eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
103.6هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
747 ویدیو
130 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
دلنوشته های یک طلبه
یادتونه در جلد اول کتاب #یکی_مثل_همه ، تیم نرجس و اینا تصمیم گرفته بودند که یه کار شاخ فرهنگی انجام
بچه‌ها هم که هنوز صدای بلند سمانه و لرزش اندام جنازه الهه جلوی چشمشان بود، فقط فکر فرار بودند و پا روی همه کتاب‌ها گذاشتند و در حالی که فقط می‌خواستند خود را نجات بدهند، کتاب‌ها را لگدمال کردند و رفتند! برگردیم به سر قبر سمیه! سمانه که دید سمیه گند زده، او را رها کرد و خود را به بالای سرِ الهه رساند. نمی‌دانست که وقتی یکی از کارکترها خنده‌اش گرفته و دارد از خنده می‌میرد، باید نگاه‌ها را از او دور کرد. سمانه اشتباه کرد و رفت بالای سرِ الهه. با حالت وحشت و عجین شده با خشم و به سبک شبِ اول قبر کافران به الهه گفت: «بلند شو ملعون! بلند شو ببینم!» الهه به زور خنده‌اش را کنترل کرد و برای این که بتواند درست دیالوگش را بگوید، گلویش را صاف کرد. تا گلویش را صاف کرد، پیرزنه که الهی بگم خدا چه‌کارش بکند بلند گفت: «دست‌پاچه نشو الهه! میخوای یه لیوان آبم بخور بعد پاشو!» این را که گفت، انگار بمب اتمِ خنده را بغل گوش الهه منفجر کرده باشند. یهو از بس خنده‌اش گرفت، خنده‌اش با فشار از دهانش زد بیرون. شروع به ریسه رفتن روی زمین کرد. همان‌طور که مثلا کفن روی او بود، چنان دست و پایش را تویِ شکمش جمع کرده بود و می‌خندید که تمامِ خلایق از خنده به در و دیوار می‌خوردند. سمانه دید عنان کار از دستش در رفته! آن نمایش اصلا دیالوگ لازم نداشت. به قرآن! نرجس و تیمش شده بودند مضحکه عالم و آدم! از یک طرف الهه بود که داشت نفله میشد از خنده و قادر به کنترل خنده‌اش نبود. از طرف دیگر، سمیه اینقدر در نقشش فرو رفته بود که همین طور که نشسته بود و کَفَنَش دورش پیچیده و چشمانش بسته بود، یک خمیازه بلند و صدادار کشید و صدایش از میکروفن یقه‌ای که داشت، پخش شد و در فضای کتابخانه پیچید! بتول که شده بود ملکه عذاب نرجس و گروهش، تا خمیازه سمیه را دید، بلند گفت: «بخواب سمیه! چرا پاشدی؟ بخواب هنوز قیامت نشده!» این را که گفت، تا خودِ سمیه هم خنده‌اش گرفت و صورتش را پشت کَفَنَش قایم کرده بود و می‌خندید. نرجس که مثلا کنارِ قبر سمیه ایستاده بود، با عصبانیت دستِ سمیه را گرفت و بلند کرد و کشید و از قبرش درآورد و همین طور که جلو می‌رفت، او را پشت سرش می‌کشید و با خود می‌برد. اما نباید این کار را میکرد. چون الهه تا دید سمیه از قبرش خارج شده و دارد می‌رود، آخرین میخ را به تابوتِ تاریخ کهنِ سینما و تئاترِ کشور کوبید و بلند شد و نشست و در حالی که نویدِ محمدزاده درونش زنده شده بود، رو به طرف سمیه گفت: «سمیه نرو... سمیه اگه تو بری، اینا نمیگن الهه خنده‌اش گرفته بود... نمیگن سمانه بد بازی میکرد... نمیگن نرجس خانم، یه کارگردان درست و حسابی نیاورد تا همه چیز ارزشی و بومی اداره بشه... نمیگن بتول خانم دهنشو بد موقع باز کرد و ما حساب زبونِ بتول خانمو نمی‌کردیم... میگم نرو چون میخوام بمونی و این گندو که با هم زدیم درستش کنیم. نرو تا اینا نگن بچه‌های نرجس عرضه نداشتن کار فرهنگی کنن... سمیه نرو... وقتایی که تو نیستی، من تو اون دخمه باید کلی تبلیغ کتابای نرجس‌خانمو بکنم و آخرشم کسی نگام نکنه. اگه تو بری سمیه... همه چی خراب میشه سمیه! ما چیکار کنیم سمیه؟ دوباره میایی سمیه؟ دیالوگ بگیم سمیه؟ سمیه نرو...» ادامه ندارد 😊 جلد اول کتاب @Mohamadrezahadadpour
کارگاه *ادبیات و امنیت* پنجشنبه، در شهر زیبای شیراز ارائه توسط: محمد رضا حدادپور جهرمی تا این ساعت قرار نیست که اعلام عمومی و یا با علاقمندان به نوشتن انجام بشود اما دوستان در حال رایزنی هستند و اگر مجوز عمومی صادر شد، آدرسش را خدمتتون ارسال میکنم. به هر حال، ساعت ۱۷ تا ۱۹ را خالی کنید تا اگر مجوز دادند، اعلام کنم.
دلنوشته های یک طلبه
کارگاه *ادبیات و امنیت* پنجشنبه، در شهر زیبای شیراز ارائه توسط: محمد رضا حدادپور جهرمی تا این سا
آدرس کارگاه امروز👆👇 شیراز، بلوار جمهوری اسلامی، خیابان جام جم، موسسه علم و فناوری جهان اسلام، ساختمان lsc ساعت ۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته های یک طلبه
🔴مشاور وزیر خارجه: به دلیل رفتار حجت الاسلام قاسمیان، صدور روادید برای تعداد زیادی از زائران حج در ب
یکی از اساتید پیام دادند و فرمودند که از دوستان بعثه سوال کردند و ظاهرا هیچ روادیدی لغو نشده و اکثر حجاج ایرانی الان مکه هستند. الحمدلله ان‌شاءالله به صحت و سلامت و زیارت مقبول همه حجاج علی الخصوص حجاج ایرانی
دلنوشته های یک طلبه
آدرس کارگاه امروز👆👇 شیراز، بلوار جمهوری اسلامی، خیابان جام جم، موسسه علم و فناوری جهان اسلام، ساختما
این کارگاه 👆👇 برای کسانی مفید است که قلم در دست دارند و می‌خواهند به طور جدی در ژانر امنیتی کار کنند. مدت زمانش ۹۰ دقیقه است که طبیعتا زمان محدودی برای ذکر همه نکات است اما برای بیان چارچوب ها و الزامات میتونه مفید باشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از عزیزان درست کردند دستشون درد نکنه
آدرس مرکز پخش آثار حدادپور جهرمی در تهران👇 میدان انقلاب ابتدای خ کارگر جنوبی خ شهدای ژاندارمری پاساژ کوثر طبقه همکف پلاک ۱۵ کتابفروشی گل پوش 👈 برای عزیزانی که قصد خرید حضوری دارند. همراه با ۱۰ درصد تخفیف.
ی چیزی بگم؟
نظرتون چیه که برای عید غدیر، جلد اول یک کتاب با موضوعی مثل شمعون جنی در اپلیکیشن آثارم رونمایی کنیم؟😊 موافقین؟