Let everything happen to you: beauty and terror.
Just keep going. No feeling is final.
- Rainer Maria Rilke
- The Book of Hours
دخترانِ دشت
دخترانِ انتظار
دخترانِ امید تنگ
در دشتِ بیکران،
و آرزوهای بیکران
در خلقهای تنگ
دختران خیال آلاچیق نو
در آلاچیقهایی که صد سال
از زرهِ جامهتان اگر بشکوفید
بادِ دیوانه
سال بلند اسب تمنا را
آشفتهخواهد کرد
دختران رودِ گلآلود
دخترانِ هزار ستونِ شعله به تاق بلندِ دود
دخترانِ عشقهای دور
روز سکوت و کار
شبهای خستگی
دختران روز
بیخستگی دویدن،
شب
سرشگستگی
در باغ راز و خلوت مردِ کدام عشق
در رقص راهبانهی شکرانهی کدام
آتشزادی کام
بازوان فوارهایتان را
خواهید بر افراشت؟
افسوس
موها، نگاهها
به عبث
عطر لغات شاعر را تاریك میکنند
دختران رفتوآمد
در دشتِ مهزده
دختران شرم
شبنم
افتادگی
رمه
از زخم قلبِ آبایی
در سینهی کدام شما خون چکیدهاست؟
پستانتان، کدام شما
گل داده در بهار بلوغش؟
لبهایتان کدام شما
لبهایتان کدام
بگویید
در کام او شکفته، نهان، عطر بوسهای؟
شبهای تار نمنم باران که نیست کار
اکنون کدام یك ز شما
بیدار میمانید
در بستر خشونت نومیدی
در بستر فشردهی دلتنگی
در بستر تفکر پر ز دردتان
تا یاد آن که خشم و جسارت بود
بدرخشاند
تا دیرگاه، شلعهی آتش را
در چشم باز تان؟
بین شما کدام
بگویید
بین شما کدام
صیقل میدهد
سلاح آبایی را
برای
روز
انتقام؟
- احمد شاملو