در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
دلنوشته های یک طلبه
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست می نشینی روبه رویم خست
بعضی دوستان پرسیده بودند که آیا شاعرش، همسر یکی از شهدا هستند؟
نمیدونم خانم #بیتا_امیری همسر شهید هستند یا خیر؟!
سلام رفقای عزیز🌹
صبح روز پنجشنبه بخیر
امیدوارم دو روز کاملا مفید و عالی داشته باشید.
معذرت خواهی که چیز بدی نیست
کلا نباید فکر کنیم همیشه باید حرف مرد، یکی باشه
بعضی وقتا عیبه که حرف مرد یکی باشه
مثلا من امروز صبح تصمیم گرفتم حتی از خودم معذرت خواهی کنم
اره
چرا که نه
من بابت تمام معذرت خواهی هایی که الکی کردم تا بحث نکنم از خودم معذرت میخوام.
👈 دیگه تلاش میکنم الکی معذرت خواهی نکنم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
⛔️توجه لطفا⛔️
پیشاپیش میلاد حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار مبارک🌹
ان شاءالله از امشب انتشار رمان (یا حالا اسمشو هر چیزی میخواید بذارید اشکال نداره) خواهیم داشت.
از امشب ساعت ۲۳
لطفا دوستانتون را هم به کانال دعوت کنید:
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
بسم الله الرحمن الرحیم
⛔️پسر نوح⛔️
قسمت: اول
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«فصل اول»
قم – خیابان چارمردون
السلام علیکم و رحمت الله برکاته!
«إِنَ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيما»
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم (سه مرتبه)
✅ بعد از اینکه مردم دور و بر حاج آقا را یه کم خلوت کردند، خدمتشون رسیدیم و با ادب و احترام احوالپرسی کردیم:
سلام علیکم حاج آقا ! احوال مبارکتون؟
علیکم السلام. الحمدلله. بفرمایید!
جسارتا عرض مختصری داشتیم خدمتتون. اجازه بدید خصوصی تر عرض کنیم.
اگه سوال شرعی و یا استخاره هست، به سید بزرگواری که در دفترمون نشستند مراجعه کنید. اگه هم فرمایش دیگری دارین که درخدمتتون هستم.
خواهش میکنم. بزرگوارید. اما فکر کنم خدمت خودتون باشیم بهتره!
مانعی نداره. یا الله! بفرمایید. بفرمایید داخل!
✅ رفتیم و اندرونی تر بیتشون، حاج آقا نشستن روی صندلی راحتی و ما هم تکیه داده به پشتی و نشستیم جلوی پای حاج آقا :
بفرمایید! درخدمتم!
خواهش میکنم. غرض، هم احوالپرسی بود و هم چند دقیقه ای درباره یکی از مسائلی که پیش اومده و بنظرم یه کم داره حاد میشه، با شما مشورت کنیم. البته میخواستیم خدمت پدر بزرگوارتون برسیم اما چون بیشتر پیرامون خودتون مطرح هست، بنظرمون رسید با شما صحبت کنیم بهتر باشه!
شما از کجا تشریف آوردید؟ دارم با چه کسانی گفتگو میکنم؟
آخ ببخشید! اولش میخواستم خودمو معرفی کنم اما بزرگواری شما باعث شد که ...
خواهش میکنم... بفرمایید!
ما از ..................... خدمتتون هستیم.
عجب! بعله! چطور شده اینقدر مودب و مبادی آداب برخورد میکنید؟! ینی باور کنم که همیشه اینجوری هستید؟
مگه خدایی نکرده از ما و یا بچه های ما بی ادبی دیدید؟
خودم بحمدالله نه اما ... بگذریم ... بفرمایید!
بله ... خواهش میکنم ... ما میخواستیم درباره آقا و خانم ساداتی با شما مشورت کنیم. حرفها و مسائلی پیرامون این دو نفر مطرح شده که متاسفانه خیلی جای تاسف داره. الان هم که حدودا سه هفته ای هست کلا غیبشون زده و کسی ازشون خبر نداره! میخواستیم کلا درباره این دو نفر با شما صحبت کنیم!
چی میخواید از جون مردم؟ چرا راحتشون نمیذارین؟!
ما کاریشون نداریم. چند تا سوال اساسی دربارشون مطرح هست که بنظر باید پاسخگو باشند. به نظر که چه عرض کنم. کلا باید پاسخگوی حرفها و مطالبی که در طول پنج سال اخیر مطرح کردند، باشند. آخه اون حرفها حتی برای خاندان خودتون هم جالب نیست و یا باید ازشون شکایت کنید و یا اگه قبول دارید، برای تنویر افکار عمومی ...
تنویر افکار عمومی؟ کدوم افکار عمومی؟ چرا شلوغش میکنید؟ تا چیزی را شما گندش نکنید، الکی گنده نمیشه!
