eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
103.3هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
750 ویدیو
130 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
شماها را نمیدونم اما این دو حدیث امام کاظم علیه السلام، امشب خیلی به دلم نشست. امیدوارم باب الحوائجیشون دستمونو بگیره🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️توسل امشب، هدیه به ارواح کسانی که در سانحه سیل این چند روز، جانشون را از دست دادند و همچنین به نیت سلامتی و آرامش و صبر خانواده هاشون👇
دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت از بال من شکسته ترین آفرید و رفت خون گلوی زیر فشارم که تازه بود با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت بد کاره ای به خاک مناجات سر گذاشت وقتی صدای بندگی ام را شنید و رفت راضی نشد به بالش سختی که داشتم زنجیرهای زیر سرم را کشید و رفت شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت روزم لگد نخورده به آخر نمی رسید با درد بود اگر شب و روزم رسید و رفت دیروز صبح با نوک شلاق پا شدم پلکم به زخم رو زد و در خون طپید و رفت از چند جا ضریح تنم متصل نبود پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت تابوت از شکستگی ام کار می گرفت گاهی سرم به گوشه ی دیوار می گرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره ی نذری ، قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد بهر شفای کودک منظور میِ آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست
سلام سالروز شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام رو تسلیت عرض میکنم درجوار بارگاه فرزندان امام موسی بن جعفر،آقا علی عباس وشاهزاده محمد دعاگوی اعضای کانال هستیم التماس دعا... 👈 با تشکر از این مخاطب با معرفت که مثل سایر بچه ها که جاهای خوب یادمون میکنن، فراموشمون نکردند🌷
در جوار حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به یادتونیم :) 👈 بسیار دلتنگ حضرت بانو هستم. از شما هم صمیمانه تشکر میکنیم.
دلنوشته های یک طلبه
https://www.instagram.com/p/Bvt6jceHA6P/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=si6n1lnqo5no
یه نفر کامنت گذاشته: اگه اینقد که پیج و کانال برای نقد آثار شما گذاشتن و راه انداختن، واسه نقد مشکلات جامعه راه انداخته بودن، الان همه مشکلاتمون حل شده بود😂😂 👈 چیکارشون داری داداش؟ بذار دور هم خوش باشن و خوش باشیم. بذار اونا هم فکر کنن خبریه و دارن به تکلیفشون عمل میکنن. والا.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه یه پیام صادقانه و خودمونی بفرستم، قول میدین ارکان جایی و اسلام کسی و... نلرزه و فرونریزه؟😏 لیچار بارمون نمیکنن؟