eitaa logo
مجتبی مجلسی
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
53 ویدیو
30 فایل
آرشیو نوشته‌ها و طراحی‌ها @Mojtabamajlesi
مشاهده در ایتا
دانلود
مجتبی مجلسی
هنر در شرایط جنگی / 13 هنر در جنگ هشت ساله! وزارت ارشاد، در دهۀ شصت، آن‌زمان که لفظ فرهنگ را هم با
هنر در شرایط جنگی / ۱۴ فرسوده‌سازی ذهن مخاطب با انبوه‌سازی تصویری یکی از اهداف کلیدی در جنگ ترکیبی، فرسوده‌سازی ذهن مخاطب است. آنقدر از کشتار و بمباران برای مخاطب تولیدات رسانه‌ای می‌کنند تا ذهن‌اش فرسوده گردد و باصطلاح بی‌حس شود. تولیدات پرحجم و تکراری ما می‌تواند در این پازل در زمین دشمن نقش پررنگی ایفا کند. تولید محصولات رسانه‌ای و گرافیکی در جبهۀ مقاومت در این مدتی که غزه، لبنان، سوریه و یمن و کل جبهۀ مقاومت درگیر جنگ بوده است به مدد هوش مصنوعی و خیل عظیم علاقه‌مندان به این عرصه در میان ما آن‌قدر حجم انبوهی داشته است که به‌نظرم وقت آن رسیده است این انبوه‌سازی رسانه‌ای یک‌جایی آسیب‌شناسی شود. این حجم انبوه تولیدات چه مشکلی از جنگ رسانه‌ای را حل کرده است؟ این حجم چه تاثیری داشته، آیا اصلا توانسته با مخاطب بیرون از ایتا ارتباطی هم بگیرد؟ و مهم‌تر از این‌ها آیا این حجم ناکارآمد تولید که اصولا هم محتوای دم‌دستی و کلیشه‌ای دارند آسیبی هم به جبهۀ رسانه‌ای مقاومت وارد کرده است؟! بله صحبت از آسیب است. صحبت از فرسوده‌کردن ذهن مخاطب است. لطفا به جای ده تا کار بی‌ارزش ده تا عکس نوشته بی‌خود و بی‌ثمر، یک کار خوب تولید کنید. اگر بلد نیستید ببخشید ما وسط میدان جنگیم نمی‌شود برای یادگیری و راه‌افتادن کسی سعی و خطا کنیم و ذهن مخاطب را فرسوده کنیم. انبوه‌سازی فقط از ارگان‌های دولتی و شبه دولتی برمی‌آید که قرار است پس‌فردا روزی گزارش ارائه دهند و از اتفاق فقط و فقط این محتواهای زرد را هم درسکوهایشان منتشر می‌کنند چون هدف جای دیگری است! پی نوشت۱: این یادداشت را قبلا در میانه جنگ غزه نوشته بودم و منتشر کرده بودم اما الان فقدانش حس می شد. پی نوشت۲: بهترین قصه گو برنده است. شما یک خط بکش. یک عکس نوشته درست کن. اما قصه داشته باشد. پاشنه آشیل جبهه انقلاب عدم فهم قصه در تبلیغات است.