ما اینجوری فکر نمیکنیم و بنظر دارین تند میرید. اجازه بدید ما سوالاتمون را مطرح کنیم... بلکه به یه نتیجه ای برسیم. میشه بفرمایید شما ازشون خبر دارین؟
بنده به سوالات شما جواب نمیدم. شما دارین به دو تا مومن و مومنه پاک و بی گناه اتهام میبندید. اگه هم اتهام نبندید، میخواید یه چیزی ازشون دربیارین و از زندگی و راحتی بندازید. دست بردارید.
حاج آقا اینطوری کار اونا سخت تر میشه ها! بعیده که ازشون اطلاع نداشته باشید. بالاخره اونا بدون توجه و نظر شما حتی آب هم نمیخوردند چه برسه به اینکه زن و مرد را به بهانه عصر عاشورا، نیمه برهنه کنند و قمه بزنن و بعدش هم شعار علیه جمهوری اسلامی بدهند و کارای نامتعارف از خودشون و مردم نشون بدهند و شبش هم فیلم مراسمشون از شبکه های صدای آمریکا و بی بی سی و من و تو و ... پخش بشه!
ینی چی؟ ینی تقصیر منه؟ اصلا آره! من بهشون گفتم. مگه گناه کردند؟ مبنای فقهی ما اینه! خب حالا فرمایش؟!
ما برای مباحثه خدتتون نرسیدیم. اومدیم گرهی که میشه با دست باز کرد، بعدها و حتی الان مجبور نشیم با دندون بازش کنیم! همین.
تهدید میکنید؟ ینی چی با دندون بازش کنید؟
ببنید حاج آقا! لطفا فورا موضع نگیرید. من خیلی دوستانه دارم درباره مشکلی که داماد کوچیکترتون به وجود آورده ... و یا بهتره بگم داره شیوع میده و ما میدونیم که متاثر از شماست نحقیق میکنیم و میخوایم خیلی ساده حل بشه. وگرنه اینجوری و اینجا و اینطوری باب صحبت باز نمیشد.
ببینید بنده کاری از دستم برنمیاد. آسید رضا و همسرشون هم بچه نیستند که شکایتشون را پیش من بیارید. مشرّف! فی امان الله!
ادامه دارد ...
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
خورشيد صبح گاهي بامت حسين بود
بعد از دو هفته ماه تمامت حسين بود
هر دفعه كه برادرت از راه ميرسيد
از فرط شور و شوق سلامت حسين بود
يك راستاي نور وجوده تو زينب است
نوري كه در مسير امامت حسين بود
ساده ترش شد اينكه نوشتيم زينب و
ديديم در حقيقتِ نامت حسين بود
در ذیل خطبه های فصیحت مورخان
آورده اند تکه کلامت حسین بود
در خانواده اي كه واژه برخاستن علي است
از كودكي تو ذكر قيامت حسين بود
خواهر اگر توئی و برادر اگر حسین
نادیده ام برادر و خواهر در عالمین
(سعید پاشازاده)
@mohamadrezahadadpour
❤️حضرت زینب مرا یاد نکات جذابی می اندازد❤️
✔️ آیا میدونستید❗️‼️
1.بیان حضرت زینب بعد از واقعه کربلا، متمم آثار خون اباعبدالله بود!
2.تنها کسی که توانست جان امام سجاد را حفظ کند حضرت زینب بود!
3.در شب شام غریبان، زینب سلام الله علیها کودکان و زن ها را جمع کرد و به آنها نکاتی درباره اسارت و حقوق اهل بیت و اخلاق اسیری بیان کردند!
4.در کوفه کاری کرد که مردمی که سنگ پرتاب کرده بودند، با چشمان گریه برگشتند!
5.در مجلس عبیدالله حرفهایی از توحید مطرح کردند و نوع جهان بینی اهل بیت را تشریح کرد!
6.جزع و فزع نکرد و در طول مسیر کوفه تا شام، دعوا را بین المللی کرد و همه شهرها را از ظلم یزید آگاه کرد!
7.در جمعیت بالغ بر هزاران نفر حاضر در دروازه ساعات، بچه ها را تا میتوانست حفظ کرد!
8.در مجلس یزید که کسی جرات حرف زدن نداشت و همه از یزید اجازه میگرفتند، زینب از امام سجاد اجازه حرف زدن گرفت!
9.همانگونه که زینب در عصر عاشورا حتی برای فرار کردن بچه ها از دست لشکر دشمن، از امام سجاد اجازه گرفت و کسب تکلیف کرد!
10.به یزید مست لا یعقل گفت: چرا به داد خودت نمیرسی؟!! چرا خودت را نجات نمیدی؟!!
و هزاران نکته دیگه که فقط درباره زینب میشه گفت:
🌺«یک زن مسلمان شیعه لیدر و استراتژیست فدایی رهبرش!»🌺
دلنوشته های یک طلبه
@Mohamadrezahadadpour