💖 دورهمی گپ و امضای کتاب 💖
ان شاءالله عصر جمعه
ساعت ۱۷
🔸مصلی، شبستان، راهرو ۳، شماره ۷، انتشارات هاتف
👈 ضمنا هر کتابی که چاپش تموم نشده باشه، موجود است.☺️ چون بخاطر استقبال خارج از انتظار دوستان واحد پخش، بعضی از کتابها چاپش در همان سه چهار روز اول تمام شد.
منتظر قدوم سبز و بابرکتتون هستیم🌷
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
سلام
مخلصم🌹
شاید اگه کسی امروز منو توی غرفه و امضای کتابها میدید، خیلی متوجه نمیشد و به قیافم نمیومد که از دو سه روز قبلش استرس داشتم. اما باید اقرار کنم که امروز از خاص ترین روزهای این چند سال اخیرم بود.
استقبال که بی نظیر
میزان استقبال از کتابها علی الخصوص #تب_مژگان و #نه ، فوق العاده
بقیه کتابها حتی غیر داستانی ها کم اومد و کل قفسه اختصاص داده شده تقریبا تموم شد
اما
اما
اما
اینا ملاک نیست هر چند اهمیت داره
اون چیزی که انرژی منو به اندازه ده سال شارژم کرد، #حضور_مردم بود.
قربون قدم ها و توجه و محبتتون❤️
خدا شاهده که خستگی از جونم در آوردید و حالا حالاها مدیونتون هستم.
شب محمد برام زنگ زد و گفت: حاجی حداقل سرتو بالا میکردی و یه نگا مینداختی!
گفتم: جونمرگ شده مگه تو هم اومده بودی؟!
گفت: نشون به اون نشون که میز جلویی از بس ماشالله فشار و حجم جمعیت زیاد بود، داشت کم کم میومد جلو و نزدیک بود بچسبونت به دیوار😂
گفتم: قربون قدمت!
گفت: قربون قلمت!
گفتم: چی نظرت جلب کرد؟
گفت: دو نفر از بچه هایی که روزهای قبل، مدام به این غرفه و اون غرفه میرفتن و دربارت بد میگفتند، عصر اومدن و ازت امضا گرفتن!
گفتم: آخی. کاش میدونستم بهشون هدیه میدادم.
گفت: به یه نفرشون از طرف تو یه تب مژگان دادم.
گفتم: حالا چرا تب مژگان؟
گفت: .........
جای اونایی که نبودن خیلی خالی بود
خیلی خوش گذشت
الهی خدا عزتتون بده❤️🌷
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
حال و روز نی نی و بچه مردم که بابا و مامانش امروز نمایشگاه کتاب بودن😂
اونا که با آرامش بزرگ شدند، این شدند
خدا به داد تو برسه عزیزدلم که وسط آشوب و اغتشاش کتابهای من لالا میکنی و بیدار میشی و بازی میکنی و...
بخواب عزیزم
بخواب کولوچه
آینده این انقلاب، خییییلی کار داره
الان راحت لالا کن
چون فرداها ممکنه بشی مثل خیلیا که درد انقلاب و مردم و دشمن و... دارند که شبها تا سحر بیدارند....
بای موچولو😘