روایت اولین فتح وطنِ من ایران.pdf
حجم: 6.43M
🌱بسم الله 🔰روایت اولین فتحِ وطنِ من ایران پرونده دوم از پرونده‌های جنگ 🔻این نوشتار، تلاشی است برای دیدن آنچه دشمن سعی کرد از چشم‌ها پنهان بماند... فتحی که روزی آرزو بود اما امروز حقیقت پیدا کرد... 🔸با همکاری حوزه‌‌ هنری‌ انقلاب‌ اسلامی/اصفهان @art_esfahan 📚مجموعه ادبی روایتخانه📚 ○● @revayat_khane ●○
بهترین قصه‌گو برنده است رسالت اصلی گرافیک دیزاین «رساندن پیام به‌مخاطب» است. اما ابهام اصلی این رسالت سطح ارتباط با مخاطب است. این پیام می‌تواند داده‌ باشد؟ یا اطلاعات؟ و یا قصه؟! این پرسش‌ مهم یک شاخۀ جدید برای مطالعه به ما پیشنهاد می‌دهد، شاخه‌ای که به ظاهر ربطی به گرافیک‌دیزاین ندارد اما وقتی واردش شوید می‌فهمید همۀ گرافیک‌دیزاین - به‌معنای مجاب‌کردن مخاطب و دریافت پیام از سویش - همین است که یاد بگیرید بهترین قصه‌گو باشید. محصول گرافیک‌دیزاینی که «قصه» نداشته باشد، قدرت مجاب کردن مخاطب را برای انتخاب و یا عدم انتخاب ندارد و باید سوگمندانه گفت به هیچ دردی نمی‌خورد. ما باید یاد بگیریم «قصه» بگوییم. «قصه» مجاب کننده، فریب‌دهنده و اغواکننده است. البته خود قصه هم مراتب دارد. موفق و ناموفق دارد. گوناگونی هم به آن اضافه کنید، قصه داریم، روایت داریم و داستان. می‌شود یک سرفصل مطالعاتی مهم که جایش در رشته‌های درسی ما خالی است. بگذریم که جای خیلی چیزها خالی است!
مجتبی مجلسی
اسرائیل تاریخ و حکومت و اساس فیک است #پوستر #نشان #لوگو #صفحه_آرایی #لی_اوت #صفحه_آرایی_مجله #صفحه_
🔻جهود: جمعِ جُهد (به معنای تلاش): تلاش‌ها 🔻جحود: به معنای «انکار علی‌رغم علم» ﴿وَجَحَدوا بِها وَاستَيقَنَتها أَنفُسُهُم ظُلمًا وَعُلُوًّا فَانظُر كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُفسِدينَ﴾ لذا به کفار (یهود و مسیحیانی) که با وجود علم به حقانیت رسول اکرم (ص) ایشان را انکار کرده و به ایشان ایمان نیاوردند «جاحد»گفته می‌شود. (جمع مکسرش میشه جحود، یعنی جاحدان)
مجتبی مجلسی
هنر در شرایط جنگی / 15 تنگۀ اُحد! صبح روز اول جنگ، بلافاصله بعد از شنیدن اخباری که همۀ ما را در بُهت و شُک قرار داد، یک وعدۀ حضوری داشتیم با دوستان مجمع طراحان گرافیک انقلاب اسلامی؛ آیه در اصفهان. وعده کردیم که در این اوضاع وظیفۀ خودمان را با همفکری و مشورت پیدا کنیم و بدانیم باید با چه خط محتوایی پدافند ایجاد کنیم. تجربۀ حوادث گذشته نشان می‌داد اگر همه به یک خط محتوایی نرسند همه می‌شویم تک تیراندازهایی که بیشتر شلیک‌هایمان هوایی است و ایذایی! فقط فرصت‌ها را از بین می‌بریم. فضای ذهنی اغلب دوستان در جلسه حول محور واژه‌هایی چون، شهیدالقدس، 7 اکتبر، غزه، فلسطین، قدس، جبهۀ مقاومت و... می‌گشت و پیشنهادها حول همین محورها تاب می‌خورد. اواسط جلسه با نیم‌نگاهی به خط محتوایی جبهۀ مقابل که زودتر از همه آرایش گرفته بودند و از قبل آماده بودند؛ قصۀ جنگ از طرف اسراییل کاملاً مشهود شده بود. اسراییل با یک قصۀ واحد می‌جنگید: جنگ با حاکمیت نه مردم! اگر قرار بود خط محتوایی ما هم بشود یک خط محتوایی ایدئولوژیک که برای قشر خاصی معنا و مفهوم و اهمیت داشت، فی‌الواقع ما هم داشتیم در تحقق این قصه به دشمن کمک می‌کردیم. پس خط