مُنیب .
آقایِ دلتنگی به وقت ساعتِ هشت ؛ ماها که دلمون پر میکشه سمت صحن و سراتو بغض راه گلومونو میگیره و
تمام میشود و آفتاب میتابد ،
غمی نبوده به عالم که ماندنی باشد . .
[ الا غم ِحسینع : ) . ]
مُنیب .
وای از ضربهی دوازدهم . . ضربهای که سنان پسندتر است شمر با دستهای لرزان گفت : چهکسی نیزهاش بلند
مرا شنیدن این نَقل، بیشتر لرزاند ؛
که قاتلان تو دیشب، نماز شب خواندند .
مُنیب .
شبهای بلهبرون ؛
وقتئ اون بعثی ، رزمندهٔ چهاردهساله
ما رو به اسارت گرفت ؛ با طعنه بهش
گفت : مگه سنِ سربازی هجدهسال نیست ؟
نکنه خمینی سن سربازیرو پایین آورده . . ؟
جواب داد نه ؛ سنِ سربازی همون هجدهساله ،
خمینی سن عشقوعاشقی رو پایین آورده : )
- حاجحسینیکتا ؛