحمت به شیر پاک مادرتون و نون حلال پدرتون. با غصه های پدر آقا محمد خیلی غصه خوردم. با اشکای آقا محمد خیلی غصه خوردم. با حرفای مادر آقا محمد خیلی گریه کردم. دیدار آقا محمد با مادر بزرگوارشون، اون ابراز محبت قشنگشون...نمیدونم دوست دارم گریه کنم ولی چشمه اشکام خشک شده. دیشب زیاد گریه کردم الان دیگه اشکام باهام قهر کردن. کاش یکی برا منِ گناهکارم دعا کنه😭 حاج آقا یادتونه کف خیابون میذاشتین کانال تلگرامتون بعد سر شهادت ۲۳۳ گفتین برید یه جایی که رمان باحال میذارن رمان عاشقانه میذارن؟؟ اینقدر من اون شب غصه خوردم که شما خودتون ناراحتین، ما هم یه وقتا میایم گله میکنیم.... حاج آقا یادتونه کف خیابون، اون آقای طلبه...الناز.... مگه میشه یادتون نباشه؟ خودتون نوشتین. اینا چیه من میپرسم. این روزا کف خیابون هی تو سرمه. تا یادم میره یه اتفاقی میفته یادم میاد. اون هفته یه خانومی رو دیدم پلیس بودن. دست خودم نبود بغضی شدم. بهشون گفتم مراقب خودتون باشین و خلاصه از این حرفا. بهم یه لطفی کرده بودن، فکر کردن به خاطر همون اونجوری گفتم بهشون. گفتم یه کتاب خوندم اسمشم کف خیابونه اونجا در مورد یه خانومی نوشته که پلیس بودن. به شهادت رسیدن😭😭😭😭😭 گفتم شمام بخونینش. بنده خدا گفتن انشاء الله. خونه که اومدیم عزیزان میگن کم خونه حرف کتابای حاج آقا رو میزنی؟؟؟ این چند وقت جلسات یهودپژوهی هم گوش میدم بالاخره تعطیلاته و وقت زیاده الحمدالله. تو یکی از جلسات یهودپژوهی قضیه سند پاکدامنی حضرت مریم و حلالزادگی حضرت عیسی علیه السلام و گفتین من از سردرگمی در اومدم. ولی یه جا داشتین میگفتین یک سال و (ببخشید کلامتون کامل یادم نیس) یک سال و نیم عمرتون و پای اینکه (یادم نیس چی رو) به اون کشیش اثبات کنین گذروندین و اینا...اونجا داشتم میگفتم خب برا چی ناراحتن؟؟؟اینجا دارن تو فهم بهتر اسلام تأثیر میذارن (نگاه کنیدا خب آخه آدم اینقدر خودخواه؟؟؟) بعد گفتم یک سال و چند ماه عمرشونه هااااا. زندگیشونه هااا جوونیشونه هااا... این همه اذیت شدن بعد میگی نه خببببب الان میتونم اسلام و یهودیت و ازشون یاد بگیرم؟؟؟؟ دیشب خون شد به دلم. گفتم اینقدررر اذیت شدن، تو میگی خوووبه دیگه دلشون الان قرصه؟؟؟ یعنی اینقدر جدیدا از خودم کفری م... یادتونه پارسال گفتم رمان و به خاطر حرفای دبیرم و کانال شما گذاشتم کنار؟