محتوایی ما باید جایی کاملا مقابل قصۀ دشمن ایجاد می‌شد. مخاطب ما باید عمومی‌تر می‌شد و قشر خاصی را در برنمی‌گرفت. برای همین تصمیم همۀ جمع بعد از این مباحث براین شد که یک نقطه بگذاریم روی مفاهیم ایدئولوژیک، و قصۀ این جنگ را از وطن خودمان شروع کنیم. مخاطب ما عموم مردم باشد و دال مرکزی قصه و خط محتوایی ما «وطن» باشد. همان‌جا گفته شد اشتباه محض است و بازی در پازل دشمن است به شهدای این جنگ بگوییم شهدای طریق القدس و یا عناوین دیگر، که دشمن هم دنبال همین جداسازی و دوقطبی است! این شهدا شهدای وطن هستند و لاغیر! (بگذریم که بنیاد شهید اصفهان چند روز پیش قطعۀ این شهدا را شهدای طریق القدس نام‌گذاری کرده، از چنین نهادی واقعا انتظار شعور و فکر نداریم!) جنگ، بعد از 12 روز موقتاً متوقف شد و دو طرف شروع کردند به بازیابی. همان روزها فهمیدیم که این‌جایی که ایستاده‌ایم «تنگه»ی مهمی است. به اندازۀ پیروزی موشکی! به قول خیلی‌ها اگر جمهوری اسلامی برای حفظ این تنگه این همه هزینه داده باشد هزینه زیادی نیست! فهمیدیم این تنگه، تنگۀ احد است و نباید اجازه بدهیم دشمن در زمان توقف جنگ، بازیابی کند و از این نقطه وارد بشود و همه را غافلگیر کند. اما جنگ که متوقف شد، خیلی‌ها این تنگه را رها کردند. کارهای زیادی تولید شد که مخاطبشان دیگر عموم مردم نبود و قصه‌شان دیگر وطن نبود! در هماهنگی کامل با شخص نتانیاهو از شکست ایران حرف می‌زدند و از پیروزی اسراییل! از ضعف و ناتوانی ایران گفتند و از قدرت و زرنگی اسراییل و کلاهی که بر سر ما گذاشته! از تنگه آمده بودند بیرون و داشتند دقیقا در زمین دشمن بازی می‌کردند. خودشان را تحلیل‌گر می‌دانستند و آنقدر هوش نداشتند که همراهی خودشان و هماهنگی حرف‌هایشان را با خود نتانیاهو فهم کنند! صحبت‌های رهبری هم نتوانست نادانی و کج‌فهمی این دوستان را اصلاح کند! و جالب است که همان دوستان، دقیقا همان دوستان! به هر بهانه‌ای شروع می‌کنند خراب کردن پدافندی که با زحمت در این تنگه ساخته شده است تا راه را برای دشمن هموار کنند. هر بهانه‌ای! تا دیروز از دیدن توییت فلان سلبریتی که همگرایی مردم را باعث می‌شد خوشحال بودیم و امروز علیه‌اش پوستر می‌‌زنیم و در کاریکاتور هجوش می‌کنیم! و... اما سربازان واقعی به این درک رسیده‌اند که این تنگه، تنگۀ مهمی است و تا عادی شدن شرایط و سپردن این تنگه به حاکمیت برای حفظ و بالندگی آن، این تنگه را خالی نمی‌کنند. تا اطلاع ثانوی هیچ تولیدی ندارند مگر اینکه مخاطبش عموم مردم ایران باشند و دال مرکزی و خط محتوایی‌اش وطن باشد. این سربازان در شرایط جنگی کار هنری می‌کنند و این‌قدر فهم دارند در شرایط جنگی باید سرباز باشی و بالاترین و بهترین تحلیل این است که آتش‌به‌اختیار بودن مال زمان جنگ نیست! تحلیل‌گر بودن و طبق تحلیل شخصی جلو رفتن مال زمان جنگ نیست. شوخی نداریم در شرایط جنگی یک سرباز جاهل و نادان بیشتر از دشمن می‌تواند ضربه بزند. سربازان واقعی شاید از حرف‌های فلان مسئول اخم کنند و خستگی‌شان دوچندان شود و آن را نپسندند، اما آن‌قدر بزرگ‌شده‌اند که بدانند وظیفه‌شان چیست و چه جای مهمی ایستاده‌اند و باید حواس خودشان و دیگران را پرت نکنند. سرباز واقعی حواسش شش‌دانگ به دشمن است و گوشش به فرمانده.